eitaa logo
شهدای اسارت استان قزوین
253 دنبال‌کننده
11هزار عکس
2هزار ویدیو
7 فایل
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست (مقام معظم رهبری ) تنها کانال تخصصی فعال با محتوای شهدایی در استان قزوین ارتباط با ادمین: @abcdefil اگه میخوای ارادت قلبی خودت رو به شهدا نشون بدی عضو کانال شو و مارو به دوستانت معرفی کن
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 فرمانده سپاه پاوه «احمدمتوسلیان» و «غلامرضا» از بدو آشنایی ، دوشا دوش یکدیگر در تمامی صحنه های مقابله با ضد انقلاب حضور داشتند در پی آزاد سازی شهرستان« پاوه» در دی ماه 1358 حاج« احمد» که سرپرستی فاتحان شهر را بر عهده داشت به جای اینکه خود فرماندهی سپاه شهر را به دست گیرد این مسئولیت را بر دوش «غلامرضا قربانی مطلق» نهاد و حکم فرماندهی سپاه« پاوه »به نام این جوان قد بلند و خوش مشرب ، که ریش انبوه و سیاه و موهای مجعدش جذابیت خاصی به او می بخشید ، صادر شد و حاج« احمد» فرماندهی عملیات سپاه «پاوه» را پذیرفت. به هر حال ، عروج زود هنگام« غلامرضا» این فرصت را به حاج «احمد» نداد تا نتیجه نهایی سرمایه گذاری خود را ببیند . اگر شهادت زود هنگام در تقدیر این فرمانده همیشه خندان رقم نمی خورد ، به یقین یکی از سرداران کلیدی دفاع مقدس می توانست باشد. پرچمداری که چه بسا نامش همردیف «همت» و «موحد دانش» و «زین الدین» برده می شد . زمانی که او فرماندهی سپاه یک شهر مهم را بر عهده داشت ، قالب عزیزانی که بعدا پرچمداران نام آور سپاه اسلام شدند نیروهای ساده و گمنام بودند . 🌹 🕊 🥀 🕊🌹http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 درارودگاه موصل بودیم که یک روز آمدند و اسامی 20 نفر را خواندند که من و حاج آقا هم جزو آنها بودیم، گفتند: صدام حکم اعدام شما را داده اند و بلافاصله هم مأموران عراقی آمدند و ما را بردند. ابتدا ما را به داخل اتاقی بردند و بعد از دقایقی یک افسر و چند سرباز شلاق به دست وارد شدند، گفتند دستور است که نفری یکصد ضربه شلاق به شما بزنیم و بعد حکم اعدام را اجرا کنیم. سربازهایی که شلاق به دست داشتند بسیار قوی و قد بلند و خشن بودند به طوری که قیافه ها و حالت های آنها ما را وحشت زده کرده بود. ما که مانده بودیم چه کار بکنیم ، حاج آقا از جایشان بلند شده و به افسر عراقی گفتند: شما با بقیه کاری نداشته باشید و شلاق همه را به من بزنید. افسر عراقی وقتی جثه ی کوچک و ضعیف حاج آقا را دید خنده ای کرد و گفت: اگر من 2 ضربه بزنم که تو مرده ای؟ حاج آقا فرمودند: شما بزنید، اگر من مردم که مردم، ولی اگر زنده ماندم اینها را آزاد کنید. افسر عراقی هم قبول کرد و دستور شلاق حاج آقا را داد، شلاقی که به دست عراقی ها بود از چند رشته سیم مسی درست شده بود که قوی ترین افراد طاقت خوردن یک ضربه ی آن را نداشتند. سربازها با قدرت تمام 5 ضربه به بدن حاج آقا زدند، در حالی که ایشان زیر لب در حال گفتن ذکر بودند که افسر عراقی گفت: دست نگهدارید و آمد جلو و لباس حاج آقا را کنار زد تا جای شلاق ها را ببیند، اما در کمال ناباوری وقتی لباس حاج آقا را کنار زد، ‌هیچ اثری از شلاق در بدن ایشان دیده نمی شد، به طوری که افسر عراقی تعجب کرده و اصلا باور نمی کرد، لذا خطاب به سربازها گفت: شلاق ها را کنار بگذارید، این آدم،‌ آدم معمولی نیست. و از حاج آقا پرسید: چطور می شود که آثار شلاق روی بدنتان نیفتاده است؟ حاج آقا هم فرمودند: بالاخره ما هم خدایی داریم! راوی : شجاع آهنگری 🕊 🌹 🌹 🌹🕊http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 سال هایی که نماینده مجلس بود، گاهی را کنار پیاده رو جلو ساختمان مجلس می کرد و همان جا به درخواست مراجعین رسیدگی می کرد. یک روز یکی از مسئولین حراست مجلس به محافظانش گفت: « به بگویید صورت خوبی ندارد کنار پیاده رو بنشیند ». موضوع را به گوش رساندیم ... گفت : اگر آنها نگران آمد و شد مردم هستند جایمان را عوض می کنیم ، اما اگر نگرانند که مردم بد عادت شوند که در اشتباه اند. بگو باید در کوچه و خیابان ها راه بیفتند و به عمل کنند . 🕊 🌹 🌹 🌹🕊http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
🕊🌹🌴🕊🌴🌹🕊 طی دوران اسارت به جز ‌سال آخر اسارتم هیچگاه اجازه نداشتیم در ماه محرم عزاداری کنیم. در دوران اسارت عزاداری را برای ما ممنوع کرده بودند و روزهای عاشورا و تاسوعا حتی آب را بر روی ما می‌بستند. در ایام عزاداری محرم نیروهای عراقی برای جلوگیری از برگزاری مراسم عزاداری واکسنی را به دست اسرا می‌زدند که باعث ورم و درد دست می‌شد تا این درد دست مانع از سینه‌زنی و عزاداری شود. با وجود این، همیشه دنبال فرصتی برای عزاداری بودیم، اگر چه حتی اجازه این‌که گوشه‌ای بنشینیم و در خلوت خود برای امام حسین(ع) عزاداری کنیم را نداشتیم. راوي : 🏴 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 قرارگاه اصلی گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات قندیل قرار داشت و به همین منظور در مرحله اول سپاه به سراغ منطقه بورآلان رفت، این منطقه که در شمال استان آذربایجان شرقی قرار دارد، دارای غار‌های بزرگی است که محل مناسبی برای اختفای عناصر پژاک فراهم کرد. با آغاز عملیات سپاه یگان‌های مهندسی نیروی زمینی کار احداث جاده و قرارگاه در این منطقه را شروع می‌کند که در نتیجه آن و با برپایی پایگاه سپاه در این منطقه عناصر پژاک از این منطقه فرار می‌کنند. پس از این مرحله، سپاه به سراغ قرارگاه اصلی پژاک در قندیل می‌رود و با آزادسازی این ارتفاعات در ایام نیمه شعبان سال ۹۰ ضربه سنگینی به نیرو‌های پژاک وارد می‌کند. هدف بعدی سپاه، ارتفاعات «مروان» بود، در جریان آزادسازی این ارتفاعات، آتش سنگین توپخانه و رشادت رزمندگان نیروی زمینی موجب می‌شود این ارتفاعات که نیرو‌های پژاک به وسیله تجهیزات مهندسی که آمریکایی‌ها در اختیار آن‌ها قرار داده و دژ مستحکمی در آن ایجاد کرده بودند، در اختیار رزمندگان اسلام قرار بگیرد. 🥀 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 پس از آزادسازی ارتفاعات «مروان»، عملیات آزادسازی ارتفاعات «گوئیزه» آغاز می‌شود. با اجرای موفق این مرحله، عناصر پژاک درخواست آتش‌بس یک ماهه می‌کنند اما تنها نقطه مهم باقیمانده در دست پژاک ارتفاعات «جاسوسان» بود که در حقیقت شاهرگ حیاتی این گروهک محسوب می‌شد و به همین دلیل حاضر به عقب‌نشینی از این ارتفاعات نبود. برای آزادسازی ارتفاعات جاسوسان، نیروی زمینی کار خود را از ارتفاعات مجاور آن یعنی ارتفاعات «قطمان» شروع کرد. ابتدا یگان‌های مهندسی سپاه کار احداث جاده در قطمان را شروع کردند که بر اثر تیراندازی نیرو‌های پژاک و دو نفر از نیرو‌های بومی، آتش‌بس نقض شده و سپاه عملیات جدی خود برای آزادسازی منطقه را با حجم بالای آتش توپخانه شروع می‌کند. هرچند پژاک با اعزام نیرو به منطقه سعی می‌کند تا به نوعی از سقوط «قطمان» جلوگیری کند اما بالاخره این ارتفاعات به دست رزمندگان سپاه می‌افتد و از عصر همان روز هم برنامه ریزی برای آزادسازی جاسوسان یعنی آخرین و مهمترین قرارگاه پژاک آغاز می‌شود. 🥀 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 سحرگاه ۱۳ شهریور سال ۱۳۹۰ عملیات پاکسازی ارتفاعات جاسوسان آغاز شده و این کار سخت به نیرو‌های گردان قمربنی‌هاشم تیپ نیرو ویژه صابرین نیروی زمینی سپاه واگذار می‌شود. گردان قمر بنی هاشم (ع) به فرماندهی از سمت چپ ارتفاع حرکت کرده و یک گردان دیگر نیز از سمت راست کار خود را شروع می‌کند اما نیرو‌های پژاک با احداث غارها، تونل‌ها و سنگر‌های مخفی در دل کوه مواضع مستحکمی را ایجاد کرد که تصرف آن‌ها کار بسیار دشواری بود. نیرو‌های صابرین به سمت قله حرکت کرده و سنگر‌های کمین را در مسیر پاکسازی می‌کنند و به نزدیکی سنگر‌های پژاک می‌رسند. نیرو‌های صابرین به اندازه‌ای به مواضع پژاک نزدیک می‌شوند که در بی‌سیم اعلام می‌کند: حتی بوی سیگار نیرو‌های پژاک به مشامش می‌رسد. در این هنگام و به ناگاه نیرو‌های گردان قمر بنی هاشم صابرین زیر آتش نیرو‌های پژاک قرار می‌گیرند و بارانی از خمپاره و نارنجک روی سر نیرو‌های صابرین ریخته می‌شود. 🥀 🕊🌹
فرازی از وصیت نامه سردار شهید مهدی باکری: 🔹خداوند از مؤمن ادای تکلیف را می‌خواهد نه نوع کار و بزرگی و کوچکی آن را... 🔸فقط اخلاص و با دید تکلیفی به وظیفه توجه کردن...
🌴🌹💐🕊💐🌹🌴 بعد شما بہ اختلاس رفت ! ایمانمان رنگ باخت ! محبت ها و بردبارے ها تمام شد ! صفا و سادگے در رنگ دنیا رنگ باخت ! وقتی از رنگ فاصلہ گرفتیم ! حنایمان رنگے ندارد . 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊 🥀 🌺🌴
💐🌼🌺🌴🌺🌼💐 که می آید... باز دلتنگـ می شوم بی قرار می شوم یاد آنانی که مجنون بوده اند تشنه و کارون بوده اند شادی روح و 🥀 🕊🌹
🇵🇸🌴🥀🇵🇸🥀🌴🇵🇸 در امتدادِ پیداست ! اهل کہ باشے ‌براے می گذاری و باور داری را ... حتے اگر جایی آنسوی باشد در روز نمی توان از یاد نکرد 🇵🇸 🥀🇵🇸