eitaa logo
「شهیده راضیه کشاورز」
770 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3هزار ویدیو
38 فایل
「شهیده راضیه کشاورز」∶ ●دوست دارم راهی رو برم که خدا راضی باشه...🌱 راض بابا↯ @shahidehRaziehkeshavarz✨ کانال مثلِ راضیه...↯: 『 @meslerazieh313 』 کانال پیام های شما↯ @nashenass_khoone کانال رسمی-زیرنظر مادر شهیده✓ ◢کانال وقف امام زمان(عج)◤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسین پسرغلام حسین👇
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول : به روایت مادر 🌷 تولد (۶) گفتم : ببین بیرون چه خبر است ! آیا کسی وارد خانه ما شد ؟ گفت : چطور مگه ؟! نه .... این وقت شب کی می آید؟! گفتم : چند لحظه پیش تمام خانه روشن شد... خودم دیدم . روشنایی اش مثل روز بود . او به اطراف نگاهی انداخت : همه جا تاریک است و هیچ خبری نیست ، شاید صاعقه زده و من متوجه نشدم . سپس به بیرون اتاق رفت و برگشت : باران می‌بارد اما آسمان آرام است و خبری از صاعقه هم نیست لابد شما خیالاتی شدی . از حرفش قانع نشدم معلوم بود او برای آرامش من تلاش می کند . سپس ادامه داد: تا سحر بیدارم ... شما با خیال راحت بخواب . بعد با صدای بلند شروع کرد قرآن خواندن . دقایقی نگذشت که درد عجيبي سراغم آمد. این بار وحشت زده تر از قبل صدا زدم : غلامحسین او سراسیمه وارد اتاق شد : چی شده باز ؟ چیزی به نظرت آمده؟! گفتم : نه آثار حمل در من پیدا شده باید به سراغ قابله بروی . بدون این که حرفی بزند لباسش را پوشيد و به سمت حیاط دوید و زیر شر شر باران به راه افتاد بعد از رفتن او من بلند شدم . پرده اتاق را کنار زدم . باران به شدت می بارید این را از صدای آن می شد درک کرد و هم از برخورد قطرات شدید باران با سطح آب حوض در وسط حیاط خانه . درختان و گلها از سیلی سخت باران سر خم کرده بودند و من غرق در تفکر بودم . همه جا ساکت بود . آرامش عجيبي به من دست داد ، خواب از سرم پريد. فقط فراز های " یا کریم یا رب " بر زبانم جاری بود و به آن نور سفید خیره کننده فکر ميکردم... 📚 منبع: کتاب حسین پسر غلامحسین کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول: به روایت مادر 🌷تولد (۷) طولی نکشید که همسرم با قابله رسید و شروع کرد به آماده کردن وسایل مورد نیاز . دوباره درد سراغم آمد. بی تاب شدم . قابله مشغول کار شد و باز صدای همسرم را می شنیدم که این بار ایات سوره مریم را تلاوت می‌کرد که آرامش بخش وجودم بود . سوره که تمام شد ، صدای گریه دل نشین فرزندم بلند شد . قابله در اتاق را باز کرد و بیرون آمد: " آقای یوسف الهی... خدا رو شکر ! همسرت سالم و فرزندت پسر است ." او ابتدا سجده کرد و سپس وارد اتاق شد ، بعد از دلجویی از من ، نوزادم را بغل کرد و چندين بار شکر خدا را بر زبان جاری نمود . فقط دیدم زیر لب زمزمه می کند : محمدعلی ، محمد شریف ، محمد مهدی، محمدرضا " و این هم محمد حسین . متوجه شدم دنبال نامی می‌گردد که با محمد شروع شود . زیرا او با خدای خود عهد کرده بود که هر پسری به او عطا کند ، اسمش را محمد بگذارد . واقعا هم وقتی نام محمد حسین بر زبانش جاری شد ناخودآگاه مظلومیت و محبوبیت حسین بن علی علیه‌السلام در ذهنم نقش بست . نامش را محمدحسین گذاشتیم و از اینکه خداوند در اوج بارش رحمت خود و در شب نزول قرآن، این فرزند را به ما عطا کرد ، دلمان روشن شد . او نوزادی خوش سیما و جذاب بود . کمتر کسی بود که با دیدنش به وجد نیاید اما آن نور هنوز هم ذهن مرا درگیر کرده بود ... 📚 منبع کتاب حسین پسر غلامحسین کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺مجری الجزیره از جوزف بورل سوال می‌کند آیا رفتار اسرائیل در غزه جنایت جنگی است؟ 🔸بورل جواب می‌دهد؛ من وکیل نیستم و این تخصص دادگاه لاهه است! مجری الجزیره می‌پرسد؛ آیا رفتار حماس در روز ۷اکتبر جنایت جنگی بود؟ 🔸بورل جواب می‌دهد بدون شک جنایت جنگی بود. مجری الجزیره می‌گوید مگر شما وکیل هستید؟ و ادامه می‌دهد برای همین متهم به معیارهای دوگانه اید. کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
توجه 👇
🔹شرایط تبادل کانال شهیده راضیه کشاورز: ▼『شرایط تبادل』 : ①با آمار ۱۰۰+تبادل می کنیم🌸 ②فقط با کانال های °مذهبی° تبادل انجام میشود...🦋 کانالتون باید مذهبی باشه با محتوای خوب💫 ③اگه بنر جذاب هم داشته باشی به نفعته🌱 ④از تبادل با 【کانال های عاشقانه مذهبی】 و 【کانال هایی که رمان های عاشقانه_مذهبی و...】می گذارند معذوریم🚫 ❨تبادل ادمینی نداریم⛔️❩ ⏰ساعت تبادلمون در کانال: شب ساعت ۱۰ ✓تبادل شبانه↶ [تبادل شبانه هم داریم🌠 از ساعت ۱۲شب تا ساعت۸صبح] •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••• دوستان عزیز لطفا برای تبادل به آیدی های زیر پیام بفرستید🍃 🔹ادمین تبادل کانال شهیده راضیه کشاورز↶ 🆔@fhatmt •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••• لطفا قبل از فرستادن پیام به ادمین برای تبادل شرایط رو ”بادقت“مطالعه کنید🌹 اگه کانالتون شرایط بالا رو داشت برای تبادل پیام بدید😊 ‖باتشکر🌱‖ کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسرائیل سلاح دارد، فلسطین دعا. به راستی که دعا قوی ترین سلاح مومن است! کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
- جوان‌ها اگر از حالا عادت کنند به نماز خوب،وقتی به سن ماها رسیدند،نماز خوب خواندن برایشان دیگر مشکل نیست؛نماز خوب معنایش نماز با صدای خوش و قرائت خوب نیست؛یعنی نمازِ با توجه،با حضور قلب؛آنوقت این سجیه‌ او می‌شود و دیگر برایش زحمت ندارد؛ تا آخر عمر همین‌جور خوب نماز می‌خواند... - •امـام‌خـامنه‌ای• -
نوشته حکاکی شده روی انگشتر رهبر انقلاب هنگام بازدید از نمایشگاه دستاوردهای هوا فضای سپاه: «شهید آل الله سلیمانی: ما ملت امام حسینیم»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 خداوند را این‌طور قسم بدهیم...🤲 السلام علیک یا صاحب الزمان . کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
حسین پسر غلامحسین👇
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول: به روایت مادر 🌷 تولد( ۸) محمد حسین در گهواره بود و صداي تلاوت قرآن و دعای کمیل پدر لالایی اش . پنج ، شش ماه داشت که مراسم سوگواری سالار شهیدان حسین بن علی علیه‌السلام شروع شد . در روضه ها وقتی که وعاظ روضه علی اصغر می خواندند . مرتب محمد حسین در آغوشم بود. اشک می‌ریختم و اوج دل‌دادگی به ساحت مقدس سالار شهیدان و محبت اهل بیت علیه السلام را چاشنی شیری میکردم که او از آن تغذیه می نمود . حدود بیست و دو ماه از تولدش میگذشت که باز آثار بارداری در من پیدا شد و چون تولد با تولد محمد حسین به آرامش رسیده بودم نسبت به این اتفاق عکس العمل خاصی نشان ندادم ، زیرا او کودکی زیبا ، جذاب و آرام بود .‌ ان جمله همسرم " تا دوازده تا هنوز راه داری " در ذهنم بود . اگر چه می دانستم او به شوخی گفت ، اما به استناد اینکه نیمی از هر شوخی جدی است به حکمت خدا تن دادم. ان زمان اعتقاد به پیشگیری از بارداری بین مردم رایج نبود ، من هم راضی بودم به رضای حق . ان روز نزدیک آمدن همسرم ، سماور را روشن کردم تا چای دم کنم ، در ذهنم مرور میکردم که چگونه این خبر را به او بدهم . بسیار منتظر دیدن عکس العملش بودم . چیزی نگذشت که از راه رسید ، خانه ما بزرگ بود و بچه ها معمولا در اتاق ها یا زیر زمین مطالعه می‌کردند و در حیاط خانه که برای آنها تفریحگاه و تفرجگاه بود ، بازی می کردند . 📚 منبع: کتاب حسین پسر غلامحسین کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- وانکه حُب وطن نداشت به دل ؛ مُرده زان خوب تر به باور من🙂 !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا صاحب الزمان کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹جشن یمنی‌ها در داخل کشتی توقیف شده صهیونیست‌ها😂 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب، هم‌اکنون: از بانویی که با کودک خود روی سکوی قهرمانی رفت، تشکر می‌کنم 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از نو+جوان
😍 عکس یادگاری نوجوانان باستانی‌کار با آقا 💪 نوجوانانی که امروز در دیدار مدال‌آوران ورزش با رهبر انقلاب، ورزش باستانی اجرا کردند 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei
حسین پسر غلامحسین👇
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول: به روایت مادر 🌷 تولد ۹ او طبق معمول کنار سماور نشست و مشغول چای شد . چای را که برایش ریختم ، گفتم: آقا غلامحسین ! یک خبر بهت بدم‌؟ با لحنی مهربان گفت : بفرما خانم ، ان شاءالله خیره،. گفتم : یادت می آید روزی که محمد حسین را باردار شدم چقدر اعصابم به هم ريخته بود ؟ گفت: بله دقیقا یادم هست . گفتم: یادت می آید شما به من چه گفتی ؟ گفت من زياد با شما حرف زدم و می زنم برو اصل مطلب . گفتم : هيچي، یه همراه و حامی برای محمد حسین تو راه دارم . همچنان که چای را در نعلبکی ریخته و نوش جان می‌کرد گفت راست می گویی !؟ و با گفتن این کلمه شروع کرد به سرفه زدن مبهوت شد . گفتم مراقب خودت باش ! چه خبر است ؟ گفت: الحمدلله ، در همین هنگام صداي محمد حسین بلند شد ، من به طرفش رفتم و غلامحسین را تنها گذاشتم .. دوران بارداری به هر ترتیب بود گذشت من نزدیک سی و شش سال از عمرم می گذشت با این که در رفاه نسبی بودم . اما توان جسمی ام ، به سبب تعدد زایمان‌ها کم شده بود ، ولی خدا رو شکر دهمین فرزندم محمد هادی به سلامتی به اعضای خانواده پیوست تا دوران سختی و خوشی ، همراه و یاور محمد حسین باشد . 📚منبع : کتاب حسین پسر غلامحسین کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا