🌺گر "هشت " رضا و "نه" جواد است چه غم؟
🌺بگذار که هشتم گرو نه باشد...
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت بیست و ششم آن چهار نفر🌺 💢بسیاری از رزمندگان معتقدند دوران جنگ ماه بعد
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2
قسمت بیست و هفتم
ولایت🌺
💢شب اول محرم آبان ۱۳۵۹بود از پادگان ابوذر بی سیم زدند که برادر ابراهیم برای مراسم به پادگان بیاید.
💢می دانستم امیر منجر از دوستان ابراهیم است در پادگان ابوذر مسئولیت دارد.
💢حدس زدم به خاطر آغاز ماه محرم مراسم گرفته اند. به ابراهیم خبر دادم.
💢او هم یکی از ماشین های موجود در سر پل ذهاب را تحویل گرفت و آمد جلوی محل استقرار نیروی دستمال سرخ ها و مرا صدا زد.
💢ابراهیم گفت: بپر بالا با هم بریم پادگان ابوذر.
💢گفتم: اصغر وصالی نیست ممکنه ناراحت بشه من با شما...
💢گفت: تو که اینجا کار نداری. من به بجه ها میگم که با من اومدی.
💢بعد به یکی از بچه ها که مسئولیت داشت گفت و اجازه گرفت و حرکت کردیم.
💢خیلی مجلس با صفا و بی ریا بود.
💢ابراهیم می خواند و رزمندگان سینه می زدند.
💢خلبان شیرودی و تعدادی از خلبانان هوا نیروز مستقر در پادگان به همراه پاسداران و ارتشی ها دور هم جمع شدند و بر مظلومیت سالار شهیدان اشک می ریختند.
💢ساعت تقریبا دوازده شب بود که مجلس تمام شد و حال معنوی عجیبی ایجاد شده بود.
💢آن شب خیلی خسته شده بودیم و قرار شد آنجا بخوابیم.
💢یکی از بچه های مخابرات وارد نماز خانه شد و به ابراهیم گفت اصغر وصالی پیام داد که امشب حتما به سر پل برگردید.
💢ابراهیم داشت فکر می کرد که گفتم آقا ابراهیم ول کن. الان هوا تاریکه داره به شدت بارون میاد بزار صبح میریم.
💢ابراهیم بلند شد و گفت: پاشو بریم اصغر وصالی بر ما ولایت داره او فرمانده و امرش واجبه.
💢از کسی مثل ابراهیم که بارها با اصغر شوخی می کرد و می خندید توقع این حرف را نداشتم!
💢آماده رفتن شدیم بارون به شدت می بارید.
💢به ابراهیم گفتم: نمی تونیم توی این بارون با چراغ خاموش بریم.
💢آن زمان دشمن رو منطقه دید داشت اگر با چراغ روشن می رفتیم توپخانه منهدم می کرد.
💢اما ابراهیم مصمم بود که برگردیم.
💢 مشکل دیگر اینکه برف پاک کن کار نمی کرد.
💢ابراهیم فکری کرد و گفت: مرتضی بپر پشت فرمون.
💢من هم پیراهنم را در می آورم با سفیدی زیر پیراهن از وسط مسیر میرم تو هم برای اینکه اشتباه نری دنبالم بیا.
💢گفتم چی میگی آقا ابراهیم من که درست رانندگی بلد نیستم من جلو میرم شما دنبالم بیا.
💢ابراهیم داد زد نمیشه تو باید بشینی پشت فرمون.
💢اما من سریع پریدم بیرون .
💢بارندگی شدید بود شروع کردم به دویدن.
💢ابراهیم هم پشت سرم حرکت کرد و داد می زد مرتضی بیا سوار شو بزار من برم بیرون.
💢کل مسیر را دویدم خیسِ خیس شدم وقتی به مقر رسیدیم دیگر توانی نداشتم.
💢دو نفر پتو آوردند و لباسم را عوض کردم.
💢اصغر وصالی نگاهی به سر وضع ما کرد و گفت خوب صبح بر می گشتید.
💢ابراهیم گفت: امر فرمانده بود اگر سنگ هم از آسمون می آمد ما بر می گشتیم.
💢اصغر سرش را از شرمندگی پایین انداخت و چیزی نگفت.
💢از آن شب تا مدت ها هر وقت ابراهیم را می دیدم سرش را پایین می گرفت و می گفت اون شب خیلی من رو شرمنده کردی اگر رانندگی بلد بودی به خدا نمی گذاشتم جلوی ماشین بروی.
🗣مرتضی پارسائیان
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔
خدایا تو را سپاس می گویم این لیاقت را به من عطا نمودی که پی به عظمت تو ببرم و حق را از باطل تشخیص دهم،
آن گاه خانه و زندگی را رها کنم و به سوی تو هجرت نمایم و در صف رزمندگان و جهادگران راه تو حضور یابم و از مظلومان عالم دفاع کنم.
#شهید_علی_شاهسنایی
#شهید_مدافع_حرم
#وصیتنامه_شهدا
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔
#نجوای_عاشقانه_منو_خدا 💞
آفریدگارا...
در این دل شب با تو عهد بستم که دهان به هرزه نگشایم و در هر حال جز راه تو نپویم...
من جهان را دریای بی کرانی میبینم و خودم را موجی از دریا
و چه دریایی و دریایی و دریایی
و چه امواجی و امواجی و امواجی
مرا از من رهایی ده
و مرا به زبان آن آشنایی ده
🍃🌹
❤️✨خودت گفتی :
لاتقنطوا من رحمه الله 🌼
تموم امیدم به خودته ✨❤️
#شبم_رابایادت_بخیرکن
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
شـدی نـور و بـه جـانِ مـن نشستی
بـــه رویِ مـــن درِ انـــدوه بســــتی
به تو با هر تپش می گویم از شوق
خــدایــا از تـو ممنــونم که هســتی
#شهراد_میدری
به نام خدای همه
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
صبح یعنی
کسی مثل شما
بدمد در تنِ من
نورِ حیات را ...!
.......؟
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج🍃
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
سرِ ما و قدوم یار نُهُم
دل ما و تب نگار نهم
میلاد امام جواد (ع) مبارک باد🎉🎊
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
می خواستم تورا آسمان بخوانم
از وسعت آبی نگاهت دیدم که آسمان، سجاده کوچکی است که تو برای عبادتِ مُدامت زیر پا می افکنی..
میخواستم تو را اقیانوس صدا کنم -از بی کرانگیات- دیدم که اقیانوس، جرعه آبی است که تو به لب های عطشناک زمین بخشیده ای.
می خواستم تورا نسیم لقب دهم -از لطافت و مهربانی ات- دیدم که نسیم، فقط بازدم توست که در فضای قدسی فرشتگان تنفس میکنی.
به اینجا رسیدم که:
زیباترین و زیبنده ترین نام، همان است که خدا برای تو برگزیده است. ای کریم ترین بخشنده روی زمین! ای جواد!
از کتاب "آسمانی ترین مهربانی📚"
به قلم سیدمهدی شجاعی
#ولادت_امام_جواد_مبارک🌺
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
" بهار " همین نزدیکیهاست
شاید در باغچهی کوچک گوشهی
حیاطمان
یا شاید روی گلهای پیراهنت
یا اینکه شاید
پشت در خانهمان
دستش را گذاشته باشد
روی زنگ ....
#در را باز کن بهار پشت در است..
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌸صبحتان با گل خورشید
🌾هم آغوش باد
🌸درد و غم از دل و
🌾از سینه فراموش باد
🌸صبح امید
🌾بخندد به گل روی کسی
🌸کهِ او به شادی کسی
🌾یکسره در جوش باد
🌸سلام
💕صبحتون بخیر و نیکی
🌸امروزتون
💕سراسر عشق و امید و نیکبختی
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi