eitaa logo
کرامات شهید گمنام
586 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
17 فایل
کراماتی که از زبان حاجت گرفته‌ها شنیده شده است دلا چون صبح دم صادق نبودی برای پر زدن لایق نبودی بیا تا فاش گویم جُرمت این بود که در آن روزها عاشق نبودی. @telarche آیدی مدیر کانال جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
📍ساده زندگی می‌کرد... 🌷با وجودی كه شهيد آبشناسان از امكانات رفاهی فراوان برخوردار بود، ولي در قرارگاه‌ها و پادگانها شبها برای خواب پتويی را روي زمين پهن می‌کرد و روی آن دراز می كشيد و پتويی را هم روی خود می انداخت.  بيشتر اوقات خود را بدون تكلف و در كمال سادگی می گذراند. نه لباس فرم فرماندهی نيروی مخصوص به تن می‌كرد و نه درجه نظامی روی دوش قرار می داد.  برای پاسخ به كنجكاوی ديگران می‌گفت: زمانی اين لباس را خواهم پوشيد كه تك تك افراد اين لشكر تكاور واقعی باشند.  تا زمانی كه يك نيروی ناتوان و نالايق در اين لشكر وجود نداشته باشد من خود را فرمانده لشكر نيروی مخصوص نمی دانم. 🌴راوی: سرلشكر سنجری فرمانده وقت قرارگاه حمزه سيدالشهدا(ع) و همرزم شهيد حسن آبشناسان 🌷شهید حسن آبشناسان🌷 ╭━⊰•❀🌷🍃🌹🍃🌷❀•⊱━╮ @shahidgomnampardisan ╰━⊰•❀🌷🍃🌹🍃🌷❀•⊱━╯
📍از اسکاتلند تا دشت عباس... 🌴 آن موقع که صدام خیلی شهرها را موشک باران می‌کرد، حسن نامه‌ای به او نوشت: «اگر جناب صدام حسین ژنرال است و فنون نظامی را خوب می‌داند و نظریه پرداز جنگی است، پس به راحتی می‌تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ آورم ملاقات کند و با هر شیوه‌ای که می پسندد، بجنگد؛ نه این که با بمب افکن‌های اهدایی شوروی محله‌های مسکونی و بی دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد.» 🌷در جواب نامه حسن، صدام، ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه اش به دشت عباس فرستاد تا عبدالحمید به حسن یک جنگ تخصصی را نشان بدهد. سال‌ها قبل در اسکاتلند، حسن، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش‌های منتخب جهان دیده بود. آن جا گروه او اول شد و عراقی‌ها هفتم شدند. 🔹حالا در میدان جنگ حقیقی، حسن دوباره مقابل ژنرال قادر عبدالحمید قرار گرفت و بعد از یک درگیری طولانی، لشکرش را شکست داد و خودش را اسیر کرد. وقتی برگشتیم و سرهنگ گزارش کار را ارائه کرد، دهان فرماندهان از تعجب باز مانده بود. این کار با هیچ قاعده‌ای جور در نمی‌آمد و سرهنگ با طرح و فکر خودش آن را به انجام رسانده بود؛ بدون دادن حتی یک نفر تلفات. یکی از افسران جلو آمد و با حالتی ناباورانه که عمق حیرت و بهت او را آشکار می کرد، پرسید: «جناب سرهنگ، من اصلا متوجه نمی شوم. آخر چطور می شود که شما چهل کیلومتر وارد خاک دشمن بشوید، بکشید وبگیرید، بدون حتی یک کشته؟» منبع: برشی از مجله امتداد۴۱، ص۴ 🌷شیرصحراشهیدحسن آبشناسان🌷 ╭━⊰•❀🌷🍃🌹🍃🌷❀•⊱━╮ @shahidgomnampardisa
🌴گردانِ نماز شب‌خوان‌ها... 🌷صدام، پس از آنکه فاو را از دست داد، بار دیگر شهر مهران را اشغال کرد تا اثر روانی شکست در عملیات فاو را کم کند.فرماندهان، با طراحی عملیات کربلای یک تصمیم گرفتند مناطق اشغال شده را پس بگیرند. در این عملیات، ارتفاع قلاویزان، اهمیت ویژه‌ای داشت.ارتش بعث از روی قلاویزان بر روی شهر مهران تسلط کامل داشت و آن را به دژی مستحکم و نفوذناپذیر تبدیل کرده بود.فرمانده قرارگاه کربلا، توی جمع فرماندهان می‌گوید «چه کسی برای گرفتن ارتفاع قلاویزان نیرو می‌گذارد؟». 🌷قاسم سلیمانی بلند می‌شود و می‌گوید: «ما دو گردان داریم که نیروهایش خوب اشک می‌ریزند؛ همه نماز شب می‌خوانند و رابطه‌شان با خدا قوی است؛ آنها می‌توانند قلاویزان را آزاد کنند.»! آن دو گردان از لشگر ثارالله، همراه نیروهای دیگر لشگرها، در نبردی سنگین که ده روز طول کشید، با تصرف ارتفاعات قلاویزان، و در نهایت، با پیروزی کامل، شهر مهران را برای همیشه آزاد کردند. 🌷شهید حجت الاسلام عبدالله میثمی - نماینده حضرت امام(ره) در قرارگاه خاتم‌الانبیاء - وقتی شنید حاج قاسم چنین حرفی زده، به لشگر آمد ببیند رمز روحیه‌ی این گردان‌ها چیست. دید توی هر گردانی، ده طلبه‌ی رزمنده هست! حاج قاسم سلیمانی توجه داشت که برتری، با ایمان، اخلاص، نماز شب و اشک و ارتباط با خدا اتفاق می‌افتد. 📚خبرگزاری حوزه به نقل از کتاب "حاج قاسمی که من می‌شناسم"، علی شیرازی، صفحه 95. ╭━⊰•❀🌷🍃🌹🍃🌷❀•⊱━╮ @shahidgomnampardisan ╰━⊰•❀🌷🍃🌹🍃🌷❀•⊱━╯
🌷فرمان ولی فقیه... 🌴آقای داورزنی می‌گفت: بعد از عملیات بازی دراز به همراه تعدادی از رزمندگان و فرماندهان غرب به خدمت حضرت امام رسیدیم. در جریان همین دیدار تصاویر معروف دست‌بوسی شهید پیچک، شهیدحاجی بابا و شهید جنگروی و... خدمت حضرت امام به ثبت رسیده است. این آقای داورزنی می‌گفت: در آن دیدار شهید حاجی‌بابا از ناهماهنگی‌ها و کارشکنی‌های بنی‌صدر خیلی ناراحت بود و می‌خواست این موارد را به خدمت حضرت امام برساند، اما وقتی که با آقا دیدار کردیم و شهید حاج‌بابا به‌عنوان یکی از فرماندهان غرب، گلایه‌های خود را مطرح کرد. حضرت امام یک کلمه گفتند که «برو ان‌شاءالله درست می‌شود» با همین یک جمله، روحیه حاجی‌بابا به کلی تغییر کرد و انگار که همه غصه‌هایش برطرف شده باشد، با روحیه بالایی به جبهه‌ها برگشت و کمی بعد هم بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا خلع شد و از کشور فرار کرد. 🌷شهید محسن حاجی بابا🌷 📚منبع: روزنامه جوان ╭━⊰•❀🌷🍃🌹🍃🌷❀•⊱━╮ @shahidgomnampardisan ╰━⊰•❀🌷🍃🌹🍃🌷❀•⊱━╯