eitaa logo
سردارشهیدمهدی باکری
243 دنبال‌کننده
664 عکس
162 ویدیو
1 فایل
#کانال_اختصاصی_شهید_مهدی_باکرے #پیام‌شهید: اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست🇮🇷 #خدایامراپاکیزه‌بپذیر #کپی‌مطالب‌آزاد‌هست باذکرصلوات برای #شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿فرازی از کتاب آقای شهردار: برادرش حمید – قائم مقام لشکر – غریبانه به رسید. مهدی در نامه ای به خانواده، شهادت حمید را نتیجه توجه و عنایت دانست. با شهادت حمید، همه در پی این بودند که پیکر او را به عقب بیاورند. این موضوع را به مهدی گفتند. مهدی با بیسیم پرسیده بود: «حمید را به همراه دیگر شهدا می آورید؟ شهیدمرتضی یاغچیان گفته بود: «خودتان می دانید آقا مهدی که زیر این آتش شدید نمی توانیم بیش از یک شهید به عقب منتقل کنیم.» مهدی گفته بود: «هیچ بین حمید و دیگران نیست. اگر دیگر را نمی شود به عقب بیاورید، پس حمید هم پیش دوستان شهیدش باشد، بهتر است.» 🍁بعد از ، تا مدتها در منطقه عملیاتی ماند. در این مدت، رطوبت شدید منطقه، او را دچار درد پا کرد. بعد از بازگشت به عقبه، تا مدتها پایش را در تنور داغ می گذاشت تا درد پایش تسکین یابد.... @shahidbakeri31
بعد از عملیات خیبر بود که داشتیم اردوگاه را تخلیه می کردیم. ما توی چادر فرماندهی منتظر بودیم تا همه از اردوگاه خارج شوند، بعد ما از اردوگاه بیرون برویم. نزدیک غروب بود؛ دیدم نشسته روی زمین و با تکه چوبی که در دستش است با خاکها بازی می کند. نزدیک او رفتم، دیدم از گونه هایش جاریست. گفتم: " چرا گریه می کنی؟ چی شده؟ برای دلتنگ شدی؟ می خوای بریم ؟" گفت: "نه غلامحسن، تمام بچه هایی که اونجا موندن، برادرای من هستن. خدا خواست که اینطوری بشه. اگه بنا بود حمید رو بیاریم تا حالا آورده بودیم، حمید خودش هم نمی خواست بیاد." گفتم: "پس چرا اینقدر ریختی بهم؟" گفت: "از خدا میخوام. دیگه دوست دارم هر چه زودتر رو برسونه." گفتم: "یعنی به این زودی روی شما تأثیر گذاشته؟" گفت: "نه، این حرفها نیست." گفتم: "پس چی؟" گفت: "نگرانم. بین بچه های لشکر داره تفرقه می افته. نگران اینم که این تفرقه بخاطر وجود من باشه. شاید اگه من نباشم این تشتت و دو دستگی از بین بره." بغض من هم ترکید و گریه ام گرفت. کردم و گفتم: "شما هر جا بری منم با شمام."  گفت: "نه، اگر وضعیت همین جوری پیش بره حیف میشن." اصلا به فکر خودش نبود و به خودش فکر نمی کرد. همه چیز را برای و سربلندی می خواست، حتی خودش را. @shahidbakeri31