🥀🕊🌷🍀🌷🕊🥀
#گذری_بر_ایام
#قیام_پانزدهم_خرداد
پس از انتشار خبر دستگیری #امام_خمینی_ره در پانزده خرداد ۱۳۴۲ ، بسیاری از مردم #قم، به منزل ایشان رفتند و به اتفاق فرزندشان، #حاج_آقا_مصطفی_ره ، در حدود ساعت شش بامداد، به سمت حرم مطهر #حضرت_معصومه_علیهاالسلام حرکت کردند.
پس از مدتی، #صحن_مطهر و خیابان های اطراف، لبریز از جمعیّت شد که شعارِ « #یا_مرگ_یا_خمینی » را با هیجان شدیدی تکرار می کردند.
در همان زمان، علما و مراجع وقت هم با صدور بیانیه هایی، خواستار آزادی فوری #حضرت_امام شدند. در حدود ساعت ده صبح، با ورود نیروهای مسلّح برای تقویت نیروهای شهربانی #قم، تیراندازی و رگبار مسلسل ها شروع شد و تعداد زیادی از مردم #زخمی شده یا به #شهادت رسیدند.
شدّت تیراندازی به حدّی بود که امکان انتقال #زخمی_ها و اجساد #شهیدان نبود و این کشتار، تا ساعت پنج عصر ادامه یافت.
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
🕊 🕊🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#شهیدانه
#سجده_خون
داشتیم براے عملیات آماده مے شدیم #اذان_صبح را گفتند، سریع آمدیم توے چادر تا #نماز بخونیم و حرڪت ڪنیم ، منطقہ شناسایـے شده بود و بمباران شروع شد .
توے چادر مشغول #نماز خواندن بودیم ڪہ دو سہ تا راڪت افتاد ڪنار چادر ما برادرے ڪہ درحال #تشهد بود یڪهو بہ #سجده رفت و همانطور ماند ...
دیدم از ڪنار پیشانے اش رگہ خونے بیرون زد یاد ضربت خوردن #حضرت_علے_ع افتادم .
این بچہ ها بہ آقاے خودشان اقتدا ڪردند حتے #شهادتشان هم #علے_گونہ بود ...
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهـشان_پر_رهرو
🌹 🌷🌹
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#کرامات
#شهدا_و_امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#سید_حمید_میرافضلی
سید حمید از حُرهای انقلاب اسلامی است. همه از دستش عاصی شدهبودند. حتی لاتهـای محله هم از او حساب میبردنـد. شده بود بزنبهادر محله قطبآباد رفسنجان. هیچ کس از دست قلدریهایش در آسایش نبود.
بعد از شروع جنگ تحمیلی، پیکر غرق در خون برادر بزرگترش #شهید_سید_علیرضا را که در حیاط خانه دید، خیلی متحول شد.
فقط حرف بیبی(مادرش) کمی آرامش کرد: برادرت کشته نشده، #شهید شده. شما که عزیزتر از اولاد #امام_حسین_ع نیستید. همه شما باید #شهید شوید تا اسلام زنده بماند.
سید حمید هم به جبهه رفت. کفشهایش را بخشید و از آن به بعد، دیگر کسی او را در جبهه با کفش ندید!
میگفت: اینجا جایی است که خون #شهدایمان روی زمین ریخته.
شبها با پای برهنه در بیابان پر از خار و خاشاک راه میرفت و با اشک، استغفار میکرد. معروف شد به #سید_پابرهنه.
آنقدر از خودش لیاقت نشان داد که به فرماندهی گردان رسید. در یکی از عملیاتها، سه روز نخوابید و حتی غذایش را هم در حال راه رفتن میخورد.
سيد حميد دوبار مخفیانه به كربلا رفت. در عملیات خیبر، ترک موتور #حاج_ابراهیم_همت نشست. گلوله مستقیم دشمن، هر دوی آنها را به آرزویشان رساند و به #شهادت رسیدند.
#حاج_همت که نفر جلویی موتور بود، سر و دستش رفت و #شهید_میرافضلی هم پیشانی و پهلویش.
همانی شد که سید حمید میخواست؛ دلش میخواست به جدهاش، فاطمه زهرا(س) ملحق شود.
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
#ماه_خون_و_قیام
🏴 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#یاد_یاران
#شهریورماه1390
#شمال_غرب_کشور
#منطقه_جاسوسان
#یگان_ویژه_صابرین
#قسمت_دوم
قرارگاه اصلی گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات قندیل قرار داشت و به همین منظور در مرحله اول سپاه به سراغ منطقه بورآلان رفت، این منطقه که در شمال استان آذربایجان شرقی قرار دارد، دارای غارهای بزرگی است که محل مناسبی برای اختفای عناصر پژاک فراهم کرد.
با آغاز عملیات سپاه یگانهای مهندسی نیروی زمینی کار احداث جاده و قرارگاه در این منطقه را شروع میکند که در نتیجه آن و با برپایی پایگاه سپاه در این منطقه عناصر پژاک از این منطقه فرار میکنند.
پس از این مرحله، سپاه به سراغ قرارگاه اصلی پژاک در قندیل میرود و با آزادسازی این ارتفاعات در ایام نیمه شعبان سال ۹۰ ضربه سنگینی به نیروهای پژاک وارد میکند.
هدف بعدی سپاه، ارتفاعات «مروان» بود، در جریان آزادسازی این ارتفاعات، آتش سنگین توپخانه و رشادت رزمندگان نیروی زمینی موجب میشود این ارتفاعات که نیروهای پژاک به وسیله تجهیزات مهندسی که آمریکاییها در اختیار آنها قرار داده و دژ مستحکمی در آن ایجاد کرده بودند، در اختیار رزمندگان اسلام قرار بگیرد.
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#یاد_یاران
#شهریورماه1390
#شمال_غرب_کشور
#منطقه_جاسوسان
#یگان_ویژه_صابرین
#قسمت_سوم
پس از آزادسازی ارتفاعات «مروان»، عملیات آزادسازی ارتفاعات «گوئیزه» آغاز میشود. با اجرای موفق این مرحله، عناصر پژاک درخواست آتشبس یک ماهه میکنند اما تنها نقطه مهم باقیمانده در دست پژاک ارتفاعات «جاسوسان» بود که در حقیقت شاهرگ حیاتی این گروهک محسوب میشد و به همین دلیل حاضر به عقبنشینی از این ارتفاعات نبود.
برای آزادسازی ارتفاعات جاسوسان، نیروی زمینی کار خود را از ارتفاعات مجاور آن یعنی ارتفاعات «قطمان» شروع کرد. ابتدا یگانهای مهندسی سپاه کار احداث جاده در قطمان را شروع کردند که بر اثر تیراندازی نیروهای پژاک و #شهادت دو نفر از نیروهای بومی، آتشبس نقض شده و سپاه عملیات جدی خود برای آزادسازی منطقه را با حجم بالای آتش توپخانه شروع میکند.
هرچند پژاک با اعزام نیرو به منطقه سعی میکند تا به نوعی از سقوط «قطمان» جلوگیری کند اما بالاخره این ارتفاعات به دست رزمندگان سپاه میافتد و از عصر همان روز هم برنامه ریزی برای آزادسازی جاسوسان یعنی آخرین و مهمترین قرارگاه پژاک آغاز میشود.
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#یاد_یاران
#شهریورماه1390
#شمال_غرب_کشور
#منطقه_جاسوسان
#یگان_ویژه_صابرین
#قسمت_چهارم
سحرگاه ۱۳ شهریور سال ۱۳۹۰ عملیات پاکسازی ارتفاعات جاسوسان آغاز شده و این کار سخت به نیروهای گردان قمربنیهاشم تیپ نیرو ویژه صابرین نیروی زمینی سپاه واگذار میشود. گردان قمر بنی هاشم (ع) به فرماندهی #شهید_جعفرخانی از سمت چپ ارتفاع حرکت کرده و یک گردان دیگر نیز از سمت راست کار خود را شروع میکند اما نیروهای پژاک با احداث غارها، تونلها و سنگرهای مخفی در دل کوه مواضع مستحکمی را ایجاد کرد که تصرف آنها کار بسیار دشواری بود.
نیروهای صابرین به سمت قله حرکت کرده و سنگرهای کمین را در مسیر پاکسازی میکنند و به نزدیکی سنگرهای پژاک میرسند. نیروهای صابرین به اندازهای به مواضع پژاک نزدیک میشوند که #شهید_حسین_رضایی در بیسیم اعلام میکند: حتی بوی سیگار نیروهای پژاک به مشامش میرسد.
در این هنگام و به ناگاه نیروهای گردان قمر بنی هاشم صابرین زیر آتش نیروهای پژاک قرار میگیرند و بارانی از خمپاره و نارنجک روی سر نیروهای صابرین ریخته میشود.
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#مظلومانه
#شهید_شدند
هجده نفر قربانی برای عروسی دختر یکی از سرکَردگان کومله
مرسوم است به میمنت ازدواج، جلوی پای عروس و داماد قربانی می کنند.
این رسم را کومله ها نیز اجرا می کردند، با این تفاوت که قربانی ها در آنجا جوانان اسیر ایرانی بودند.
یک بار چند نفر از ما را برای دیدن عروسی دختر یکی از سرکردگان کومله بردند.
پس از مراسم، آن عفریته گفت: باید برام قربانی کنین تا به خونه شوهر برم.
دستور داده شد قربانی ها را بیاورند.
شش نفر از مقاوم ترین بچه های بسیج اصفهان که شاید حداکثر سن آن ها چهارده سال هم نمی شد را آوردند و تک تک از پشت، سر بریدند.
#شهدای_نوجوان مانند مرغ سر بریده پرپر می زدند و آن ها شادی و هلهله می کردند. اما این پایان ماجرا نبود.
آن دختر دوباره تقاضای قربانی کرد و این بار شش نفر سپاهی، چهار نفر ارتشی و دو نفر روحانی را آوردند و این دوازده نفر را نیز سر بریدند.
من و عده ی دیگری از برادران را که برای تماشا برده بودند، به حالت بی هوشی و اغما افتاده بودیم و در این وضعیت مجدداً ما را روانه زندان کردند .
#و_اینگونه
#شهید_دادیم
راوی :
#یکی_از_شاهدان_ماجرا
#بزرگ_مردان_کوچک
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهـشان_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهدا
#حفظ_ناموس
فردای روزی که دشمن بعثی #خرمشهر رو گرفت ، جسد بی جان و عریان دختر خرمشهری رو به تیرک بلندی بستند و اونطرف کارون مقابل چشم های رزمنده های ایرانی گذاشتند .
رگ غیرت رزمنده های دلیر ایرانی به جوش میاد و تک آورهای نیروی زمینی ارتش سه تا #شهید می دهند تا بالاخره جسد اون دختر رو پایین میارند و بخاک می سپارند .
#حجاب
#عفاف
#غیرت
#مردانگی
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهـشان_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹
#شهیدانه
چقدر آرام کنار هم خوابیده اند...
آنانکه روزی مثل یک شیر در کنار هم می جنگیدند...
حال این مائیم و یاد آنان که روشنی بخش مسیر زندگیمان است.
پس فراموش نکنیم چه کسانی ما را به اینجا رساندند
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#عاشقانه_های_شهدا
#داستان_کوتاه
#سه_برادر
سہ برادر با هم هماهنگ بودند
داخل خونه بیرون از خونہ
با هم سر کار مے رفتند،
بعد هم تظاهرات و فعالیت های سیاسے،
آخر هم جبهہ و #شـهــادت...
#ابراهیم شهید شد
#حبیب مفقودالاثر شد و پس از نه سال تکه ای از استخونهاشو به همراه پلاکش برای خانواده اش آوردند...
#عبدالله هم مفقود الاثر شد
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#عاشقانه_های_شهدا
#شهيدان_غياثوند
همان سال ۶۱، تیرماه، ماه #رمضان بود. من و خانجون طبقهی پایین بودیم. خانجون برایشان #افطاری میگذاشت و بچهها خودشان میآمدند و میبردند
بالا و #سفره میانداختند.
کارشان که تمام میشد، دایم صدای #شوخی و #خندهشان میآمد.
سربهسر هم میگذاشتند و آنقدر بگو و بخند میکردند که شک میکردیم اینها همان بچههای یک ساعت قبل باشند.
بعد خودشان رختخوابها را از راه پشتبام میکشیدند و میبردند روی بام و زیر #آسمان میخوابیدند. گاهی #سحری میرفتند بیرون؛ به هوای کلهپاچه.
اگر برای #نماز_صبح مسجد نمیرفتند، نزدیک #سحر صدای صوت دعا و قرآن سعید میآمد، گوش میکردیم و لذت میبردیم.
بقیهی بچهها پشت سرش میایستادند و #نمازشان را #جماعت میخواندند.
راوی :
#مادر_شهیدان
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهـشان_پر_رهرو
🌹🥀🕊
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#شهیدانه
#سجده_خون
داشتیم براے عملیات آماده مے شدیم #اذان_صبح را گفتند، سریع آمدیم توے چادر تا #نماز بخونیم و حرڪت ڪنیم ، منطقہ شناسایـے شده بود و بمباران شروع شد .
توے چادر مشغول #نماز خواندن بودیم ڪہ دو سہ تا راڪت افتاد ڪنار چادر ما برادرے ڪہ درحال #تشهد بود یڪهو بہ #سجده رفت و همانطور ماند ...
دیدم از ڪنار پیشانے اش رگہ خونے بیرون زد یاد ضربت خوردن #حضرت_علے_ع افتادم .
این بچہ ها بہ آقاے خودشان اقتدا ڪردند حتے #شهادتشان هم #علے_گونہ بود ...
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهـشان_پر_رهرو
🌹 🌷🌹