eitaa logo
سردارشهیدمهدی باکری
189 دنبال‌کننده
616 عکس
142 ویدیو
1 فایل
#کانال_اختصاصی_شهید_مهدی_باکرے #پیام‌شهید: اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست🇮🇷 #خدایامراپاکیزه‌بپذیر #کپی‌مطالب‌آزاد‌هست باذکرصلوات برای #شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیت به مادرم و خواهران و برادرانم و اهل فامیل: بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست،همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید،‌پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید،‌اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس و بدهید ۳۱_عاشورا @shahidbakeri31
رعایت ❌بیت المال❌ را از یادبگیریم
را باصلوات یاد کنید❤️
😊 🤗 آخرای برج دهم سال۶۳ به ما ابلاغ کردن که آماده و راهی ماموریت چند روزه شویم رفتیم چند روز آنجا پشت سرهم بودیم بعد چند روز با هئیت همراهش تشریف آوردند صد دز همه رزمنده ها از آمدن آقامهدی به آنجا تعجب کردند بعد فرماندهان گفتند چند تا قایق آماده کنیم که فرماندهان سوار قایق شوند بروند بالای تپه کوچکی ک در صد دز بود و بقیه فرماندهان همراهشان نقشه های بزرگی داشتند بسیجیانی که تجربه قبلی داشتند گفتند که صددرصد عملیاتی در پیش رو داریم که این عملیات آب وخاکیه بعد از چند ساعت برگشتند سکانانی که قایق را میراندند مقابل آقا مهدی مانورتگزازی انجام دادند یکی از سپاهیان که بچه اردبیل بود موتور قایق از دستش در رفت افتاد توی آب بعد من طناب و برداشتم رفتم زیر آب نفس کم آوردم و نتوانستم طناب را ببندم به موتور آب از آب امدم بیرون آقامهدی که اونجا بود گفن نه دوباره نرو؛ دیگر اجازه نداد برم زیر آب و گفت نفس کم آورده ای و خفه میشید گفت این و بخاطر من افتاده توی آب تا اون موتور از آب بیرون نیاد من خودمو مقصر میدونم ... بیسیم زدند و بچه های غواص آمدند و موتور را از آب کشیدند بیرون آقامهدی با چهره خندان گفتند حالا راحت شدم... 👈درحالی که بعضی از مسئولین امروزی خطا میکنند وخیلی راحت از روش میگذرند.... ... ؟؟! ♡شادی روحشون صلوات♡ : جناب آقای قدرت حبیبی از اردبیل @shahidbakeri31
شب جمعه و یاد با صلوات @shahidbakeri31
با رمز یافاطمه‌الزهرا حماسه ها آفریدن🇮🇷
به یاد صلوات
!!! یکم فکر کنیم شهدا چرا ازهمه چیزخودشون گذشتند ورفتند؟! آیا شهدا رفتند که تو روز روشن بیای چادر از سر دختران این سرزمین برداری ؟؟!! یاد کربلا افتادم😔روضه حضرت زینب💔 🌷 حمید به این چیزها خیلی حساس بود. به من می‌گفت« فاطمه ! این چیه که زن‌ها می‌پوشند ؟ می‌گفتم: مقنعه را می‌گویی؟ می‌گفت : نمی‌دانم اسمش چیه؟ فقط می‌دانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل می‌گیری و روسری و چادر سرت می‌کنی بهتر از روسری‌ست.. دوست دارم یکی از همین‌ها بخری سرت کنی راحت‌تر باشی.. گفتم « من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد ؟ خندید گفت: هر دوش.. از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم ، تا یادش باشم ، تا یادم نرود او کی بوده ، کجا رفته ، چطور رفته ، به کجا رسیده ... (ببینید شهدا چقدر حساس بودند رومساله ) حالا درکش بااهلش... 🌷 @shahidbakeri31
دنیا به وسعت قفسی تنگ خواهد شد/ وقتی دلت برای تنگ میشود...😔 (ع) و یاد باذکر صلوات @shahidbakeri
شب جمعه ویاد با صلوات
هرگاه شب جمعه را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله شما را یاد می کنند. @shahidbakeri31
هرگاه شب جمعه را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله شما را یاد می کنند. @shahidbakeri31
هرگاه شب جمعه را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله شما را یاد می کنند. @shahidbakeri31
هر گاه شب جمعه را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله شما را یاد می کنند. @shahidbakeri31
هر گاه شب جمعه را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله(ع) شما را یاد میکنند.
۲۲اسفند روز بزرگداشت گرامی باد❤️ @shahidbakeri31
هر گاه شب جمعه را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله(ع) شما را یاد میکنند. @shahidbakeri31
رفتگر محله چهره‌اش را پوشانده بود. معلوم بود همان مرد همیشگی نیست. جلو رفت و سلام داد و فهمید شهردار شهر است! قصه این بود که زن رفتگر محله مریض شده بود. به او مرخصی نمی‌دادند. می‌گفتند جایگزین ندارند. رفتگر مستقیم رفته بود پیش شهردار. آقا مهدی باکری خودش جای رفتگر آمده بود سر کار. صلوات @shahidbakeri31
آنچه شهید باکری را از دیگران متمایز می کرد ، اخلاص، تواضع ، اصرار بر عبادت ، نماز اول وقت و دعا های شبانه ایشان بود، آن شهید بزرگوار در لباس پوشیدن ، خوردن و خوابیدن هیچ امتیازی برای خود قائل نبود و هیچ علاقه ای نداشت که فرقی به لحاظ ظاهر با دیگران داشته باشد. با آنکه خود عاشق بود و در نماز و دعاهای خود، فیض شهادت را از خداوند متعال مسالت می کرد ، ولی در حفظ جان و سلامتی افراد زیر دست بسیار حساس بود، توصیه های ایشان برای حفظ جان و سلامتی سربازان و بسیجیان مشهور بود و حتی به انحاء مختلف تلاش می کرد در مقاطع و مواضع خطرناک به جای دیگران انجام وظیفه کند. هدیه به صلوات @shahidbakeri31
اشكال دارد خانوم! زندگي كردن با افرادي مثل سختي دارد. من هم سختي كشيدم. از اين شهر به آن شهر سفر كردم. نگران و مضطرب بودم. هر لحظه منتظر خبر هاي ناگواري بودم؛ اما بهترين دوران زندگي ام در كنار ايشان بود. زندگي با آقا مهدي خيلي شيرين بود.... يك بار، خودكاري از ميان وسايلش برداشتم تا برايش چيزي بنويسم. وقتي متوجه شد، نگذاشت. گفت: خودكار مال من نيست. مال بيت المال است. گفتم: مي خواستم دو سه كلمه اي بنويسم، همين! گفت: اشكال دارد خانوم! و صلوات @shahidbakeri31
هر آنچه که می خواهید با واسطه از ؛ در نماز اول وقت طلب کنید. (شهید محمود کاوه) @shahidbakeri31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️مقام وعظمت (آیات ۱۶۹تا۱۷۱ آل عمران)❤️ آیا تا حالا به این آیه دقت کردیم که چرا بر پیامبر خدا نازل شد؟ ... 🍀هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند،مرده مپندار،بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. (آیه ۱۶۹ سوره مبارکه آل عمران) هدیه به جمیع صلوات @shahidbakeri31
: دلاور لشکر عاشورا در سخنانی به تعریف و وظایف در انقلاب اسلامی اشاره کرده است: از دیدگاه یعنی از وحی ادامه راه انبیا و ائمه، صلحا، شهدا. از مکتبی که پیامبر(ص) زحمت‌ها کشید و جنگید، امام حسین (ع) برایش شهید شد. ها و برایش دادند. الگو است، یک پاسدار و رزمنده بایستی از خیلی چیزها که .❌ شامل: روحیه شاد و بشاش، ایثار، طلبی، میل به کار، ترک دنیا، امیدواری، صبر و مقاومت، توکل، رحماء بینهم، کار برای خدا، ، دلسوزی، عارف و عابد، متحمل مشکلات بودن، ، خود در هر شرایطی، از عصبانی شدن و اشتباه نمودن، محتوای عمیق اسلامی مسئولیت، توجه نمودن خود و نیروها به ، به عهد داشتن و دقیق بودن در وعده ها و حضور به موقع در جلسات، رعایت کردن سلسله مراتب، یادی از کردن، ارزیابی دقیق و صحیح نیروها و برادران بسیجی جهت کادرسازی است. @shahidbakeri31
۲۲ اسفند روز بزرگداشت گرامی باد🌹 را به نوری ناب شویم (قیصر امین پور) @shahidbakeri31
در دوران جنگ یک وقتی همسفر شدیم با جانشین فرمانده لشکر 31عاشورا، از ایشان سئوال کردم: چه شد که از مناطق مختلف خوزستان، و شمال آن را جهت مقر لشکر انتخاب کردید؟ با توجه به اینکه از ها دورتر شده اید و تدارکات شما مشکل تر می شود. ایشان گفت: زمانی که ما می خواستیم مقر لشکر را پیدا بکنیم. از اهواز شروع به گشتن نمودیم و مناطق مختلف را زیر پا گذاشتیم. ولی مورد موافقت شهید باکری قرار نمی گرفت! تا اینکه از اهواز به طرف شمال خوزستان راهی شدیم. و به شوش رسیدیم. ولی در شوش نیز جایی را پیدا نکردیم و به دزفول آمدیم... 💠در نهایت این مقر فعلی را پیدا کردیم و ایشان این محل را تایید کرد و گفت: اگر سپاه دزفول این مکان را به ما تحویل بدهد بسیار خوب خواهد شد. از شهید مهدی باکری سئوال کردم: چرا این محل را انتخاب کردید و چرا دزفول؟ ایشان گفت: من چیزی از این شهر می دانم که شما نمی دانید. من آن موقع نفهمیدم که منظور ایشان چه بود تا اینکه زمانی رسید که عراق مقر لشکر را بمباران کردند و شرایط بسیار بدی در پادگان بوجود آمد. عده ای به شهادت رسیده و تعدادی مجروح و بسیاری نیز شوکه شده بودند. واقعا اوضاع از دست ما خارج شد. در همین بین، با کمال تعجب دیدیم. تعداد زیادی وانت بار و ماشین های شخصی و موتور سیکلت از شهر برای کمک رسانی به آمدند و تا ما بخواهیم خودمان را سامان بدهیم مردم دزفول تمام و مجروحین را به بیمارستان افشار منتقل کردند. بعد از اینکه اوضاع را آرام کردیم به همراه تعدادی از نیروها سریع خودمان را به بیمارستان رسانده تا اگر احتیاج به اهداء خون باشد بتوانیم کمک بکنیم. 💠در بیمارستان با صحنه ها ی بسیار عجیبی مواجه شدیم. صف تویلی از مردم دزفول، درب بیمارستان ایستاده و آماده ی اهداء خون بودند و انتظار می کشیدند تا هرچه سریعتر خون بدهند. به همین خاطر و با توجه به ازدحام جمعیت، نیروها را که از بمباران شوکه شده بودند به لشکر بازگرداندیم. سالن بیمارستان و حتی حیاط، مملو بود از مجروحین، و هر مجروحی که روی زمین قرار داشت مردان و زنانی در کنار و بالای سر آنها و مواظب آنها بودند و می دیدم سرم در دست داشته و بالای سر آنها ایستاده بودند. با چشم خود می دیدم که تعدادی از آنها سر مجروحین را بر دامن گذاشته و با کمال ملاطفت آن ها را نوازش می کردند. با دیدن این صحنه ها یاد صحبت شهید باکری افتادم که می گفت: من چیزی از این مردم دزفول می دانم که شما نمی دانید و بعدها می فهمید که ها چه مردمانی هستند. : بهرام صالحی برگرفته از کتاب جغرافیای حماسی شهر نمونه دزفول اثر غلامحسین سخاوت و ناصر آیرمی @shahidbakeri31