eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
1هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
86 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست تازنده ایم‌رزمنده ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️ هدف این انقلاب این است که به ظهور منجر گردد 👤 استاد 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
✔️ هدف این انقلاب این است که به ظهور منجر گردد 👤 استاد 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
صدا ڪردنت سخت نیست من سختش ڪردہ ام ✨اَدْعوُكَ ياسَيدي بِلِسان قَدْ اَخْرَسَه ذَنْبُه مي‌خوانمت آقاے من امابا زبانے كہ گناه لالش كرده 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍بچه‌های شهدا را برده بود دیدار آقا؛ دختر خودش هم بین‌شان بود. موقع معرفی گفته بود: دخترم زینب؛ کنیز شماست. آقا گفته بودند: نه؛ ایشان دختر شهید زنده حاج قاسم سلیمانی است. .
📸 تصویری دیده نشده از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در منزل نوری المالکی نخست وزیر سابق عراق در بغداد
🔴ناگفته‌های راننده شهید سردار سلیمانی ✍نصرالله جهانشاهی: حاج قاسم دورانی که در قرارگاه قدس حضور داشت، اشرار ۹۰ نفر از نیروی انتظامی را گروگان گرفتند و به ۷۰ کیلومتری مرز افغانستان و پاکستان بردند. حاج قاسم خیلی ناراحت شد و با نقشه و طرح‌ریزی و اطلاعات دقیق، به داخل مرز افغانستان و پاکستان نیرو برد و همه ۹۰ نفر را آزاد کرد و چندین پایگاه اشرار را هم با خاک یکسان کرد. اکنون که حاجی شهید شده است، اصلاً توان مواجهه با بچه‌های حاجی را ندارم و با دیدن بچه‌ها قلبم از فشار این غم کنده می‌شود. یکی از دلایلی که حاج قاسم، «حاج قاسم» شد، همراهی همسر ایشان بود. یادم هست که یکی از پسرهای حاج قاسم بیمار شد و حاجی در مأموریت قرارگاه قدس بود، نتوانست بالای سر پسرش باشد و پسرش هم در اثر بیماری در بیمارستان فوت شد. 🔺زینب حاج قاسم شبیه‌ترین فرد در عالم به حاج قاسم است. کوچک‌ترین فرزند حاجی است ولی هم در روحیه و هم در رفتار خیلی شبیه حاجی است. زینب حتی بارها با حاجی مأموریت‌های خارج از کشور هم رفته بود و مانند حاجی به لهجه‌های زبان عربی و زبان انگلیسی مسلط است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ضُم قلبی بالحکی عوضنی فقر اللقی... با حرف‌هایت قلبم را در آغوش بگیر.. جبران کن این همه ندیدنت را ❤️
خنده‌ ات زیباترین هدیه ی خدا بود. وقتی به چشم های من نگاه‌ می کنی و لبخند میزنی با خودم می‌گویم تو که برای من می‌خندی انگار تمام دنیا همین‌جاست کنار‌ همین خنده ها.
معجزات شهدای مدافع حرم🌷 شهیدی که گمنام بود👇👇👇 در حالی که از دور این صحنه‌ها را می‌دیدم؛ سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا می‌شود یکی از این شهدای گمنام پسر من باشد.😔😭 دوباره روی قبر افتاد. من از این صحنه فاصله گرفتم و گفتم که بگذار کمی دل گرفته اش، باز شود. 😔 این ماجرا گذشت. چند روز پیش حضرت آقا😍☺️ برای زیارت شهدای آتش‌نشان و شهدای به بهشت زهرا تشریف آوردند؛ تقریباً ساعت 9 یا 10 صبح بود، گفتم در همان مسیر که آقا رفته بودند، یک زیارتی داشته باشم.☺️🌺 طبق معمول برنامه خودم که شهدا را زیارت می‌کنم رفتم و با مشخص از تک‌تک مزارها زیارت کردم. بعد از آن تصمیم گرفتم بر سر مزار شهدای 👉 بروم و زیارتی کنم. به آنجا رسیدم و دیدم سنگ مزار اولین شهید عوض شده😳 و به اسم همان شهید است.😳😳😳 اول متوجه نشدم که ماجرا چیست. چون یک شهید کریمی دیگر در پاکدشت داریم و فکر کردم حتماً آن شهید است که شناسایی شده است. برای من خیلی حساسیت برانگیز نبود و به خاطر نداشتم که این شهید همانی است که مادرش چند روز پیش بر مزارش بود. 😭😭 شهید مازیار کریمی فرزند همان مادری است که آن روز روی مزارش افتاده بود😭😔 آن روز می‌ گفت: "خدایا یعنی می‌شود این مزار؛مزار پسر من باشد."😔😔😔😭😭 یادشهدا با صلوات🌹 ما شهیدان دادیم که شهادت زیباست
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
••🦋•• ✍🏻#قسمت‌دهم °•#والیبال‌تڪ‌نفرھ [راوے:جمعےازدوستان‌شھید] بازوان قوے ابراهی
••🦋•• ✍🏻 °• [راوے:مھدےفریدوند،سعیدصالح‌تاش] تقریبا سال ۱۳۵۴ بود. صبح یڪ روز مشغول بازے بودیم. سه نفر غریبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه‌هاے غرب تھرانیم ، ابراهیم ڪیه؟!🌱 بعد گفتند: بیا بازے سر ۲۰۰ تومان. دقایقے بعد بازے شروع شد. ابراهیم تڪ و آن‌ها سه نفر بودند ، ولے به ابراهیم باختند.⭐ همان روز به یڪے از محله‌هاے جنوب شھر رفتیم. سر ۷۰۰ تومان شرط بستیم. بازے خوبے بود و خیلے سریع بردیم. موقع پرداخت پول ، ابراهیم فھمید آن‌ها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول مارا جور ڪنند.🕊 یڪ دفعه ابراهیم گفت: آقا یڪے بیاد تڪے با من بازے ڪنه. اگه برنده شـد ما پول نمےگیریم. یڪے از آن‌ها جلو آمد و شروع به بازے ڪرد. ابراهیم خیلے ضعیف بازے ڪرد. آنقدر ضعیف ڪه حریفش برنده شد!🙃 همه آن‌ها خوشحال از آنجا رفتند. من هم ڪه خیلے عصبانے بودم به ابراهیم گفتم: آقا ابــرام ، چرا اینجورے بازے ڪردے؟! با تعجب نگاهم ڪرد و گفت: مےخواستم ضایع نشن! همه این‌ها روے هم صد تومن تو جیبشون نبود!🔎 هفته بعد دوباره همان بچه‌هاے غرب تھران با دو نفر دیگر از دوستانشان آمدند. آن‌ها پنج نفره با ابراهیم سر ۵۰۰ تومان بازے ڪردند.🌵 ابراهیم پاچه‌هاے شلوارش را بالا زد و با پاے برهنه بازے مےڪرد. آنچـــنان به توپ ضربه مےزد ڪه هیچڪس نمےتوانست آن را جمع ڪند! آن روز هم ابراهیم با اختلاف زیاد برنده شد.🕸 با ابراهیم رفته بودیم . بعد از ، حاج آقا مےگفت. تا اینڪه از شرط‌بندے و پول صحبت ڪرد و گفت: (ص) مےفرماید: 《هر ڪس پولے را از راه نامشــروع به دست آورد ، در راه باطل و حوادث سخت از دست مےدهد.》🥀 و نیز فرموده‌اند: 《ڪسے ڪه لقمه‌اے از حرام بخورد نماز شب و دعاے چھل او پذیرفته نمےشود.》⏳ ابراهیم با تعجب به صحبت‌ها گوش مےڪرد. بعد با هم رفتیم پیش حاج آقا و گفت: من امروز سر والیبال ۵۰۰ تومان تو شرط بندے برنده شدم. بعد هم ماجـــرا را تعریف ڪرد و گفت: البته این پول را به یڪ خانواده مستحـق بخشیدم!🛸 •┈••✾❄♥❄✾••┈• •.⏳ .. •.📚برگرفته از کتاب |•کپی به شرط دعای خیر🙂
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
••🦋•• ✍🏻#قسمت‌یازدهم °• #شرط‌بندے [راوے:مھدےفریدوند،سعیدصالح‌تاش] تقریبا سال ۱۳۵۴ بود
••🦋•• ✍🏻 °• [راوے:مھدےفریدوند،سعیدصالح‌تاش] حاج آقا هم گفت: از این به بعد مواظب باش ، ورزش بڪن اما شرط بندے نڪن. هفته بعد دوبــاره همان افراد آمدند. این دفعه با چند یار قوی‌تر ، بعد گفتند: این دفعه بازے سر هزار تومان!🎐 ابراهیم گفت: من بازے مےڪنم اما شرط بندے نمےڪنم. آن‌ها هم شــروع ڪردند به مســخره ڪردن و تحریڪ ڪردن ابراهیم و گفتند: ترسیده ، مےدونه مےبازه. یڪے دیگه گفت: پول نداره و ...🚀 ابراهیم برگشت و گفت: شرط بندے حرومه ، من هم اگه مےدونستم هفته‌هاے قبل با شــما بازے نمےڪردم ، پول شما رو هم دادم به ، اگه دوست دارید ، بدون شرط بندے بازے مےڪنیم. ڪه البته بعد از ڪلے حرف و و مسخره ڪردن بازے انجام نشد.🌙 دوستش مےگفت: با اینڪه بعد از آن ابراهیم به ما بســیار ڪرد ڪه شرط بندے نڪنید. امــا یڪبار با بچه‌هاے محله نازےآباد بازے ڪردیم و مبلغ سنگینے را باختیم! آخراے بازے بود ڪه ابراهیم آمد. به خاطر شرط بندے خیلے از دست ما عصبانے شد.☔ از طرفے ما چنین مبلغے نداشتیم ڪه پرداخت ڪنیم. وقتے بازے تمام شد ابراهیم جلو آمد و توپ را گرفت. بعد گفت: ڪسے هست بیاد تڪ به تڪ بزنیم؟📀 از بچه‌هاے نازےآباد ڪسے بود به نام ح.ق ڪه عضو تیم ملے و ڪاپیتان تیم برق بود. با غرور خاصے جلو آمد و گفت: سَرچے؟!🕯 ابراهیم گفت: اگه باختے از این بچه‌ها پول نگیرے. اوهم قبول ڪرد.🖇 ابراهیم به قدرے خوب بازے ڪرد ڪه همه ما تعجب ڪردیم. او با اختلاف زیاد حریفش را شڪست داد. اما بعد از آن حسابے با ما دعوا ڪرد!💠 ابراهیم به جز والیبال در بسیارے از رشته‌هاے ورزشے مھارت داشت. در ڪوهنوردے یڪ ورزشڪار ڪامل بود. تقریبا از سه سال قبل از تا ایــام هر هفته صبح‌هاے با چند نفر از بچه‌هاے زورخانه مےرفتند تجریش. صبح را امامزاده صالح مےخواندند ، بعد هم به حالت دویدن از ڪوه بالا مےرفتند. آنجـا صبحانه مے‌خوردند و بر مےگشتند.❄ فراموش نمےڪنم. ابراهیم مشغول تمرینات ڪشتے بود و مےخواست پاهایش را قوے ڪند. از میدان دربـــند یڪے از بچه‌ها را روے ڪول خود گذاشت و تا نزدیڪ آبشار دوقلو بالا برد!🎭 این ڪوهنوردے در منطقه دربـــند و ڪولڪچال تا ایام پیروزے انقلاب هر هفته ادامه داشت. ابراهیم فوتبال را هم خیلے خوب بازے مےڪرد. در پینگ پنگ هم استــاد بود و با دو دست و دو تا راڪت بازے مےڪرد و ڪسے حریفش نبود.🎄 •┈••✾❄♥❄✾••┈• •.⏳ .. •.📚برگرفته از کتاب |•کپی به شرط دعای خیر😉
🌺سردار،حاج قاسم عزیز🌺 من هم بخاطر شما و برای اینکه ادامه دهنده راهت باشم در انتخابات شرکت میکنم و رای میدهم،خودت در این راه یاریم کن و برایم دعا کن🌹🌹🌹
✨ پنج صلوات به نیت سلامتے و فرج آقا هدیه به روح پاڪ شهدا🌹
°°♥️بسم رب الشهدا♥️•• " با شهدا صحبت ڪنید آنها صداے شما را به خوبے مےشنوند برایتان دعا مےڪنند دوستے با شهدا دو طرف‌ست" 🌹
 ⭕️ نظر راجع به شرکت در 1⃣ سیدرضا فاطمی: در انتخابات با کمال شناخت، آگاهی، بصیرت و ایمان انتخاب کنید.   2⃣ رضا جوادی: آگاهانه انتخاب کنید و نگذارید هوس‌های شیطانی در شما راه پیدا کند.   3⃣ عباس‌جوشقانی‌حسین‌آبادی: خوب دقت نمایید به چه کسی رأی می‌دهید که اگر خطا کنید روز قیامت جوابگوی خواهید بود.   4⃣ اسدالله حبیبی: هر کس به اندازه توانایی خویش احساس مسئولیت کند. در انتخابات با هوشیاری تمام به تقویت اسلام بپردازید. مبادا بگویید چیزها گران شده یا اجناس کم است و هی نگویید انقلاب برای ما چه کرده، بگویید ما به عنوان یک شیعه امام زمان(عج) چه کاری برای انقلاب و امام زمان(عج) کرده‌ایم. 5⃣ مهدی جعفری: از مردم غیور و شجاع می‌خواهم که در مسائل سیاسی و انتخابات وارد شوند و نگذارند ولایت فقیه و روحانیت در مظلوم واقع شوند.
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
‍ ‍ ‍ ‍ #قرارشبانه_ڪانال_شهــیدگمنام #هرشب_معرفےیک_شهید ❤️سردار شهید دفاع مقدس محمد ابراهیم همت❤️
🌷شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری🌷 نام: صادق عدالت اکبری نام پدر: حاج رضا ولادت: ۱۳۶۷/۲/۲ (تبریز) شهادت: ۱۳۹۵/۲/۴ (سوریه) وضعیت تاهل: متاهل نام جهادی: ندارند اخرین مقام: سرباز عمه سادات و تک تیرانداز نحوه شهادت: پدر شهید صادق عدالت با اشاره به نحوه شهادت فرزندش گفت:شهادت صادق زمانی رخ داد که ماموریت وی در سوریه به اتمام رسیده بود و او برای برگشت به کشور آماده می شد اما شجاعت مثال زدنی وی و انجام عملیات شناسایی در آخرین ساعات در مناطق تحت تسلط دشمن او را با خمپاره تثبیت شده مواجه کرد و او را به شهادت رساند سن شهادت: ۲۸ساله علاقه: شهادت قسمتی از وصیتنامه شهید: سلام مرا به رهبرم امام خامنه ای برسانید وبه ایشان بگویید از ایشان شرمنده ام چون یک جان بیشتر نداشتم تا در راه دفاع از حریم اسلام و انقلاب تقدیم نمایم (معرفی از ما تحقیقات بیشتر از شما ڪپی برای تمام گروه ها و کانال ها ازاد است) زڪات دانستن این مطلب ارسال برای دیگران است نظرات و پیشنهادات👇 🇮🇷@Shahidgomnam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همین که ... هر صبح در خیال منی حال هر روز من خوب است... 🌷 سمت راست جانشین گد مکانیزه لشکر۲۵کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ما را به شهدا برسان... شهید قاسم سلیمانی... جایتان بدجور خالیست سردار....
🔴 خاطره‌ی زیبا از شهید سلیمانی ✍آقای خالقی اهل زرند کرمان و ساکن قم، حدود ۳۰ سال پیش با سردار سلیمانی عقد اخوت بستند حاج قاسم قبل از شهادت به آقای خالقی تماس می‌گیرد تا با هم به زیارت بروند. آقای خالقی تعریف می‌کرد، رفتیم قم و حاج قاسم حرم حضرت معصومه (س) را زیارت کرد و بین خادمان نشست و به گفتگو پرداخت. بعد به سمت خانه رفتیم و دم در، یکی را که به زبان عربی صحبت می‌کرد، در آغوش گرفت که متوجه نشدم چه گفتند و بعد از صحبت یک انگشتر که در انگشت کوچکش بود، به آن فرد داد. بعد که می‌خواست به تهران برود گفتم من تا میدان ۷۲ تن می‌آیم که اصرار کرد و گفت: نه، خودم تنها می‌روم، اما من اصرار کردم تا ایشان را همراهی کنم. تا اینکه تا تهران با هم آمدیم. در مسیر تهران به من گفت که خیلی با این نماز شب خوانده‌ام، اگر اتفاقی برایم افتاد این انگشتر را در قبرم بگذارید. آقای خالقی می‌گفت که رمز اینکه دست با انگشتر ماند، شاید همین علاقه وی بود. 📚سایت خبر آنلاین