eitaa logo
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
240 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
363 ویدیو
27 فایل
بسمِ الله الرَحمٰن الرَحیم - محبانِ حسین وصالی"شهیددهقان" - وݪادٺـ💕: ۷۴/۱/۲۶ شہادٺـ🕊:۹۴/۸/۲۱ سال تاسیس : 99/3/20 خادم کانال : @mim_vesali
مشاهده در ایتا
دانلود
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
... 🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 #شهود_عشق 💌 قسمت7⃣ خود شما پیش از شهادت برادرتان از طرفداران کتا
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 قسمت8⃣ ورود شما به حیطه آگاهی درباره فتنه بزرگی که در سوریه اتفاق افتاد به چه شکل اتفاق افتاد؟ اصولاً آیا کنجکاوی و دغدغه‌مندی خودتان یا فعالیت‌های محمدرضا باعث می‌شد پیگیر جریانات جاری در این کشور باشید یا از آن دست افرادی بود که از شدت قساوت حوادث ترجیح می‌دادید خیلی خودتان را درگیر پیگیری این امور نکنید؟🤔 اخبار📄 مربوط به شهدای مدافع حرم را از خود محمدرضا می‌گرفتم. مخصوصاً که در اوایل جنگ سوریه شهدا بسیار غریبانه تشییع می‌شدند.💔 محمدرضا تمام تلاشش را می‌کرد تا حداقل اطرافیان خود را با این شهدا آشنا کند.🇮🇷🕊 از آنجا که همسر بنده جزو نیروهای مدافع حرم بودند از فته سوریه بی اطلاع نبودم. همان طور که قبلاً عرض کردم والدین بنده تمام کوشش خود را به کار بسته بودند تا حس بی تفاوتی نسبت به حوادث دنیا🌍را در فرزندانشان از بین ببرند. بنابراین هردوی ما دغدغه فتنه سوریه و مظلومین این کشور و از همه بیشتر حرمت حرم عمه سادات را داشتیم. محمدرضا عقیده داشت که باید دشمن را شناخت و عدم شناخت دشمن قطعاً ضربات جبران ناپذیری وارد می‌کند. هرچند که اتفاقات سوریه در نهایت قساوت بود اما هر دو تلاش می‌کردیم که بدانیم در اطراف کشورمان چه می‌گذرد. چرا که قطعاً خطری که همسایه را تهدید می‌کند دیر یا زود به خانه خودمان هم می‌رسید!🍃 ... 📚 🇮🇷 @shahiddehghan_amiri 🇮🇷
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 قسمت8⃣ ورود شما به حیطه آگاهی درباره فتنه بزرگی که در سوریه اتفاق افتاد به چه شکل اتفاق افتاد؟ اصولاً آیا کنجکاوی و دغدغه‌مندی خودتان یا فعالیت‌های محمدرضا باعث می‌شد پیگیر جریانات جاری در این کشور باشید یا از آن دست افرادی بود که از شدت قساوت حوادث ترجیح می‌دادید خیلی خودتان را درگیر پیگیری این امور نکنید؟🤔 اخبار📄 مربوط به شهدای مدافع حرم را از خود محمدرضا می‌گرفتم. مخصوصاً که در اوایل جنگ سوریه شهدا بسیار غریبانه تشییع می‌شدند.💔 محمدرضا تمام تلاشش را می‌کرد تا حداقل اطرافیان خود را با این شهدا آشنا کند.🇮🇷🕊 از آنجا که همسر بنده جزو نیروهای مدافع حرم بودند از فته سوریه بی اطلاع نبودم. همان طور که قبلاً عرض کردم والدین بنده تمام کوشش خود را به کار بسته بودند تا حس بی تفاوتی نسبت به حوادث دنیا🌍را در فرزندانشان از بین ببرند. بنابراین هردوی ما دغدغه فتنه سوریه و مظلومین این کشور و از همه بیشتر حرمت حرم عمه سادات را داشتیم. محمدرضا عقیده داشت که باید دشمن را شناخت و عدم شناخت دشمن قطعاً ضربات جبران ناپذیری وارد می‌کند. هرچند که اتفاقات سوریه در نهایت قساوت بود اما هر دو تلاش می‌کردیم که بدانیم در اطراف کشورمان چه می‌گذرد. چرا که قطعاً خطری که همسایه را تهدید می‌کند دیر یا زود به خانه خودمان هم می‌رسید!🍃 ... 📚 🇮🇷 @shahiddehghan_amiri 🇮🇷
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 #‌شہـود_عـشق قسمت8⃣ ورود شما به حیطه آگاهی درباره فتنه بزرگی که در
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 💌 قسمت9⃣ از چه زمان و چطور زمزمه‌های برادرتان برای حضور در عرصه دفاع به گوش شما و خانواده رسید؟ اصلاً محمدرضا در این خصوص با اهل خانواده صحبت می‌کرد و آیا با توجه به روابط نزدیکی که معمولاً بین خواهر و برادرها حاکم است شما نقش ویژه‌تری در این میان داشتید؟⁉️ از زمانی که من ازدواج کردم و به واسطه فعالیت‌های همسر من محمدرضا راه خود را برای رسیدن به آرزویش🕊 باز دید. آرزو داشت که هرچه دارد برای اولیاء خدا مخصوصاً حضرت سیدالشهدا خرج کند💫. حدوداً از دو سال قبل از شهادت به واسطه داماد خانواده آموزهایش شروع شد. در یگان فاتحین مشغول تمرین‌ها و آموزش‌های سخت شد برای روز موعود. تمام اهل خانه🏡 از فعالیت‌هایش باخبر بودند. تک تک ما وقتی نشاط و انرژی و انگیزه قوی او را می‌دیدیم برای کمک به او هرچه در توان داشتیم انجام می‌دادیم.☺️ ... 🕊 📚 @shahiddehghan_amiri 📚
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 #شہـود_عشق💌 قسمت9⃣ از چه زمان و چطور زمزمه‌های برادرتان برای حضور در
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 💌 قسمت 1⃣1⃣ در روزهای حضور محمدرضا در این نبرد به امکان شهادت ایشان فکر💭 می‌کردید؟⁉️ عرض کردم همیشه آرزوی شهادتش را داشتم اما فکر نمی‌کردم به این زودی دعاهایم📿 مستجاب شود. فکر می‌کردم سال‌ها تلاش خواهد کرد، تبدیل به مردی پخته، قوی، با درایت و باتجربه خواهد شد و به قول حضرت آقا پله آخر حیاتش شهادت خواهد بود اما خواست خدا تقدیر دیگری برایش رقم زد🕊 ... 📚 🍃 @shahiddehghan_amiri 🍃
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 #شہـود_عشق 💌 قسمت 1⃣1⃣ در روزهای حضور محمدرضا در این نبرد به امکان ش
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 🎈 قسمت2⃣1⃣ در زمان حضورشان در سوریه با هم ارتباطات تلفنی📞 داشتید؟ محور صحبت‌های آن روزها را به خاطر می‌آورید؟⁉️ بله. هرچند روز یک بار تماس 📞می‌گرفت شوق و شعف و شادمانی‌اش در تماس‌ها قابل وصف نیست. صدای خنده‌هایش هنوز در گوشم می‌پیچد. آنقدر شیرین می‌خندید و شوخی می‌کرد که گاهی با تعجب می‌پرسیدم🤔: " مطمئنی می‌جنگید؟ جنگ این همه شادی داره؟ "⁉️ اما حالا که خودم را جای محمدرضا می‌گذارم می‌بینم به‌جاترین خنده‌ها خنده‌های محمدرضا بود. چه شرایطی بهتر از آنچه او تجربه کرد. در قله‌ی جوانی بعد از قرن‌ها از عاشورا، به انتخاب عمه سادات بایستی برای دفاع از ناموس خدا و مظلومین عالم. ذوق و شادی هم دارد...☺️🕊 ... 📚 🍃 @shahiddehghan_amiri 🍃
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 #شـہـود_عـشق🎈 قسمت2⃣1⃣ در زمان حضورشان در سوریه با هم ارتباطات تلفنی
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 💌💫 قسمت3⃣1⃣ از چگونگی و روز شهادت ایشان برای‌مان بفرمایید.🕊 صبح☀️ روز آخر محرم برای آزادسازی شهر الحاضر در حومه حلب اقدام کردند و این شهر بدون تلفات و جنگ آزاد شد. هنوز گرد راه از تن نگرفته بودند و پوتین از پا در نیاورده بودند که دستور📞 حمله به شهر بعدی صادر می‌شود. اولین دسته‌ای که وارد شهر بعدی یعنی العین می‌شود دسته‌ی محمدرضا بود. در ورودی شهر با تکفیری‌ها برخورد می‌کنند و پس از درگیری تن به تن بر اثر اصابت گلوله💣 توپ ۲۳ به سر و سینه، به همراه سه نفر دیگر به نام‌های شهید مسعود عسگری، شهید سید مصطفی موسوی و شهید احمد عطایی به شهادت می‌رسند. ✨💔 شب🌙 اول ماه صفر، ۲۱ آبان ۱۳۹۴، شهر العیس در حومه حلب. ... 📚 🍃 @shahiddehghan_amiri 🍃
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 #شهـود_عـشق💌💫 قسمت3⃣1⃣ از چگونگی و روز شهادت ایشان برای‌مان بفرمایید
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 💌 قسمت 4⃣1⃣ این خبر چگونه به شما رسید و مواجهه شما و خانواده با این خبر چگونه بود؟⁉️ خبر شهادت محمدرضا را دایی شهیدم به مادرم داد. 💌 دقیقاً شبی 🌙که محمدرضا به شهادت رسید، دایی شهیدم به همراه تعداد زیادی از شهدای دوران دفاع مقدس به خواب مادرم آمد و به او گفت: نگران محمدرضا نباش! محمدرضا دیگر کنار من است.✨🕊 مادر بعد از این خواب نیمه‌های شب متوسل می‌شود به حضرت اباعبدالله تا ایشان قدرتی عطا کند برای ایستادن در این داغ. صبح🌤 آن روز خانه🏡 را مهیا کرد و منتظر آمدن خبر شهادت فرزندش نشست. ...📚 🍃 @shahiddehghan_amiri 🍃
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 #شـہـود_عـشق 💌 قسمت 4⃣1⃣ این خبر چگونه به شما رسید و مواجهه شما و خا
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 ✨ قسمت5⃣1⃣ دوست داریم از خاطرات تلخ و شیرین مشترک شما و برادرتان بشنویم. بیش از همه او را با مرور چه خاطراتی به یاد می‌آورید؟🤔 محمدرضا برای من یادآور تمام شادی‌های عمرم بود.🌠 پسری بود پر از انرژی و نشاط زندگی. حس زندگی در محمدرضا و رفتارهایش موج می‌زد. 🌊 سنی نداشت اما آنقدر مردانگی و معرفت و غیرت در او موج می‌زد که به تنهایی هر فقدان و کمبودی را جبران می‌کرد.☺️ من محمدرضا را با محبت‌های بی منت به یاد می‌آورم. با کمک‌های بی دریغ، با دلسوزی‌های برادرانه، با محبت‌های از ته دل، با غیرت مردانه، با خنده‌های زیبا، با روی باز، با دستان دست‌گیر.🍃 محمدرضا را با صدای سراسر آرامش و حضور پر از امنیت به یاد می‌آورم. انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت، آنقدر که خالی شده بعد از تو جهانم.🌍 ...📚 🍃 @shahiddehghan_amiri 🍃
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 #شہـود_عـشق ✨ قسمت5⃣1⃣ دوست داریم از خاطرات تلخ و شیرین مشترک شما و
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 💌 قسمت 6⃣1⃣ در این مدت هیچ وقت با قضاوت‌های ناعادلانه و کنایه‌های غیر منصفانه مثل عاملیت پول برای کشیده شدن امثال برادرتان به این سمت و سو چیزی شنیدید؟ عکس العملتان به آنچه بود؟ وقتی خبر شهادت محمدرضا و ایستادگی جوان بیست ساله خانواده به ما رسید عهد کردیم بعد از او مانند خودش مردانه بایستیم. ✌️🏻 قطعاً کار راحتی نبود. ایستادن در غم تازه جوان خانواده کار سختی بود اما چون وظیفه بود انجام دادیم. طبیعتاً وقتی زخمی بر بدن باشد می‌توان با آن زخم کنار آمد، تحمل کرد و آرام گرفت اما امان از زمانی که بر آن زخم نمک بپاشند. درد دیگر تحمل کردنی نیست، آرام شدنی نیست. انگار تمام دنیایت دردناک است. حکایت شهادت محمدرضا حکایت همان زخم بر جگر است و حکایت زخم زبان‌ها و قضاوت‌های ناعادلانه حکایت نمک پاشیده بر زخم! ❗️ هرچند باز هم بنابر وظیفه‌ای که داشتیم و عهدمان بر ایستادن بعد از محمدرضا، اغلب سکوت کردیم و چیزی در جواب نگفتیم. جایی که می‌دانستیم امید فهم است سعی کردیم روشنگری کنیم اما در اغلب موارد چاره‌ای جز سکوت و تحمل نبود. چرا که به آن کس که نمی‌خواهد بیدار شود امیدی نیست ... 📚 🍃 @shahiddehghan_amiri🍃
🍃بسمـــ ربـــ شهــدا 🍃 طلبه مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری پسر شما در یک موسسه آموزش عالی حوزوی می کرد؛ از دلیل روی آوردن او به فراگیری علوم دینی بگویید؟❓ محمد رضا علاقه خاص و ویژه‌ای  به روحانیت و علما داشت☺️ و عشق زیادی به ، همیشه می گفت که مقام معظم رهبری "علی زمانه است" هر چه بگوید باید اطاعت شود.😊❣  او همچنین علاقه زیادی به آیت الله امامی کاشانی ریاست مدرسه عالی شهید مطهری داشت و اولین هدیه ای که از آیت الله کاشانی گرفت بود. خیلی آن را می بوسید و با  آن نماز می خواند.💙 سه دایی محمدرضا روحانی هستند  او علاقه زیادی به روحانیون داشت و احساس وظیفه نسبت به فرمایشات مقام معظم رهبری می کرد❣ 🎈 ✨ 🍃🌸 @shahiddehghan_amiri
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
🍃بسمـــ ربـــ شهــدا 🍃 #شهید_دهه_هفتادی_زمان_و_مکان_شهادتش_را_می‌دانست ✨ #مادر_شهید طلبه مدافع حر
🍃بسمـ رب شهدا 🍃 ✨ خبرگزاری حوزه: شهید محمد رضا دهقان امیری ازجمله شهدای حوزوی کشور است که با وجود علاقه وافر به علما و روحانیت، در دفاع از حرم اهل بیت(ع) و جهاد علیه تکفیری‌های وهابی به سوریه رفت و در منطقه "حلب" به شهادت رسید. در همین راستا سرکار خانم فاطمه طوسی مادر شهید محمدرضا دهقان امیری نکاتی خواندنی از زندگی آن طلبه  شهید بازگو کرد. لطفا در ابتدا به بپردازید و اینکه از چه زمانی ایشان قصد پیوستن به را داشتند و با چه اقدام به این کار کردند؟ محمدرضا 26 فرودین سال 74 در تهران و در خانواده مذهبی متولد شد و رشد کرد. خانواده ای که درد انقلاب را چشیده بود. من دو برادر شهید دارم که در دوران دفاع به مقدس به شهادت رسیدند. پسرم عشق و علاقه زیادی به امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) داشت☺️و وقتی جنگ عراق را می دید خیلی ناراحت😔 و نگران بود و می گفت چرا حرم اهل بیت(ع) عرصه تاخت و تاز دشمنان اسلام  قرار گرفته است.🍂 محمد رضا در مدرسه عالی شهید مطهری در رشته فقه و حقوق اسلامی تحصیل می کرد که به سوریه اعزام شد.❣ ... 🌾 💫 🍃🌸 @shahiddehghan_amiri
🍃بسم رب الشهدا✨ والصدیقین 🍃 کافه‌نشینی تکاور مدافع حرم با خانم نویسنده! ماجرای کتاب زندگی‌نامه آقامحمدرضا از کجا آغاز شد؟🤔📚 مادر شهید: گفتگوهایی با ما و همرزمان محمدرضا در انتشارات روایت فتح انجام شد و قرار بود که کتاب📚، به اولین سالگرد شهادت برسد اما به سرانجام نرسید. حدود سه سال گذشت تا این که بخشی از گفتگوها به صورت مکتوب به ما داده شد و بعدا برای کتاب 📚شهید، استفاده شد. زیر قبه امام حسین علیه السلام در کربلا خواستم که کتاب محمدرضا زودتر نهایی بشود. در مدت کوتاهی یکی از دوستان از شیراز تماس📞 گرفت و پیشنهاد داد با انتشارات نیستان و آقای شجاعی که فعال هستند، تماس بگیرم. به دلم افتاد که این کار خیلی خوب و زود انجام می شود. اصلا هیچ شناختی از پسرِ آقا سیدمهدی شجاعی نداشتم. وقتی با آقای سیدعلی شجاعی تماس گرفتم، خانم مقصودی پاسخ من را دادند و قرار شد از طرف آقای شجاعی با من تماس☎️ بگیرند. من یک ربع حرف زدم و ایشان به دقت، حرف‌های من را گوش دادند.🍃 📚 ۱ ♥️🍃|• @shahiddehghan_amiri