eitaa logo
سردارشهیدمهدی باکری
205 دنبال‌کننده
632 عکس
147 ویدیو
1 فایل
#کانال_اختصاصی_شهید_مهدی_باکرے #پیام‌شهید: اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست🇮🇷 #خدایامراپاکیزه‌بپذیر #کپی‌مطالب‌آزاد‌هست باذکرصلوات برای #شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
#قسمتی‌از‌وصیت‌نامه #شهيد_مهدي_باكري: .... #عزیزانم‌! اگر شبانه‌روز شکرگزار خدا باشیم که نعمت #اسلام و #امام را به بما عنایت فرموده‌، باز هم کم است‌. آگاه باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل‌، تنها چاره‌ساز ماست‌. ...‌بدانید #اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست‌. همیشه به #یاد_خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید‌. پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید‌. ... #شهيد_مهدي_باكري #الله_بندسی #اسلام #امام #شکرگزار_خدا #صدق_نیت #یاد_خدا #همیشه‌دوستت‌دارم ای شهید @shahidbakeri31
#سالروز_تولد_امام‌خمینی(ره)‌مبارک‌باد🌷 . #شهیدجاویدالاثر_مهندس‌مهدی_باکری: پشتیبان و از ته قلب مقلّد #امام باشید ... . . حضرت امام خمینی (ره)بعد از #شهادت آقامهدی فرموده است: خداوندشهید اسلام (مهدی باکری) را رحمت کند. . #جزیره_مجنون #اروند #دجله #عملیات‌بدر _خلیج‌فارس #امام #اسلام #باکری @shahidbakeri31
وصف حال بعد از (زحمت درست کردن این تصاویر با خادم الشهدای بوده اجرشون باشهیدان باکری🌷 خلاصه شده از کتاب . . روابط نزدیکی که بچه‌های اطلاعات با فرمانده لشکر داشتیم بعد از شهادت در عملیات خیبر تصمیم گرفتیم در حضور از بکار بردن اسم حمید خودداری کنیم. و برای صدا کردن دوستانی که اسمشان حمید است از و و..استفاده کنیم... آن روز یکی از تیم های واحد برای ماموریتی حساس جلو رفته بود و هنوز برنگشته بود‌. و حمیداللهیاری هم جز این تیم بود هروقت تیم های شناسایی دیرمیکردجلوترازهمه آقامهدی میرفت پدبالای سنگر میایستاد و منتظر میشد ازدورکه نگاه میکردی لبهایش تکان میخوردونزدیک میشدی میتوانستی ذکری زیرلبش را بشنوی:لاحول‌ولا‌قوة‌الا‌بالله آفتاب در دور دست در حال غروب بود که بلم های گمشده از دور پیدا شدند ‌من به محض دیدن آنها از شادی فریاد زدم حمید..حمید..و بطرفشان دویدم.. هنوز حال و هوای استقبال بچه ها فروکش نکرده بود متوجه آقامهدی شدم بدور دست جزیره مجنون که جنازه حمید جامانده بود خیره بود توجه همه به بود بعضیا به عصبانیت به من نگاه میکردند... دوباره در ذهنش جان گرفته بود.نگاه منتظری که به فراسوی افق خیره مانده بود برادر به خاک افتاده بودوبرادری که میتوانست دستوربدهد تاجنازه بعقب منتقل کنند تنها گفته بود‌: جنازه بچه هابعدحمید این من بودم که عهددسته جمعی راشکسته وموجب ملال خاطرآقامهدی شده بودم.تصمیم گرفتم پیش آقامهدی بروم و معذرت خواهی کنم: اقامهدی میدانید،یعنی ما عشق شمارابه حمیدآقا میدانیم.ماراضی نمیشدیم.که شماناراحت بشید. لطیفی چهره اش را روشن کرد .دست بر شانه من نهاد و گفت: !مدتی است متوجه شده ام که شما رعایت حال مرا میکنید.ولی شماها برای من مانند هستید و بوی او را میدهید. ادامه سخنان آقامهدی : « سربازی بیش ،برای و نبود. دعا کنید همه ما پیرو راهی باشیم که بخاطر آن و حفظ ارزشهای آن، شهید شده است» روحشان صلوات🌹 ♡التماس دعا سرداران بی نشان♡ @shahidbakeri31
بعد از عملیات خیبر بود که داشتیم اردوگاه را تخلیه می کردیم. ما توی چادر فرماندهی منتظر بودیم تا همه از اردوگاه خارج شوند، بعد ما از اردوگاه بیرون برویم. نزدیک غروب بود؛ دیدم نشسته روی زمین و با تکه چوبی که در دستش است با خاکها بازی می کند. نزدیک او رفتم، دیدم از گونه هایش جاریست. گفتم: " چرا گریه می کنی؟ چی شده؟ برای دلتنگ شدی؟ می خوای بریم ؟" گفت: "نه غلامحسن، تمام بچه هایی که اونجا موندن، برادرای من هستن. خدا خواست که اینطوری بشه. اگه بنا بود حمید رو بیاریم تا حالا آورده بودیم، حمید خودش هم نمی خواست بیاد." گفتم: "پس چرا اینقدر ریختی بهم؟" گفت: "از خدا میخوام. دیگه دوست دارم هر چه زودتر رو برسونه." گفتم: "یعنی به این زودی روی شما تأثیر گذاشته؟" گفت: "نه، این حرفها نیست." گفتم: "پس چی؟" گفت: "نگرانم. بین بچه های لشکر داره تفرقه می افته. نگران اینم که این تفرقه بخاطر وجود من باشه. شاید اگه من نباشم این تشتت و دو دستگی از بین بره." بغض من هم ترکید و گریه ام گرفت. کردم و گفتم: "شما هر جا بری منم با شمام."  گفت: "نه، اگر وضعیت همین جوری پیش بره حیف میشن." اصلا به فکر خودش نبود و به خودش فکر نمی کرد. همه چیز را برای و سربلندی می خواست، حتی خودش را. @shahidbakeri31
اساسی ترین بخش وصیت نامه شهید باکری اشاره به رهیافت، رویکرد و راهبرد سیاسی ایشان دارد؛ بدانید «تنها راه» نجات و سعادت ماست"، اسلام هویتی است که به مسلمانان «وحدت» می بخشد وحدت به آنها «اقتدار» می دهد و اقتدار آنها را از ظلم رهایی می بخشد... @shahidbakeri31