eitaa logo
منصور دلها ♥️
141 دنبال‌کننده
540 عکس
170 ویدیو
4 فایل
#شهید_حاج_منصور_خادم_صادق
مشاهده در ایتا
دانلود
«دعا» آبادان بود.یک شب آمد و گفت: یک فاطمیه درست کرده ایم ... کیسه شنی گرفته بود و تمام بچه های خط را با تویوتا آورده بود.به ما گفت: بیایید دعای کمیل ما هم رفتیم و دعای کمیل را خواندیم.بیست دقیقه ای از دعا گذشته بود.نمیدانیم عراق از کجا فهمیده بود اینجا جمعیتی هست که مشغول دعا هستند که خمپاره به سر بچه ها ریختند. حاج منصور مثل پروانه دور بچه ها و ماشینها می چرخید تا بچه ها از منطقه دور شوند.عشق و علاقه اش به دعا به حدی بود که حتی در خط مقدم هم دعا بر پا میکرد.خصوصیت دیگری که داشت این بود که تمام مقرهای آبادان و یا خطی که حاج منصور مسئول آن بود نام معصومین میگذاشت، مثل حسینیه، زینبیه و... ♥️ صادق
آرزوی حاج منصور | حسن جوانمردی . چند شبانه روز بود که آتش سنگین دشمن نگذاشته بود یک خواب راحت چند دقیقه ای کنیم.با حاج منصور داخل سنگر نشسته بودیم. به حاجی گفتم : "حاجی الان چه آرزویی داری؟" حاجی همین سوال را از من پرسید.من هم آنچه در دلم بود به زبان آوردم و گفتم : "آرزو دارم 24 ساعت استراحت کنم، فقط بخوابم !" باز سوالم را از حاجی پرسیدم. حاجی با خنده گفت : "آرزوی من این است که این جنگ به نفع اسلام تمام شود، همه با هم خارج از جبهه ها تربیت و پرورش جوان ها را شروع کنیم." دهانم از جوابش باز ماند. این آرزویش هم تحقق پیدا کرد. بعد از جنگ تمام وقتش را صرف تربیت جوانانی کرد که یا از محیط جبهه و جنگ وارد شهر شده بودند، یا اینکه از جنگ چیزی نمی دانستند. بعد از جنگ سفارشش به ما این بود که این جوان هایی را که از جبهه به شهر بازگشته اند پرورش بدهیم و تربیت کنیم تا اخلاق و روحیات زمان جنگ همچنان در آنها باقی بماند. همیشه هم تاکیدش ادامه دادن راه شهیدان و الگو قرار دادن شهدا در زندگی بود.همیشه تاکید می کرد مراقب جوان ها باشید !.
#⃣ نقاشی شده از #⃣ اصلی نقاشی ها #⃣ از هنرنقاشی در بروز کردن 🔺️قابل استفاده در ، و با ذکر و به ، بلامانع است. 💫 عضو شوید 💐 و ✨️ 👇👇 @naghashishohada313
شهید حاج منصور خادم صادق شهدای شیراز تکنیک : خودکار
کلام شهید میزان ارزش انسان ،بسته به میزان دردی است که در راه خدا متحمل میگردد.
مراسم ترحیم و یادبود یادگار دفاع مقدس ، مرحوم سردار رستم قاسمی چهارشنبه ۲۳ آذر ماه ساعت ۱۰ صبح در حسینیه عاشقان ثارالله علیه السلام برگزار می گردد. انجمن راویان فجرفارس
•[نعمت‌ِآسمان‌فقط‌باران‌‌نیست گاهے‌ خٌدا؛کسی‌را‌ نازل‌می کند📿 به‌زلالی باران... مثلِ‌ تُ♥
2_1152921504625797579.mp3
3.1M
رمز پیروزی | کلامی از شهید حاج منصور خادم صادق . ما زمانی می توانیم در عملیات های آینده پیروز باشیم که واقعا عاشق باشیم. عاشق یعنی کسی که سر از تن نمی شناسد. ما زمانی می توانیم در عملیات های آینده موفق باشیم که اخلاص و خلوص داشته باشیم، چرا که خدا عمل خالص می خواهد. اگر می خواهیم پیروز باشیم و بر این مادیات و این شیطان ها پیروز باشیم باید از عشق، عشق به الله، عشق به حضرت زهرا "س"، عشق به مهدی "عج" و عشق به حسین "ع" مدد بگیریم. اگه عاشق شدی پیروز هستی و اگر نه، نه. و ما باید بشناسیم که چگونه این بچه های پاک را عاشق بار بیاوریم، با چه وسایلی، با چه برنامه هایی؟! @shahidekhademsadegh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اتمام حجت خواهر سردارشهید حاج منصورخادم صادق با مسئولین در جمع بانوان عفیفه بست نشین شیراز در حرم مطهر حضرت احمدبن موسی علیه السلام و در جوار قبور شهدای حرم 🔺مسئولین، به حرف حضرت آقا گوش بدید... 🌿🇮🇷🌿 https://eitaa.com/joinchat/134152374Cafcc20e580
ما ترکناک یابن الحسین♥️ ✅ https://eitaa.com/joinchat/134152374Cafcc20e580
✍🏻برای تو مینویسم... ای شهید... من باتو بودن را میخواهم؛ مرا به حال خود وا مگذار، مرا فرماندهی کن. من ضعیفم؛ تو کمک حال من باش، تو زحمت بار اشتباه مرا به دوش بکش که من بی شهدا زندگی را می‌بازم. تو یاورم باش✨ به من بیاموز شهید شدن را که اگر با این حال بمیرم باخته‌ام؛ من را با تمام سیاهی دلم بپذیر و مرا زلال بگردان.. کاش شبیهت میشدم کمی... :) دلم گرفته رفیق؛ کجایی؟!....کجاام؟!💔 [ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده] ❤️
دانشگاه منصور | حسن فتحی سرشت از نظر حاج منصور، جبهه تنها محل جنگیدن نبود، بلکه به چشم یک دانشگاه به آن نگاه می کرد. دانشگاهی که تنها یک واحدش جنگیدن بود. در دانشگاه منصور ، دانشجوها باید درس قرآن، درس اخلاق، حتی درس ورزش را هم پاس می کردند. خیلی وقت ها برنامه ریزی می کرد همه بچه ها راجمع می کرد می برد دانشگاه اهواز. آنجا زمین چمن خوبی داشت، بچه ها یک دل سیر فوتبال بازی می کردند. خودش هم که یکی از بهترین بازیکنان فوتبال استان بود، مربی خوبی هم بود. در کنار آن ، گاهی برنامه استخر می گذاشت. گاهی دسته جمعی ، نماز جمعه می رفتیم، حتی بنایی می کردیم و نقاشی. گاهی همه را جمع می کرد، می برد برای خوردن بستنی! بسیاری از فارغ التحصیلان منصور یا شهید شدند یا اگر ماندن نیروهای بسیاری مفیدی برای این انقلاب شدند.
9304656931.mp3
3.87M
🎙بشنوید | بغض رهبر انقلاب هنگام تعریف ماجرای تشرف مکرر جناب جبرئیل به خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها. این کلیپ صوتی را با 🎧 بشنوید. 🗓 ۱۴۰۰/۱۱/۰۳ 🌱 التماس دعا
آخه مگه میشه شهدا صدات کنن و تو بگی نمیام؟؟؟💔 با رمز 🌹 بزن رو لینک زیر👇 @raviyanfarss
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق و علاقه عجیبی به حضرت فاطمه «س»داشت. دهه فاطمیه که می‌شد چون خیلی روی لباس نظامی خودش تأکید داشت، لباس مشکی نمی پوشید بلکه یک نوار سیاه دور بازو یا روی جیبش نصب می کرد. ما هر وقت این بازوبند مشکی را می‌دیدیم، می‌فهمیدیم فاطمیه شروع شده است. همین عشقش به بی بی بود که در مسأله انتخاب همسر هم می‌گفت: دوست دارم داماد حضرت زهرا «س» شوم. و شد😢 @shahidekhademsadegh
کلامش قصه ی پر شور دلهاست♥ سلامش چشمه ایی از نور دلهاست♥ نفس هایم به یمن آن شهید است♥ که نام کوچکش منصور دلهاست♥ @shahidekhademsadegh لطفاً در انتشار کانال شهید سهیم باشید🌹
ده قدم| برادر بزرگوار شهید از عادت های منحصر به فرد حاجی این بود اگر کسی قدمی برایش بر می داشت، حاجی در جواب، ده قدم برای او بر می داشت، حتی بعد از شهادت. آقای ورزیده بعد از شهادت حاج منصور قصیده ای را در مدح او سرود. حاجی شب به خواب ایشان می آیند. ایشان خوابش را این گونه تعریف می کرد. حاج منصور روی پلی ایستاده بود و یکی یکی دست جوان های دورش را می گرفت و از پل رد می کرد. از حاجی خواستم دست من را هم بگیرد و رد کند. حاجی در جواب گفت: «شما را هم رد می کنم، صبر کنید.» وقتی آنها را رد کرد دست من را هم گرفت و از پل رد کرد و به من گفت: «آقای ورزیده ، می دانی چرا تو‌ را از روی پل رد کردم؟ به خاطر قصیده ای بود که برایم گفته بودی!» چند روز بعد از این خواب آقای ورزیده هم به دیار باقی شتافت. ❤️ @shahidekhademsadegh
تانک و دژ | سید رضا متولی . کربلای 5 به جای شعله های خورشید، آتش خمپاره و گلوله بود که در دل زمین فرو می رفت.سرمای زمستان با آتشی که از آسمان می بارید شده بود گرم گرم. این وضعیت همه را کلافه و عصبانی کرده بود. حاج منصور با آرامش خودش آمد به معاونش حاج زمانی گفت : بیا با تانک برویم آن دژ را بزنیم. دژی بود که عراقی ها در پناهش حسابی جلو ما مقاومت می کردند. حاج منصور حرفش این بود که اگر با گلوله تانک این نقطه را بزنیم، راه بچه ها باز میشه ! حاج زمانی گفت : نمیشه ! آتش دشمن رو نمی بینی؟ راحت می زننمون ! حاج منصور خندید و گفت : نترس این گلوله ها به ما اثری نداره ! اتفاقا تانکشان هم آتش گرفته بود، اما حاجی کار خودش را انجام داد. .
بسم رب الشهدا رمز پیروزی عملیات های آینده تعلیم،تعلم ،تربیت،راهنمایی ،ارشاد و هدایت این بچه های بسیجی پاک است به طرف خداوند ولاغیر.