eitaa logo
منصور دلها ♥️
141 دنبال‌کننده
540 عکس
170 ویدیو
4 فایل
#شهید_حاج_منصور_خادم_صادق
مشاهده در ایتا
دانلود
جاذبه معنوی حاج منصور هر رزمنده ای که وارد یگان ایشان می‌شد به لحاظ اثرات معنوی و اخلاقی شهید بزرگوار و صمیمیت و رابطه ی نزدیک ایشان با نیروهای تحت امر خود، خصوصا جوانان، جذب می‌شد و با عشق و علاقه و بهجت درونی مأموریتی را که از سوی شهید خادم صادق محول می شد، انجام می داد.البته ایشان هم در مسئولیت خود،هیچگاه روحیه بالا دستی و زیر دستی را نداشتند و سخترین و طاقت فرساترین مأموریتها را نیز با بیانی مملو از صمیمیت، عشق و صفا محول می کردند.ایشان با نیروهای خودش، زندگی می‌کرد و با آنها حشر و نشر داشت. سردار عارف
'♥️𖥸 ჻ اگر برای خدا جنگ میڪنید احتیاج‌ ندارد که به من و دیگری گزارش دهید.. گزارش‌ را نگه دارید برای قیامت اگر کار برای خداست گفتنش برای چه..؟!
بی تو به سر نمی شود | قاسم مهدوی مدتی فرمانده گردان امام مهدی (عج) غایب بود و به جای ایشان آقا منصور فرماندهی این گردان را قبول کردند. در این مدت کوتاه، چیزهایی از این مرد دیدم که در کمتر کسی، حتی در شهدایی که از اول جنگ در جبهه دیده و می شناختم، دیده بودم. روحیه بشّاش، خندان و حتی چهره زیبای منصور منحصر به فرد بود. گاهی وقت ها احساس میکردم اصلا منصور در دنیای ما نیست. اگر در جمع کاری نداشت، کم کم خودش را کنار می کشید و دور از همه دو دستش را پشت کمر گره می زد و زیر لب چیزی زمزمه می کرد. دقیق می شدم، می دیدم زیر لب اشعار حافظ، مولوی و شمس را بی غلط و رسا می خواند. صدای خوبی داشت، گاه که برای سرکشی از نیروها با موتور می رفتیم. میزدم روی پایش و می گفتم حاجی بخوان. منصور شروع میکرد، این اشعار عرفانی را با صدای بلند خواندن. انگار که نه انگار نیمه شب است و هر آن ممکن است از پشت این نخل ها کسی به ما حمله ور شود، غالبا می خواند: بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محرم اسرار | فرزندان بزرگوار شهید ظل انوار بابا منصور خیلی مهربان بود، با اینکه خیلی لجبازی می کردم اما با صبر و حوصله با من رفتار می کرد. آقا منصور آنچنان مهربان بود که با وجود ایشان در خانه هیچ احساس کمبودی نداشتیم. یادم است کلاس اول که بودم، وقتی به خانه می رسیدم هر کسی دیگری در را به رویم باز می کرد وارد نمی شدم. باید خود بابا می آمد در را باز می کرد، کیفم را می گرفت، مرا روی دوشش می گذاشت و به داخل می برد... ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2_1152921504621788152.mp3
11.88M
سردارشهید حاج عبدالله اسکندری راوی: سیّد رضا متولی @raviyanfarss
آرزوی حاج منصور | همسر شهید . رفتارش با بچه ها چنان صبورانه و خردمندانه بود که انسان فکر می کرد حاج منصور تجربه بزرگ کردن ده ها بچه را داشته است. در رابطه با " " بچه ها بسیار حساس بود، با اینکه می دیدم در برخورد با افکار گوناگون بسیار انعطاف دارد اما در مورد بچه ها رفتارش فرق می کرد.این نگرانی اش را در مورد فرزندان در هر زمان گوشزد می کرد. حاج منصور اعتقاد داشت، اگر بتوانیم خودمان و خانواده مان را حفظ کنیم نصف راه برخورد با را پیموده ایم. بزرگترین آرزو و آرمان حاج منصور تشکیل گروه هایی از جوانان بود که در ، و عمل سرآمد جامعه باشد.اما حیف که زود از میان ما رفت و نتوانست آنچه آرزو داشت را محقق کند. .
عالم بہ عشق روے تو بیدار میشود هر روز عا‌شقان تو بسیار میشود وقتے سلام می دهمت در نگاہ من تصویر مهربانی تو تڪرار میشود 🌱
گفتگوی رادیویی در رابطه با فتح خرمشهر در دوم خرداد۱۳۹۸ .mp3
15.09M
گفتگوی رادیویی در رابطه با فتح خرمشهر در دوم خرداد۱۳۹۸ @hatef10012
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ بازنشر 💠 نماهنگ تشییع سردار بی‌سر در لامرد 💠 اول خرداد 💠 به وقت سالروز شهادت آه 〰️〰️〰️〰️ 💠 کمیته خادم الشهداء شهرستان لامرد 🌐 @Khadem_Lamerd
مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد.🦋 ❤️
خدایا همینطور که من دوست ندارم و ناراحت میشم از اینکه کسی بهم ظلم کنه، من رو دور نگه دار از اینکه به کسی(خواسته یا ناخواسته) ظلم کنم... 🌸 اللَّهُمَّ فَكَمَا كَرَّهْتَ إِلَيَّ أَنْ أُظْلَمَ فَقِنِي مِنْ أَنْ أَظْلِم 📗 صحیفه سجادیه. دعای چهاردهم
دلم که می‌گیرد دوست دارم ساعت ها کنارت بنشینم و حرف بزنم ! و فقط نگاهم قفل شود به قاب عکست ! کنار تو غم از دلم می‌رود دلم سبک می‌شود شاد میشوم انگار پاک میکنی همه زنگارهای دلم را جلا می‌دهی دیدگانم را صفا می‌دهی روحم را وامید میبخشی به قلبم کنار تو بودن چه زیباست بهترین همدم! وگاهی عجیب دلم برایت تنگ می‌شود منصوردلهای بیقرار❤️
محرم اسرار | فرزندان بزرگوار شهید ظل انوار رفتار آقا منصور با ما به نحوی بود که اصلا، نمی توانستم تصورش را هم بکنم که ایشان پدر واقعی من نیست. او واقعا یک پدر نمونه و دوست داشتنی بود. جاذبه معنوی ایشان باعث شد که من به امور و تکالیف دینی ام بیشتر اهمیت بدهم، همیشه دلم می خواست در نماز به ایشان اقتدا کنم و پشت سر ایشان نماز بخوانم. خیلی از مواقع که مشکلی پیدا می کردم، قبل از اینکه به مادرم بگویم آن را با آقا منصور در میان می گذاشتم، او محرم اسرارم بود. دقیق به حرف هایم گوش می داد بعد هم مرا راهنمایی می کرد و غم ها را از دلم می شست. در این چند سالی که او با ما زندگی می کرد، یاد ندارم تاریخ تولد هیچ کدام از ما را فراموش کرده باشد، همیشه روز تولد ما که می شد با شیرینی و گل به خانه می آمدند و تولدمان را تبریک می گفت و جشن کوچکی برای ما می گرفت.
أَنَا عنْدَقُلُوب الْمُنْكَسِرَةِ من‌نزدقلب‌های‌شکسته‌ام🌱..
😔 همیشه داغ دلم،قبر خلوت حسن است به سرهوای بقیع و زیارت حسن است تمام هفته برای حسین می سوزم ولی دوشنبه ی من وقف غربت حسن است
[🌱 | ] کـاش من‌ صاحـــب تمـام‌ چشم‌هایـی‌ بـودم که تـو را‌ می‌دیدنــد یا ایها العزیـــز:) ˹🧡یا صاحب الزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بگذارید تنها برود|خواهر بزرگوار شهید قدیم رسم بود برای گرفتن آبغوره و آبلیمو، یک هفته می رفتیم خانه مادر بزرگ‌. مسیر مدرسه من هم تا خانه مادر بزرگ‌ دور تر از خانه خودمان بود. روز اول و دوم منصور مرا رساند اما روز سوم گفت: «از امروز ظهر خودت تنها باید بیایی؟» مادر گفت: «منصور، برای این زودِه، تنهایی سختش می شه!» منصور مصمم جواب داد: «نه، این باید یاد بگیره تو جامعه ای که این قدر گرگ زیاده به تنهایی از خودش دفاع کنه. همیشه که کسی نیست همراه‌ اون این طرف و آن طرف بره!» بعد که من رفته بودم، به مادرم گفته بود: «من به این می گویم تنها بره، اما خودم از دور با دوچرخه‌ دنبالش هستم که کسی مزاحمش نشود.» می گفت: زن ها می توانند در جامعه باشند اما به شرطی که حجاب داشته باشند.