eitaa logo
منصور دلها ♥️
141 دنبال‌کننده
540 عکس
170 ویدیو
4 فایل
#شهید_حاج_منصور_خادم_صادق
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2_1152921504621788152.mp3
11.88M
سردارشهید حاج عبدالله اسکندری راوی: سیّد رضا متولی @raviyanfarss
آرزوی حاج منصور | همسر شهید . رفتارش با بچه ها چنان صبورانه و خردمندانه بود که انسان فکر می کرد حاج منصور تجربه بزرگ کردن ده ها بچه را داشته است. در رابطه با " " بچه ها بسیار حساس بود، با اینکه می دیدم در برخورد با افکار گوناگون بسیار انعطاف دارد اما در مورد بچه ها رفتارش فرق می کرد.این نگرانی اش را در مورد فرزندان در هر زمان گوشزد می کرد. حاج منصور اعتقاد داشت، اگر بتوانیم خودمان و خانواده مان را حفظ کنیم نصف راه برخورد با را پیموده ایم. بزرگترین آرزو و آرمان حاج منصور تشکیل گروه هایی از جوانان بود که در ، و عمل سرآمد جامعه باشد.اما حیف که زود از میان ما رفت و نتوانست آنچه آرزو داشت را محقق کند. .
عالم بہ عشق روے تو بیدار میشود هر روز عا‌شقان تو بسیار میشود وقتے سلام می دهمت در نگاہ من تصویر مهربانی تو تڪرار میشود 🌱
گفتگوی رادیویی در رابطه با فتح خرمشهر در دوم خرداد۱۳۹۸ .mp3
15.09M
گفتگوی رادیویی در رابطه با فتح خرمشهر در دوم خرداد۱۳۹۸ @hatef10012
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ بازنشر 💠 نماهنگ تشییع سردار بی‌سر در لامرد 💠 اول خرداد 💠 به وقت سالروز شهادت آه 〰️〰️〰️〰️ 💠 کمیته خادم الشهداء شهرستان لامرد 🌐 @Khadem_Lamerd
مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد.🦋 ❤️
خدایا همینطور که من دوست ندارم و ناراحت میشم از اینکه کسی بهم ظلم کنه، من رو دور نگه دار از اینکه به کسی(خواسته یا ناخواسته) ظلم کنم... 🌸 اللَّهُمَّ فَكَمَا كَرَّهْتَ إِلَيَّ أَنْ أُظْلَمَ فَقِنِي مِنْ أَنْ أَظْلِم 📗 صحیفه سجادیه. دعای چهاردهم
دلم که می‌گیرد دوست دارم ساعت ها کنارت بنشینم و حرف بزنم ! و فقط نگاهم قفل شود به قاب عکست ! کنار تو غم از دلم می‌رود دلم سبک می‌شود شاد میشوم انگار پاک میکنی همه زنگارهای دلم را جلا می‌دهی دیدگانم را صفا می‌دهی روحم را وامید میبخشی به قلبم کنار تو بودن چه زیباست بهترین همدم! وگاهی عجیب دلم برایت تنگ می‌شود منصوردلهای بیقرار❤️
محرم اسرار | فرزندان بزرگوار شهید ظل انوار رفتار آقا منصور با ما به نحوی بود که اصلا، نمی توانستم تصورش را هم بکنم که ایشان پدر واقعی من نیست. او واقعا یک پدر نمونه و دوست داشتنی بود. جاذبه معنوی ایشان باعث شد که من به امور و تکالیف دینی ام بیشتر اهمیت بدهم، همیشه دلم می خواست در نماز به ایشان اقتدا کنم و پشت سر ایشان نماز بخوانم. خیلی از مواقع که مشکلی پیدا می کردم، قبل از اینکه به مادرم بگویم آن را با آقا منصور در میان می گذاشتم، او محرم اسرارم بود. دقیق به حرف هایم گوش می داد بعد هم مرا راهنمایی می کرد و غم ها را از دلم می شست. در این چند سالی که او با ما زندگی می کرد، یاد ندارم تاریخ تولد هیچ کدام از ما را فراموش کرده باشد، همیشه روز تولد ما که می شد با شیرینی و گل به خانه می آمدند و تولدمان را تبریک می گفت و جشن کوچکی برای ما می گرفت.
أَنَا عنْدَقُلُوب الْمُنْكَسِرَةِ من‌نزدقلب‌های‌شکسته‌ام🌱..
😔 همیشه داغ دلم،قبر خلوت حسن است به سرهوای بقیع و زیارت حسن است تمام هفته برای حسین می سوزم ولی دوشنبه ی من وقف غربت حسن است
[🌱 | ] کـاش من‌ صاحـــب تمـام‌ چشم‌هایـی‌ بـودم که تـو را‌ می‌دیدنــد یا ایها العزیـــز:) ˹🧡یا صاحب الزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بگذارید تنها برود|خواهر بزرگوار شهید قدیم رسم بود برای گرفتن آبغوره و آبلیمو، یک هفته می رفتیم خانه مادر بزرگ‌. مسیر مدرسه من هم تا خانه مادر بزرگ‌ دور تر از خانه خودمان بود. روز اول و دوم منصور مرا رساند اما روز سوم گفت: «از امروز ظهر خودت تنها باید بیایی؟» مادر گفت: «منصور، برای این زودِه، تنهایی سختش می شه!» منصور مصمم جواب داد: «نه، این باید یاد بگیره تو جامعه ای که این قدر گرگ زیاده به تنهایی از خودش دفاع کنه. همیشه که کسی نیست همراه‌ اون این طرف و آن طرف بره!» بعد که من رفته بودم، به مادرم گفته بود: «من به این می گویم تنها بره، اما خودم از دور با دوچرخه‌ دنبالش هستم که کسی مزاحمش نشود.» می گفت: زن ها می توانند در جامعه باشند اما به شرطی که حجاب داشته باشند.
[✍🏻| ] می‌فرمایند که: +در نسبت با مهدی مَثَل آن غلامی باش که نیمه شب آقایش رفته... سپرده که کار کوچکی دارد و‌ هر آن بازمی‌گردد..✨❤️ هستیم یا نه؟
" تو نیستی که ببینی چگونه می‌گردد نسیم روحِ تو در باغِ بی‌جوانه‌ی من "🌱 ❤️
سن تکلیف|خواهر بزرگوار شهید منصور سه سال از من بزرگتر بود. تا ۹ سالگی هیچ اصراری بر حجاب من نداشت، نه اینکه لباس های کوتاه و تنگ بپوشم اما چادر یا روسری نداشتم. زمانی که به سن تکلیف رسیدم دیدم منصور که حالا ۱۲ساله بود و خودش به سن تکلیف نرسیده است یک کادو به من داد. با خوشحالی کادو را باز کردم دیدم یک روسری است و یک جا نماز. هنوز که هنوز است شیرینی این هدیه را در خاطر دارم و آن هدیه همراه همیشگی من است.
بهشت، همیشه نباید درختانی داشته بـاشد که رودهایی از پـــایینش جریان دارند..! گاهی بیابانیست که در آن جاریست... ✨
1_4808071149.mp3
2.89M
یه توصیه ۲ دقیقه ای از امام عزیزمون بشنوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا