eitaa logo
「شهیده راضیه کشاورز」
754 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3هزار ویدیو
38 فایل
「شهیده راضیه کشاورز」∶ ●دوست دارم راهی رو برم که خدا راضی باشه...🌱 راض بابا↯ @shahidehRaziehkeshavarz✨ کانال مثلِ راضیه...↯: 『 @meslerazieh313 』 کانال پیام های شما↯ @nashenass_khoone کانال رسمی-زیرنظر مادر شهیده✓ ◢کانال وقف امام زمان(عج)◤
مشاهده در ایتا
دانلود
✨شهیده سیده طاهره هاشمی✨ که در ۱۴سالگی به شهادت رسیده است.او روز یکم خردادماه سال ۱۳۴۶ در شهرستان آمل و در روستای شهید محله ( شهربانو محله) متولد شد. این سیده با سن کمی که داشت اما با نبوغ و ذوق سرشار هنری در آفرینش آثار نوشتاری و تجسمی داشته است. به گفته دوستان شهیده هاشمی، او دختری صبور و از خودگذشته بوده است ولی در عین حال همواره نظر انتقادی خود را با صراحت با معلمانش در میان می‌گذاشت و ترسی از بیان حقایق نداشته است.سعی داشت دوستان و آشنایان خود را با اسلام آشنا سازد و خود نیز آنچه را می‌گفت عمل می‌کرد. روزهای دوشنبه و پنجشنبه هرهفته روزه می‌گرفت. شهیده هاشمی ششم بهمن ماه ۱۳۶۰ درحالی که برای رزمندگان اسلام که برای ضدانقلاب در شهر مستقر بودند مشغول جمع‌آوری دارو و غذا بود مورد اصابت گلوله عناصر ضدانقلاب قرار گرفت و شهید شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسین پسر غلامحسین👇
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول؛ به روایت مادر 🌷 تولد( ۲ ) همسرم به شغل معلمی عشق می ورزید و چون به کشاورزی علاقه داشت زمینی بایر در حوالی خانه خرید و اوقات فراغت به همراه بچه ها در آن کار می‌کرد. چیزی نگذشت که این زمین خشک به باغی بزرگ مملو از یونجه و درختان پسته تبدیل شد . فاصله سنی بین بچه ها کم بود و تعدادشان زیاد اما من سعی می‌کردم هیچ وقت از زندگی نالم که مبادا ارامش همسرم را برهم بزنم . برای اینکه بار زندگی بر دوشم سنگینی نکند بچه هاي بزرگتر را در مسئولیت های خانه شریک میکردم . این شد که توانستم با سعه صدر و احترام به همسرم . به او در اداره امور بیرون و داخل منزل کمک کنم . رفتار و گفتار غلامحسین برای من الگو بود تا بتوانم فرزندانم را مطابق با معیارهای دینی که دوست داشت تربیت کنم. با این که پسران در مدارسی درس میخواندند که پدر مدیر مدرسه آنها بود (پرورشگاه صنعتی ، یغما و ارباب زاده) اما این از حساسیت من در تربیت شان ذره ای کم نمی کرد . بودن در کنار غلامحسین و پایبندی به اعتقادات دینی ، من را نیز پخته تر کرده بود تا در ارتباط با خدا بیشتر دقت کنم . 📚 منبع : کتاب حسین پسر غلامحسین کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول ؛ به روایت مادر 🌷 تولد(۳) در یکی از روزهای تابستان ۱۳۳۹ ش متوجه شدم که نهمین فرزندم را باردار هستم . خواب و بیداریهای شبانه و دوران سخت بارداری خسته ام کرده بود تصمیم گرفتم به همین هشت فرزند قناعت کنم . اما یادآوری جمله ی همسرم که : "برگی از درخت نمی افتد مگر به خواست خدا " خستگی را از تنم ربود . به حکمت خدا راضی شدم و از سویی آموخته بودم در برابر نعمت های خدا شکر گزار باشم. در همين حال و هوا بودم که در خانه به صدا در آمد سعی کردم از این بارداری فعلا با کسی حرف نزنم و خیلی تلاش کردم طبیعی جلوه بدهم همسرم بود . من تاکنون چیزی از او پنهان نکرده بودم و از طرفی مطمئن بودم اگر بفهمد باردار هستم خوشحال می‌شود. زیرا او معتقد بود اولاد صالح هر چه باشد کم است و همیشه در دعاهایش این را از خدا میخواست و به خاطر همین در به دست آوردن نان حلال تلاش می کرد .. 📚 منبع: کتاب حسین پسر غلامحسین کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_7843759762.mp3
5.33M
میلاد بانو حضرت زینب کبری بر تمام مسلمین مبارک . ۱۴۰۲/۸/۲۷ کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
صلوات هم مداد است و هم پاکن! هم حسنه مینویسد . . و هم گناه پاک میکند ؛ امروز‌روز‌صلواته‌مومن‌،بیکار‌نشین؛
تنها دلیل خنده حیدر خوش آمدی 🥳
بابا شدن واسه مردا کلا یه حس خاصه ... حالا اگه بچه باشه که نور علی نور ! من نمیدونم یه همچین شبی تو خونه‌ی مولامون آقا امیرالمومنین-ع چه خبر بوده ... خود حضرت چقدر خوشحال بودن و چقدر امام حسن ع و امام حسین ع ذوق میکردن.. فقط میدونم که هر طوری شده باید امشب  عیدیمونو بگیریم حضرت عشق خودشون فرمودن : به شیعیانِ ما بگید که خدا رو به حقِ قسم بدن که فرج رو نزدیک گرداند !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ قراری زیبا با امام زمان عجل الله تعالی فرجه 👤حجت السلام عالی کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
میلاد با سعادت اسوه صبر و پایداری،حضرت زینب (س) و روز پرستار مبارک و خجسته باد. کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🌼واژه زیبای “پرستار” یعنی: پ: پیمان خون بستن برای مهر و ایثار ر: رفتن به سوی خدمت خلق س: سربلند و ساده زیست و سختکوش ت: تکمیل کننده کار طبیبان ا: الگوی او مظهر تقوا، زینب کبری(س) ر: راضی و خوشنود از رحمت خدا 🌸🌺🍀سالروز ولادت بزرگ بانوی جهان اسلام حضرت زینب(س) الگوی صبر و ایثار و روز پرستار مبارک باد. کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
حسین پسر غلامحسین👇
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول: به روایت مادر 🌷 تولد (۴) بعد از نماز مغرب قرار بود جلسه ی دوره ای قرآن در منزل برگزار شود . با اینکه من همیشه با رویی گشاده و آغوشی باز از این جلسات استقبال می‌کردم اما نمی دانم چطور شد ، غلامحسین صدا زد : حاج خانم مشکلی پیش آمده؟ می بینم خیلی تو فکری... گفتم : مشکلی که نه ، اما ... هنوز حرفم تمام نشده بود . پرسيد: بچه ها اذیت کردند یا از جلسات دوره ای خسته شدی؟ گفتم : نه . تا به حال دیدی من از این بابت اعتراضی داشته باشم ؟ گفت : نه ... اما مطمئنم اتفاقی افتاده که از من پنهان می کنی . برای اینکه نگران نشود . گفتم : اتفاق که نه ، اما خبری برایت دارم ‌. بعد به او گفتم که باردارم .. ایمان قوی و روح بلند او چیزی جز شکر گزاری بر زبانش جاری نکرد . به شوخی گفت : هنوز تا دوازده فرزند راه داری ... بعد مشغول آماده کردن فضا برای جلسه شد . روزهای بارداری را در بهشت کوچکی که همسرم برایم مهیا کرده بود به تلاوت سوره های قرآن می پرداختم درماه های آخر که سنگین بودم بیشتر کارها را دخترهای بزرگتر (نرجس ، اقدس ، انیس و ناهید) انجام می‌دادند من سعی می‌کردم در خلوت با خدای خود نجوا کنم و به ذکر و دعا بپردازم. 📚 منبع: کتاب حسین پسر غلامحسین کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول: به روایت مادر 🌷 تولد (۵) ماه اسفند فرارسید . آخرین روزهای بارداری ام سپری شد . این ماه مصادف بود با ماه پر برکت و رحمت خدا ، یعنی ماه رمضان ... یادم می آید یکی از شب‌های احیا بود . مردم برای مناجات با خدا به مساجد و تکیه ها می رفتند ، با اینکه دلم به همراه آنها می رفت ، اما می بایست در خانه بمانم و منتظر تولد نوزادم باشم . چون بچه ها کوچک بودند . همسرم من را تنها نمی گذاشت و در خانه به احیا و شب زنده داری می پرداخت . شب بیست و شش اسفند بود و آسمان پوشیده از ابر ، همه جا تاریک و ظلمانی بود و هوا هم از همان سر شب بارانی . غلامحسین سجاده اش را در کنار پنجره اتاق پهن کرد و مشغول راز و نیاز با خدا شد . باران کم کم شروع به باریدن کرد و من ساعتی دعا و نماز خواندم و رفتم که بخوابم . مدتی در رختخواب فرازهای دعای جوشن کبیر همسرم را که بلند بلند می خواند گوش می کردم . ناگهان تمام خانه با نور سفید خیره کننده ای روشن شد مو بر تنم راست شد بسیار ترسیدم . با همان حالت همسرم را صدا زدم . او بالای سرم حاضر شد و گفت : اتفاقی افتاده ؟ 📚 منبع : کتاب حسین پسر غلامحسین کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨✨✨ 🕊⚘ ◽️سعی کنید قرآن انیس و مونستان باشد نه زینت دکورها و طاقچه‌های منزلتان .. کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسین پسرغلام حسین👇
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول : به روایت مادر 🌷 تولد (۶) گفتم : ببین بیرون چه خبر است ! آیا کسی وارد خانه ما شد ؟ گفت : چطور مگه ؟! نه .... این وقت شب کی می آید؟! گفتم : چند لحظه پیش تمام خانه روشن شد... خودم دیدم . روشنایی اش مثل روز بود . او به اطراف نگاهی انداخت : همه جا تاریک است و هیچ خبری نیست ، شاید صاعقه زده و من متوجه نشدم . سپس به بیرون اتاق رفت و برگشت : باران می‌بارد اما آسمان آرام است و خبری از صاعقه هم نیست لابد شما خیالاتی شدی . از حرفش قانع نشدم معلوم بود او برای آرامش من تلاش می کند . سپس ادامه داد: تا سحر بیدارم ... شما با خیال راحت بخواب . بعد با صدای بلند شروع کرد قرآن خواندن . دقایقی نگذشت که درد عجيبي سراغم آمد. این بار وحشت زده تر از قبل صدا زدم : غلامحسین او سراسیمه وارد اتاق شد : چی شده باز ؟ چیزی به نظرت آمده؟! گفتم : نه آثار حمل در من پیدا شده باید به سراغ قابله بروی . بدون این که حرفی بزند لباسش را پوشيد و به سمت حیاط دوید و زیر شر شر باران به راه افتاد بعد از رفتن او من بلند شدم . پرده اتاق را کنار زدم . باران به شدت می بارید این را از صدای آن می شد درک کرد و هم از برخورد قطرات شدید باران با سطح آب حوض در وسط حیاط خانه . درختان و گلها از سیلی سخت باران سر خم کرده بودند و من غرق در تفکر بودم . همه جا ساکت بود . آرامش عجيبي به من دست داد ، خواب از سرم پريد. فقط فراز های " یا کریم یا رب " بر زبانم جاری بود و به آن نور سفید خیره کننده فکر ميکردم... 📚 منبع: کتاب حسین پسر غلامحسین کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول: به روایت مادر 🌷تولد (۷) طولی نکشید که همسرم با قابله رسید و شروع کرد به آماده کردن وسایل مورد نیاز . دوباره درد سراغم آمد. بی تاب شدم . قابله مشغول کار شد و باز صدای همسرم را می شنیدم که این بار ایات سوره مریم را تلاوت می‌کرد که آرامش بخش وجودم بود . سوره که تمام شد ، صدای گریه دل نشین فرزندم بلند شد . قابله در اتاق را باز کرد و بیرون آمد: " آقای یوسف الهی... خدا رو شکر ! همسرت سالم و فرزندت پسر است ." او ابتدا سجده کرد و سپس وارد اتاق شد ، بعد از دلجویی از من ، نوزادم را بغل کرد و چندين بار شکر خدا را بر زبان جاری نمود . فقط دیدم زیر لب زمزمه می کند : محمدعلی ، محمد شریف ، محمد مهدی، محمدرضا " و این هم محمد حسین . متوجه شدم دنبال نامی می‌گردد که با محمد شروع شود . زیرا او با خدای خود عهد کرده بود که هر پسری به او عطا کند ، اسمش را محمد بگذارد . واقعا هم وقتی نام محمد حسین بر زبانش جاری شد ناخودآگاه مظلومیت و محبوبیت حسین بن علی علیه‌السلام در ذهنم نقش بست . نامش را محمدحسین گذاشتیم و از اینکه خداوند در اوج بارش رحمت خود و در شب نزول قرآن، این فرزند را به ما عطا کرد ، دلمان روشن شد . او نوزادی خوش سیما و جذاب بود . کمتر کسی بود که با دیدنش به وجد نیاید اما آن نور هنوز هم ذهن مرا درگیر کرده بود ... 📚 منبع کتاب حسین پسر غلامحسین کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺مجری الجزیره از جوزف بورل سوال می‌کند آیا رفتار اسرائیل در غزه جنایت جنگی است؟ 🔸بورل جواب می‌دهد؛ من وکیل نیستم و این تخصص دادگاه لاهه است! مجری الجزیره می‌پرسد؛ آیا رفتار حماس در روز ۷اکتبر جنایت جنگی بود؟ 🔸بورل جواب می‌دهد بدون شک جنایت جنگی بود. مجری الجزیره می‌گوید مگر شما وکیل هستید؟ و ادامه می‌دهد برای همین متهم به معیارهای دوگانه اید. کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
توجه 👇