در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند خاطره ای از دیدار با خانواده شهید رفته بودیم خونه شهید محمد رضا دهقان پدرشون میگفتند که پسرشون مفقود بودن و من و مادرشون خیلی بی تابی میکردیم رفته بودیم مشهد امام رضا را درخواب دیدم گفتم آقا دلمان برای پسرمان تنگ شده است آقا گفتند میاد نگران نباشید منم به آقا گفتم بهم یه نشونه بده تا آروم بشم آقا بهم یه پارچه سبز دادن و گفتن ده سال دیگه میان و از خواب بیدار شدم دیدم پارچه سبز در جیب لباسم هست و پسرم هم بعد ده سال پیدا شدند . دعا میکنم دیدن اون پارچه سبز روزی همتون بشه واقعا بوی محشری داشت شهید محمد رضا دهقان از هر کی هم که متن را میخونه التماس دعا دارم ارسالی از اعضای کانال @shahidhadi598

شهید مدافع حرم علیرضا جیلان :استاد این شهید مدافع حرم با بیان اینکه در آن زمان عزاداری در بروجن بصورت سنتی بود و هیئت‌هایی به سبک امروز وجود نداشت خاطرنشان کرد: با شروع به کار هیئت شاهد علاقه شدید شهید جیلان به سیدالشهدا بودم به‌طوری که وی برای هیئت هر کاری انجام می‌داد و جفت کردن کفش‌های عزاداران ازجمله این اقدامات بود، بعدها وی به‌عنوان هیئت امنای همین هیئت انتخاب شد. حجت‌الاسلام ضیاء با اشاره به اینکه شهید جیلان را خداوند انتخاب کرده بود و همانطور که عموی ایشان در آن برهه زمانی رسالتش را با خونش انجام داد بیان داشت: شهید جیلان هم به انتخاب خدا به وظیفه خود عمل کرد. وی با تاکید بر اینکه با اعلام سردار سلیمانی درخصوص پایان داعش در باغ شهادت برای بار دوم درحال جمع شدن است یادآور شد: شهید جیلان فصل‌الختام این شهادت شد و شهادت وی موهبتی است برای کشور. حجت الاسام ضیاء اضافه کرد: شهید جیلان در تمام یادداشت‌ها و پیام‌هایش این موضوع را گوشزد کرد که آرزوی شهادت دارد. وی ادامه داد: شهید جیلان با شهادتش در آخرین روزهای جنگ با داعش به همگان اثبات کرد که امر محال در عرصه فرهنگی وجود ندارد. یکی از اساتید شهید جیلان بیان داشت: این شهید بزرگوار در آخرین لحظه بر مرکب شهادت سوار شد و مطئنیم که با شهادتش تحول عظیمی در استان و شهرستان به پا می‌کند. وی با اشاره به اینکه شهید جیلان اثبات کرد بعد از چندسال حضور در جبهه و دو بار مجروح شدن اشتیاق بالایی برای شهادت داشته است یادآور شد: آخرین جمله شهید جیلان این بوده که من درحال رفتن به سمت بهشت هستم.ایشان هم نام عموی شهیدش علیرضا جیلان بود. ارسالی از طرف اعضای کانال @shahidhadi598

#پیشنهاد_مطالعه_کتاب👆 یادت باشد عبارت رمزی #علاقه شهید به همسرش... با خط به خط این خاطرات زندگی کردم، با اشکهای خواهرم فرزانه جان اشک ریختم😞 و با خنده هایش خنده... امیدوارم این کتاب در بین زوج های جامعه ام دست به دست شود تا زندگی شان رنگ معرفت و صمیمیت بگیرد.. اصلا بعضی کتابها جور دیگری حال دلت را تغییر میدهد مثل همین #یادت_باشد روایتی از زندگی عاشقانه #شهید_حمید_سیاهکالی🌷 @shahidhadi598

🍃🌹🍃🌹🍃🌹 امروز سالگرد #شهادت مردیه که : تو اخلاق تو عشق به همسر تو معرفت تو کار تو ورزش و... همیشه #بهترین بود شهیدی که به قول خودش، هدف همیشه باید #قرب_الهی باشه. شهیدی که وقتی داشتم #کتاب زندگی نامه ش رو میخوندم، واقعا احساس #حقارت بهم دست میداد.. کجای کاریم واقعا.. من واقعا نمیدونم از کدوم ویژگی #اخلاقی شهید براتون بگم.. تنها چیزی که میتونم بگم اینه که حتما حتما کتاب #یادت_باشد رو مطالعه کنید.. #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #شهید_مدافع_حرم🌷 #سالروز_شهادت برادرم یادت باشد 🍃🌹🍃🌹 @shahidhadi598

#خاطرات_شهدا 🌷 🔹شهید حمید سیاهکالی مرادی #متولد اردیبهشت سال 1368 #مهندس نرم افزار💾 و #کارشناس حسابداری مالی بودند و سمت ایشان در #سپاه پاسداران استان قزوین به صورت #فرمانده مخابرات☎️ گردان سیدالشهدا علیه السلام، #فرمانده توپ 23 و مسئول فرهنگی گردان سیدالشهدا استان قزوین بوده است. 🔸آقاحمید مقید به #نمازشب و انفاق پنهانی واحترام زیاد به والدین وخانواده بودند👌 و بسیار مودب و مهربان☺️ که به حُسن خلق شهرت داشتند ایشان علاقه مند❣ به ادبیات بودند و وصیت نامه ایی📜 بسیار زیبا و پر محتوا به جا گذاشته اند👌. 🔹به دلیل علاقه ایشان به ادبیات اشعار و متون زیبای عارفانه و #عاشقانه در وصف مولایش #اباعبدالله و ✨امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) به یادگار مانده است.. 🔸ایشان در مهر ماه سال 94 به اذن خداوند توانستند فردی از اهل #تسنن را به #شیعه متمایل گردانند و آن فرد شیعه گردید😍. #حافظ_قران و مربی کاراته و مربی دفاع شخصی و داور کاراته🏆 بود.در سال 91 ازدواج💍 کردند که از شهید #فرزندی به جا نمانده است🚫. 🔹زندگی ساده و ایمان و #چهره دل گشای☺️ ایشان زبان زد خاص و عام بود.در ماموریت #جعفرطیار در عملیات نصر 2 در سوریه منطقه حلب ناحیه العیس در 5 آذر ماه سال 1394 به فیض #شهادت نائل آمد🌷.که همچون #ابوالفضل_العباس (علیه السلام) بی دست وبی پا شدند و 💥فقط سینه ایشان که در محرم سینه زنی میکرد سالم مانده بود. 🔸مزار ایشان در گلزار شهدای🌷 استان #قزوین در قطعه 7 ردیف 11 واقع است.درست جایی که #خودش قبل رفتنش مشخص کرده است. #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #سالروز_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidhadi598

🎧🎧🎧 🎙نجوای #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌷 با آقا امام حسین(ع) #بشنوید🎧 🍃🌹🍃🌹 @shahidhadi598

🔴 امروز پدر شهید احمدی روشن در محضر رهبر معظم انقلاب هنگام شروع سخنرانی روحانی، اعتراض کرد و از ضررهای روحانی برای کشور گفت. 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 @shahidhadi598

💐🌸💐🌸 🌸💐 💐 چهارم اردیبهشت ماه روز تولد حمید ساعت پنچ صبح بود که با هول از خواب پریدم، عرق سردی روی پیشانیم نشسته بود، دهانم خشک شدخ بود، خواب عجیبی دیده بودم، آقایی با یک نورانیت خاص که مشخص بود شهید شده می خواست یک چیزی به من بگوید، در تلاش بود منظورش را برساند ولی تا خواست حرف بزند من بیدار شدم، چهره شهید را کامل به یاد داشتم، خیلی ذهنم درگیر این بود که حرف این شهید چه بود که نشد من بشنوم. روایت از همسر شهید مدافع حرم #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی @shahidhadi598

اختصاصی حرم حضرت زینب(س) صاحب صبر ! گدا حوصله اش سر رفته ... @shahidhadi598

حرم من حمید! دلنوشته همسر شهیدسیاهکالی امروز سوریه حرم بسم الله الرحمن الرحیم 🍁چه سری است بین پاییز،من،حمید و سوریه.... من دوباره در دمشقم،مطمئنم حمید اینجاست. هرسال چند روز مانده به اربعین غافلگیرم میکند... عادتم داده ... 3 سال پیش ایام اربعین را با شهادتش برایم متفاوت کرد و این چند سال با توفیق زیارت حرم عمه سادات سلام الله علیها🍃 اینکه هرسال سالروز آسمانی شدنش سوریه باشی و در مقتلش حاضر بشوی چه احساسی دارد!!! تمام لحظات جلویم زنده میشود به وضوح گذشته را میبینم انگار که ملائک خدا اینبار از خاک سرخ سوریه به آسمانش عروج میکنند. حکمت سرخی خاک این دیار چیست!!!خدا میداند... انگار دست خداوند را میبینی که تو را به معرکه آورده است.تا یادم نرود من چه اربعین ها داشته ام.و امسال هم اربعینم سوریه است.کتاب #یادت باشد را برایت آورده ام،بیا... بخوان، آشناست...قصه ماست. اینبار کتاب را برای بانوی کربلاهدیه آورده ام کسی که از رویش خجالت زده ام... اوهمیشه دلداری ام داده است،برایم روضه ی آب و رباب را خوانده است... من چه؟ دستانم خالی است... کتاب را آورده امبرای عمه سادات سلام الله علیها تا بخاطر تو کمتر خجالت زده باشم.🍃 اما کاش کنار این تل خاکی قطعه کاغذی یادداشت میکردی و آدرست را مینوشتی تا من اینبار به دنبالت بیاییم.... صدای نوای آهنگران به جانم تزریق میشود... هوا از عطر تو غوغا است،میدانم که اینجایی میدانم که اینجایی... عزیزم سایه ات پیداست میدانم که اینجایی میدانم که اینجایی 🍁🍁🍁🍁 حرم،من،حمید، حلب، انار،پاییز و سوریه @shahidhadi598

🌷🌷 #شهیــد_صاحبـــ_الزمـانـے @shahidhadi598

🌷🌷 #شهیــد_صاحبـــ_الزمـانـے اومد بهم گفت : " میشہ ساعت 4 صبح بیدارم کنے تا داروهام رو بخورم ؟ " ساعت 4 صبح بیدارش کردم ، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ... بیست الی بیست و پنج دقیقہ گذشت ، اما نیومد ... نگرانش شدم ؛ رفتم دنبالش و دیدم یہ قبر کنده و توش نماز شب مےخونہ و زار زار گریہ مےکنہ !😭 بهش گفتم : " مرد حسابـے تو کہ منو نصف جون کردے ! مےخواستے نماز شب بخونے چرا بہ دروغ گفتے مریضم و مےخوام داروهام رو بخورم ؟! " برگشت و گفت : " خدا شاهده من مریضم ، چشماے من مریضہ ، دلم مریضہ ، من 16 سالمہ ! چشام مریضہ ! چون توی این 16 سال امام زمان عج رو ندیده ... دلم مریضہ ! بعد از 16 سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار ڪنم ... گوشام مریضہ ! هنوز نتونستم یہ صداے الهـے بشنوم ... "😭 #ما_کجای_راهیم ؟😓✋ @shahidhadi598