eitaa logo
منصور دلها ♥️
144 دنبال‌کننده
518 عکس
167 ویدیو
3 فایل
#شهید_حاج_منصور_خادم_صادق
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید انسان ساز بعضی از دوستان حاج منصور می گویند شباهت عجیبی بین رفتارهای حاج منصور و شهید چمران است. امام‌خمینی «رحمة الله علیه» در پیام تسلیت شهید چمران، شهادت این مرد بی نظیر را این گونه توصیف می کنند «شهادت انسان سازِ» در مقامی نیستم که بخواهم این مرد بزرگ را توصیف کنم، اما آنچه دیدم و شنیدم این بود که حاج منصور در زمان حیاتش یک «انسان شهید ساز» بود و بعد از شهادت هم یک «شهید انسان ساز!» به نظرم آمد حاج منصور اگر می خواست همان سال ۶۲، در عملیات خیبر به مقام شهادت رسیده بود، اما خود خواست که این ده سال را بماند و جوانان را تربیت کند. حاج منصور هنگام شهادت ۳۱ سال بیشتر نداشت اما چهره اش، رفتارش، خلق و خویش او را ده ها سال بزرگتر نشان می داد. بگذارید این مقدمه کوتاه را این گونه تمام کنم: مقام معظم رهبری جمله زیبایی دارند به این مضمون که «انتظار من از جوانان در یک جمله خلاصه می شود: تحصیل، تهذیب و ورزش!» برادر حاج منصور می گفت من هر وقت این جمله را می خوانم یا به یادم می آید، بلافاصله مصداق عینی آن را حاج منصور می بینم: تحصیل؛ کارشناس ارشد مدیریت دفاعی از دانشکده فرماندهی و ستاد. تهذیب؛ مصداق کامل یک انسان خود ساخته. تمام خلایق را بهتر از خود می دانست. جوان ها وقتی با حاجی دست می دادند، مواظب بودند که حاجی دست آنها را نبوسد! ورزش؛ قبل از جنگ کاپیتان تیم جوانان برق شیراز بود، در طول جنگ هم بدن ورزیده و قوی داشت، با اینکه یک پا بیشتر نداشت، بیش از افراد سالم فعالیت می کرد.
مسئول شب|برادر کبیری نژاد حاجی تازه به شهادت رسیده بود. برای زیارت مزار ایشان رفتم که صحنه عجیبی دیدم. سربازی، سر قبر ایشان نشسته و همچون فرزند پدر از دست داده اشک می ریخت. کنارش نشستم و رابطه اش با حاج منصور را جویا شدم. با بغض تعریف کرد.‌ «یک شب حاج منصور در پادگان امام حسین «علیه السلام» مسئول شب بود.‌ نیمه شب دیدم، حاجی وارد آسایشگاه سربازها شد. جوراب هایی را که سربازها کنار تخت گذاشته بودند، همه را جمع کرد با خودش برد. ساعتی گذشت دیدم جوراب ها را شسته و دوباره آورد پائین تخت ها پهن کرد. از همان زمان من تحت رفتار ایشان قرار گرفتم و عاشقش شدم.»
تو برای من خنده‌ی از ته دلِ خدایی💛
حتماًقرار شاه و گدا هست یادتان آری همان شبی که زدم دل به نامتان مشهد،حرم،ورودی باب الجوادتان آقا دلم عجیب گرفته برایتان 💠چهارشنبه های امام رضایی
گیلاس|حاج ابراهیم خادم صادق،پدر بزرگوار شهید خانه ما از خانه های قدیمی بود که چند اتاق اطراف یک حیاط بزرگ چیده شده و در هر اتاق یک خانواده زندگی می کرد. آن شب که به خانه می آمدم‌، در راه منزل گیلاس نوبر دیدم، برای بچه ها خریدم. منصور وقتی از مدرسه آمد و گیلاس ها را دید گفت: «بابا همسایه ها هم این گیلاس را دیده اند،؟» _بله؟ _«از این به دیگران هم داده اید؟» _«نه بابا! شما بخور، آن ها هم خودشان می خورند.» سریع چند تا نعلبکی آورد. در هر کدام مقداری گیلاس گذاشت و در تمام اتاق های حیاط تقسیم کرد. بعد هم آمد نشست با خیال راحت گفت: «حالا من هم می تونم بخورم!» نعلبکی آخر را خودش برداشت. آن روزها منصور هشت ساله بود.
هر که بــا مــرغ هوا دوســت شــود، خــوابــش آرام تــریــن خــواب جــهان خــواهد بــود... ❤️
در غربت مرگ بیم تنهایی نیست یاران عزیز آن طرف بیشترند... ❤️
... : در طول جنگ هرچه به آقا منصور اصرار می کردیم که ازدواج کند زیر بار نمی‌رفت!! می‌گفت: تا جنگ هست من ازدواج نمیکنم! عروس من ، تفنگم! پوتینم ، بالشم! آورکتم ، رختخواب من است ! پایم را کرده بودم توی یک کفش که الا و باالله باید برای شما زن بگیرم... گفت: خواهرم، مسئولیت ما سنگینِ، برم دختر مردم را بیارم ، ما هم که معلوم نیست امروز جنازمون رو بیارن یا فردا!! گفتم : داداش! شما ، بله رو بده ، من کسی را پیدا می‌کنم که افتخار کنه اسم  شهید بره تو شناسنامه اش.. آخه همیشه  منصور می‌گفت: شما باید برای پیکرهای بی سر ما آماده باشید. بالاخره ، راضیش کردم که برایش همسری پیدا کنم. راضی شد ، اما به شرطه ها و شروطه ها.. اول ، سیده باشد ، دوم ، همسر شهید باشد ، سوم ، فرزند هم داشته باشد!!! یعنی شرایط هایی گذاشت ، که حالا حالا ها نتوانم کسی را پیدا کنم! گفتم : منصور آقا ، یکم کوتاه بیا، من چنین کسی را از کجا پیدا کنم!؟ گفت : همینِ که هست ، پیدا کردی خبر بده بیام...! منم که عقلم به جایی نمی‌رسید ، رفتم در خانه سلام الله علیها گفتم: بی بی ، من را شرمنده این رزمنده خدا نکن! ناگهان یاد همسر ، از اقوام شوهرم افتادم... می‌دانستم همسر شهید است و دو فرزند دختر دارد، اما اینکه سیده است یا نه را نمی دانستم... این بار متوسل به حضرت حجّت «عج» شدم و گفتم: یا صاحب الزمان«عج» خودت جورش کن که شرمنده نشوم. زنگ زدم به مادر شوهرم و پرسیدم : این خانم ، سیده هم هست؟! گفت: آره.. انگار دنیا رو بهم داده بودند. به منصور نامه ای نوشتم و جریان را گفتم. دیگر نمی توانست از زیرآن شانه خالی کند! تا دو طرف این ازدواج راضی شوند چند سال طول کشید... منصور قبل از ازدواج فرزندان شهید را به خانه ما می آورد... می‌گفت : می‌خواهم اول با ما اُخت پیدا کنند بعد از ازدواج کنم... روز میلادپیامبر «ص» وامام صادق «ع» در ناحیه دو بسیج و مراسم عروسی شان برگزار شد. یادت جاودان است. ❤️
رفیق‌شهیدیعنی: توے‌اوجِ ‌نا‌امیدے..، یکی ‌پارتے‌بین‌توو‌خـدا‌بشه | و‌جـورے‌دستت رو‌بگیره که متوجه‌نشی 🌿‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
حاجی داشت حرف میزد و سبزی پلو را با تن ماهی قاطی میکرد. هنوز قاشق اول را نخورده، رو به عبادیان کرد و پرسید: عبادی! بچه ها شام چی داشتن؟ گفت: همینو -واقعا؟جون حاجی؟ نگاهش را دزدید و گفت: ماهی رو فردا ظهر میدیم حاجی قاشق را برگرداند بخدا فردا بهشون میدیم حاجی همین طور که کنار میکشید گفت: به خدا منم فردا ظهر می خورم!
هم قد گلوله توپ بود . . . گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟ گفت: با التماس! گفتم: چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری؟ گفت: با التماس! به شوخی گفتم: میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟ لبخندی زد و گفت: با التماس! تکه های بدنش رو که جمع میکردم فهمیدم چقدر التماس کرده . . .
29.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ، ، گلوی زخمی، قطعی آب، ، و  ... در بود كه تازه فهمیدیم تشنگی و گرما و گلوی زخمی و طفل تشنه و سپاه محاصره شده و قطعی آب و سُمّ ستوران و اسارت عزیزان یعنی چه.... البته باز هم نه كامل مانند صحرای و و یاران (ع)... فهمیدیم تا تشنگی نكشیده باشی و زخم نخورده باشی و ندیده باشی و به مسلخ نفرستاده باشی و چكاچك شمشیر دشمن را در گرمای تابستان ندیده باشی؛ حرف از « و كربلا» زدن فقط یك حرف است،حرفی كه حداقل احساس را به همراه خواهد داشت🥺 آری ، اینچنین جنگیدند ، کردند و خود را تقدیم کردند... عشاق عاشقی چون: و همه این عملیات... /۳/۲۳ و امشب تشنه لبان است و چقدر دلتنگتونیم😔😔 شادی روح مطهرشان حمد و سوره ای قرائت کنیم ✍️🏻 **** @raviyanfarss
گاهی رفتن بعضی ها برای ما عادی نمیشه حتی اگر سالها از این رفتن گذشته باشه گاهی دوری از تربت پاکشون هم برای ما عادی نمیشه! حتی اگر اون شخص رو‌ندیده باشیم و فقط با عکس و مرامش آشنا شده باشیم!!! وقتی خونه دلمون جای اون شخص باشه همیشه جای خالیش احساس میشه. حاج منصور میشه قلب ما خونه ات بشه، میشه بمونی و هیچ وقت از قلبمون جدا نشی! قلب ما بدون تو سرد و بی روحه گاهی نگاهی ❤️
منصور دلها ♥️
. #شلمچه #تشنگی ،#گرما ، گلوی زخمی، قطعی آب، #محاصره ،#اسارت و #شهادت ... در #عملیات_بیت_المقدس_۷ ب
💠 اسامی ۱۷۷ شهید استان فارس که در عملیات بیت المقدس ۷ ، شلمچه ، مورخه ۲۳ خرداد ۱۳۶۷ به شهادت رسیده اند... 🌷 شهید نادر دهقانی_ارسنجان 🌷 شهید علی اکبر شیبانی_استهبان 🌷 شهید سیدمجید مرتضوی_اقلید 🌷 شهید نجفقلی تدین_اقلید 🌷 شهید محمد منفرد_اقلید 🌷 شهید عبدالرحمن رضاخانی_اقلید 🌷 شهید محمدتقی رجائی_اقلید 🌷 شهید علی رضا موسوی_اقلید 🌷 شهید یعقوب مسلمی_اقلید 🌷 شهید مصیب صادقی_اقلید 🌷 شهید رضا نعمت الهی_آباده 🌷 شهید سعید حاجیان_آباده 🌷 شهید مهرگان لشنی_بختگان 🌷 شهید احسان زارعی_بختگان 🌷 شهید کرامت اله عباسی_بوانات 🌷 شهید کریم کمالی_بوانات 🌷 شهید عبدالرضا روزی طلب مطلق_بیضاء 🌷 شهید منصور حمزوی_پاسارگاد 🌷 شهید حمیدرضا مطیع شیرازی_جهرم 🌷 شهید سراج کاظمی فرد_جهرم 🌷 شهید اسماعیل روشنائی_جهرم 🌷 شهید عبدالعلی مصلی نژاد_جهرم 🌷 شهید اکبر زارعی_جهرم 🌷 شهید علی اکبر داودی_جهرم 🌷 شهید مهدی زارعیان جهرمی_جهرم 🌷 شهید غدیر جمالی_جهرم 🌷 شهید عبداله رحمانیان کوشککی_جهرم 🌷 شهید مرتضی پرندوار_جهرم 🌷 شهید محمد روغنیان_جهرم 🌷 شهید مهدی سعیدی هکانی_جهرم 🌷 شهید عبداله اشراق جهرمی_جهرم 🌷 شهید علی اصغر قناعت جهرمی_جهرم 🌷 شهید مجتبی رحمانیان کوشککی_جهرم 🌷 شهید محمدحسن مزدوردشتابی_جهرم 🌷 شهید حبیب قنبری نژاد_جهرم 🌷 شهید سراج رحمانیان کوشککی_جهرم 🌷 شهید جمال الدین خوشاب_جهرم 🌷 شهید بهروز فسائی قطب آبادی_جهرم 🌷 شهید مسعود کرمی_خرامه 🌷 شهید مصطفی قائدی_خرامه 🌷 شهید فردین ایزدی خرامه_خرامه 🌷 شهید سعید هاشمی شیری_خرم بید 🌷 شهید علی ساریخانی خرمی_خرم بید 🌷 شهید سیروس حسین نژاد_خشت 🌷 شهید ناصر غلام زاده_داراب 🌷 شهید ایاز قربانی_داراب 🌷 شهید ناصر زارع_داراب 🌷 شهید حسن صحرائی_داراب 🌷 شهید بهادر شرفی_داراب 🌷 شهید عبدالرضا عامری_داراب 🌷 شهید مجیدرضا دیانی کوشکقاضی_داراب 🌷 شهید عوض اسفندیاری_داراب 🌷 شهید حیدر نظری_داراب 🌷 شهید گنجعلی دیدار_داراب 🌷 شهید محمد خوشوقتی_داراب 🌷 شهید مصطفی نوابی_داراب 🌷 شهید رضا حسین پور_داراب 🌷 شهید باران رمضانی_داراب 🌷 شهید عبدالحمید حامدی_داراب 🌷 شهید محمدجعفر حقیقی_داراب 🌷 شهید علیرضا جباری_داراب 🌷 شهید غلام رضا معصومی_داراب 🌷 شهید محمد اکبری_داراب 🌷 شهید محمدجعفر تمدن_داراب 🌷 شهید برات خوشرو_داراب 🌷 شهید میرزاجلیل شکوه سلیمانی_داراب 🌷 شهید محمود انصاری_رستم 🌷 شهید احمد انصاری_رستم 🌷 شهید سیدعلاالدین اسدپور_زرقان 🌷 شهید عباس کوه کن_زرقان 🌷 شهید اکبر شریعتی_زرین دشت 🌷 شهید کاظم ملک حسینی_زرین دشت 🌷 شهید عبدالرحمن اسدی_زرین دشت 🌷 شهید محمدعلی گرشاسبی_زرین دشت 🌷 شهید سهام کریمی رودبالی_سپیدان 🌷 شهید عبدالرحمن شریفی_سپیدان 🌷 شهید مصطفی عسکری_سپیدان 🌷 شهید سپهدار رستگارده بیدی_سپیدان 🌷 شهید عبدالحسین رمضانی پورآبگرمی_سپیدان 🌷 شهید سیدمجتبی قرشی سروستانی_سروستان 🌷 شهید عبدالحسین رستاخیز_شیراز 🌷 شهید محمدصادق ناصریان فرد_شیراز 🌷 شهید علیرضا استدلال_شیراز 🌷 شهید باباجان عابدی_شیراز 🌷 شهید کریم موذنی ابرقویی_شیراز 🌷 شهید سبزعلی حیدری_شیراز 🌷 شهید علی اصغر روشن_شیراز 🌷 شهید حسین رضائیان_شیراز 🌷 شهید محمدحسین حامدی_شیراز 🌷 شهید یداله پیش رو_شیراز 🌷 شهید عبداله غلامشاهی_شیراز 🌷 شهید عبدالمجید زارعان جهرمی_شیراز @raviyanfarss
هرکس پی درمان غمش کاری کرد، من،نام تو را بردم و آرام شدم...
روایت دهم علیه السلام چهارشنبه ۳۱ خردادماه ۱۴۰۲ سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران ازساعت ۱۶/۳۰ تالاربزرگ حافظ همراه با برنامه های فرهنگی ، هنری @kshohadayefars @raviyanfarss
「💚」 ومن بی تو چگونه نگیرد دلم... 🌱
روایت دهم علیه السلام چهارشنبه ۳۱ خردادماه ۱۴۰۲ سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران ازساعت ۱۶/۳۰ تالاربزرگ حافظ همراه با برنامه های فرهنگی ، هنری @kshohadayefars @raviyanfarss
ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺩﻣﻦ؟ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭ ﮔﻞ ﻭ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﻭ ﭼﻤﻦ؟ ﯾﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﻠﻮﺕ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﻣﻦ ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟ ﭘﯿﺮﻓﺮﺯﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﮑﻮﺳﺖ، ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ … ﺷﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺟﺎﯾﮕﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺗﻮ ﺳﺨﻨﺶ ﺭﺍﻩ ﮔﺸﺎ ❤️
🔴شبیه مداد باشیم! ✍پیرمردی بود که هرگز خودکار به دست نمی‌گرفت و همیشه با مداد می‌نوشت. روزی نوه‌اش پرسید: چرا تا این اندازه، مداد را دوست دارید؟ پدر‌بزرگ گفت: سه ویژگی در مداد هست که در خودکار نیست. 1⃣ مداد این فرصت را می‌دهد که اگر اشتباه نوشتی و به اشتباه خود پی ‌بردی، زود با پاک‌کن آن را پاک کنی. خدا هم به انسان فرصت می‌دهد که اگر اشتباهی کرد، سریع توبه کند تا گناهش پاک شود. 2⃣ در زیبا نوشتن مداد، هرگز نوع و رنگ و زیبایی چوب نقشی ندارد و مهم مغزی است که درون مداد است. برای خدا هم، زیبایی و رنگ و نوع پوست انسان مهم نیست، زیبایی درون انسان مهم است. 3⃣ یک خودکار، شاید جوهر داخل لوله‌اش خشک شود و تو را گول بزند و در زمان نیازت ننویسد. ولی مداد، مغزش خشک نمی‌شود و هرگز تو را فریب نمی‌دهد و تو را در روزهای سخت، تنها نمی‌گذارد. اگر با خدا رو راست باشی، خدا نیز با تو رو راست است و هرگز در سختی‌ها و مشکلات تو را تنها نمی‌گذارد.
به نام خدای شهیدان گاهی جز در خانه شهدا همه درها به رویت بسته است. از دنیا که دلگیر میشوی تنها شهدا بدون قضاوت به حرف هایت گوش می‌دهند غم های دلت را به جان می‌خرند. در کنار عکس هایشان که اشک می‌ریزی تو را دلداری می‌دهند. درد دل که میکنی به حرف هایت گوش می‌دهند نه تو رو از سر خود باز می‌کنند. مرهمی می‌شوند برای زخم هایت. گاهی وقتی نگاه میکنی تا جایی امن تر کنار آنها نمیبینی ! دلت پر میکشد برای رفتن رفتن به کنار آنها رفتن از این دنیای نفس گیر کاش می‌شد آنچه که ..... منصور دلم باش 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت دهم 🔸️🔹️🔹️ ...از ساعات اولیه شروع غائله کردستان توسط ضدانقلاب داخلی و حمایت خارج از کشور رزمندگانی بصورت خودجوش از سراسر استان فارس و کهکیلوله و بویراحمد به مهاباد و نقاط مختلف درگیری در کردستان اعزام شدند و در اولین اعزام در سال ۵۸ حضور پرشور با سازماندهی سپاه فارس در مقر کاخ جوانان مهاباد مستقر شدند. اولین شهدای فارس پس از وقوع انقلاب اسلامی ، شهیدان نادعلی ثمن و مهدی ظریفکار در مهاباد به شهادت رسیدند که خود گواه جدی بر نقش ارزشمند رزمندگان فارس و کهکیلویه وبویراحمد این (یاران حمزه سیدالشهداء ) در جبهه غرب و شمال غرب میباشد. فرماندهان استان فارس در شکل گیری قرارگاه حمزه در سال ۶۱ نقش بسزایی داشتند... 🔹️🔸️🔹️ چهارشنبه ۳۱ خرداد ساعت ۱۶/۳۰ 🔸️ورود برای عموم آزاد است🔹️ 🔹️🔸️🔸️ @raviyanfarss @kshohadayefars