eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.3هزار عکس
12.4هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
ای نفسِ #صبحدم گر نهی آنجا قدمـ☀️ خسته دلمـ💔 را بجو در شِکنِ موی #دوست جان بِفِشانم زشوق😍 در ره باد #صبا گربرساند💞 به ما #صبح دمی بوی دوست #شهید_حجت_الله_رحيمي #سلام_صبحتون_شهدایی 🌺 @shahidhojatrahimi
🔸وقتی به خانه پدرم🏡 می‌آمدیم، در عین سادگی و بی‌آلایشی بسیار #شوخ‌طبع بود. لحظاتی که #صالح می‌آمد، فضای ساکت خانه کاملاً شکسته😅 می‌شد. همه دوستش💖 داشتند. 🔹برای مادرم مثل #پسر بود نه داماد. یک حس علاقه توأم با #احترام. کمک‌کار همه بود، مثلاً به طور ویژه به پدربزرگ و مادربزرگش کمک می‌کرد👌 و آنها حتی بیشتر از فرزندان خودشان او را #دوست داشتند. 🔸یادم هست وقتی از محل کار برمی‌گشت، در اوج خستگی😪 به خانه آنها می‌رفت تا اگر #کاری دارند انجام دهد. خانه آنها باغ🌴 کوچکی بود که در حیاط آن درختان پرتقال🍊، سیب و… داشت.چیدن میوه‌ها از عهده آنها خارج بود و #صالح تنها کسی بود که تمام کار باغ را انجام می‌داد. 🔹حتی اگر آنها می‌خواستند به #قم بیایند برایشان اتومبیل🚘 می‌گرفت و به #راننده سفارش می‌کرد دقیقاً آنها را به دَرِ خانه🏘 پدرش برساند. 🔸پدربزرگ و مادربزرگ با اینکه پسرشان (دایی آقا صالح) هم #شهید شده است، هنوز هم شهادت🌷 صالح را باور نکرده‌اند… #شهید_عبدالصالح_زارع @shahidhojatrahimi
🔸سر بستن ساک💼 وسایلش کلی بحث کردیم،خواستم وسایلش را داخل #چمدان تک نفره👤 چرخ دار بچینم، کلی لباس و وسیله شخصی ردیف کردم، همین که داخل چمدان چیدم #حمید آمد و دانه دانه برداشت قایم کرد و یا پشت مبل ها🛋 می انداخت 🔹برایش #بیسکوییت خریده بودم، بیسکوییت🍪 آن مدلی #دوست نداشت شوخی و جدی گفت: «چه خبره این همه لباس و وسایل و خوراکی⁉️ به خدا فردا همکارای من یدونه لباس انداختن داخل یه نایلون🛍 اومدن،اون وقت من باید با #چمدان و عینک دودی😎 برم بهم بخندن، من با چمدان نمیرم! وسایلمو داخل #ساک بچین» 🔸فقط یک ساک داشت، آن هم برای باشگاه کاراته اش بود، گفتم: ساک به این کوچکی، چطور این همه وسایلو جا کنم⁉️ بالاخره من را مجاب کرد که #بیخیال چمدان شوم، با این که ساک خیلی جمع و جور بود #همه_وسایل را چیدم👌 الا همان #بیسکوییت ها، بین همه وسایلی که گذاشته بودم فقط از قرآن جیبی📖 خوشش آمد، قرآن کوچکی که همراه با معنی بود، گفت: این #قرآن به همه وسایلی که چیدی می ارزه😍 🔹شماره تماس📞 #خودم، پدر و مادرش و پدرم را داخل یک کاغذ نوشتم📝 بین وسایل گذاشتم که اگر نیاز شد خودش یا #همکارانش با ما در ارتباط باشند. برایش #مسواک جدید قرمز رنگ گذاشتم، می خواست مسواک سبز رنگ قبلی را داخل سطل آشغال🗑 بیندازد، از دستش گرفتم و گفتم: بذار #یادگاری بمونه، من را نگاه کرد و لبخند زد☺️ انگار یک چیزهایی هم به #دل_حمید و هم به دل من💗 برات شده بود. #یادت_باشد #به_روایت_همسر_شهید #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #شهید_مدافع_حرم @shahidhojatrahimi
#صبح می‌خندد و من گریه کنان😢 از غم دوست ای دم صبـ🌤ــح چه داری خبر از مقدم #دوست برخودم #گریه همی ‌آید و برخنده تو🙂 تا تبسم چه کنی⁉️ بی‌خبر از مبسم #دوست #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 @shahidhojatrahimi
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💫#صبح نگاه مهربان توست وقتی که #آفتاب چشمانت بر من #طلوع مےکند این من نیستم که با تابش نگاهت #بیدار می شوم #دوست داشتنت است که بر می خیزد برای از نو سرودن #تو☀️ 💐#صبحتون_شهدایی #شهید_حجت_الله_رحیمی @shahidhojatrahimi
🍃🌸 🌼هر #صبح زنده می شوم از #خنده های دوست 🌼لبخند #دوست ناب ترین 👌 شکل #گفتگوست... #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 @shahidhojatrahimi
#شهید_ابراهیم_همت : من زندگے ام را #دوست دارم ولے نه آنقدرڪه #آلوده اش شوم و #خویشتن راگُم وفراموش ڪنم علے وارزیستن وعلے وارشهیدشدن حسین وارزیستن وحسین وارشهید شدن را #دوست مے دارم. 🆔 @shahidhojatrahimi
کاش می شد حال خوب را ،❤️ لبخند زیبا را، بعضی #دوست داشتن ها را ، خشک کرد..🍁 لای کتاب گذاشت 📚 و نگهشان داشت...🌱 #شهید_محسن_حججے @shahidhojatrahimi
#صبـــــح آغاز ماجرای جديدی ست از #دوست داشتنمان♥️ وقتی، طلوع چشم های تو😍 #شهر_دلم را گرم می کند... #شهید_حجت_الله_رحیمی 🌸 #سلام_صبحتون_شهدایی 🌺 @shahidhojatrahimi
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💫#صبح نگاه مهربان توست وقتی که #آفتاب چشمانت بر من #طلوع مےکند این من نیستم که با تابش نگاهت #بیدار می شوم #دوست داشتنت است که بر می خیزد برای از نو سرودن #تو☀️ #شهید_حجت_الله_رحیمی #سلام_صبحتون_شهدایی @shahidhojatrahimi
••|🦋|•• بچہ‌ها!سعۍڪنیدیہ وهمراه پیداڪنید،دوست‌خوب‌ڪسیہ‌ڪهـ‌ جلوش‌گنـاه‌ڪنی‌پـاتو‌بہ‌بهشتـــ بـاز‌ڪنہ؛پـاتو‌بہ‌بهشت‌زهـرا‌،ڪنارشهــدا بـاز‌کنہ؛پـاتو‌بہ‌یہ‌جاهایے‌واڪنہ‌ڪہ‌تــا حالا‌نـرفتۍ!‌مثلا‌بڪشوندتــــ بہ،محله فقــیرنشین‌هـا‌تا‌ڪمڪ‌ڪنے‌بہ‌مردم‌غم مردم‌خوردن‌روبهت‌نشون‌بده @shahidhojatrahimi
❣ 🔹گلایه ام ز دلی♥️ هست 🔸که مضطر نیست 🔹و بی هنری که 🔸بدون تو تــر نیست😔 🔹گلایه ام ز محبین چون من 🔸که بازیادی ما، غربت تو👤کم نیست 🔹هزار داد زدیم حب تو💖 را 🔸به پیش تیغ ولی 🔹یک خبر ز نیست✘ 🔹عجیب نیست چرا پرده ای آقا 🔸ز دشمنان چه بنالی 🔹چو یاور نیست❌ 🖤 @shahidhojatrahimi
کاش می شد حال خوب را ، لبخند زیبا را، بعضی داشتن ها را ، خشک کرد.. لای کتاب گذاشت و نگهشان داشت... @shahidhojatrahimi
نگاه توست وقتی که چشمانت برمن می کند این من نیستم که با تابش نگاهت می شوم داشتنت است که بر می خیزد برای از نو سرودن @shahidhojatrahimi
⚠️ واقعى فقط خــداست! خــ♡ــــدا تــــنها دوســتيه ڪه هيچــوقت رو خالى نميڪنه و تنــــها دوســتيه ڪه هميشه محبتش يك طرفه است با خدا دوستى ڪن ڪه محتاج خلق نشى!! @shahidhojatrahimi
••| |•• 🌴بچه‌ها! سعی کنید یه خوب و همراه پیدا کنید؛ دوست خوب کسیه که نتونی جلوش گناه کنی🔞 ⇜پاتو به باز کنه ⇜پاتو به بهشت زهرا، کنار 🌷 باز کنه 🌴پاتو به یه جاهایی وا کنه که تا حالا نمی‌رفتی! 👈مثلاً بکشوندت به محله نشین‌ها تا کمک کنی به مردم🛍 مردم خوردن💔 رو بهت نشون بده ♥️ @shahidhojatrahimi
📚 🌷 ↶° به روایت: همسرشهید 4⃣ و پدر هم سخت میگرفتند. میگفتند « به راه دور نمی دیم. هم که هر روزِ خدا🕋 به یک شهره.» با فامیلی هم موافق نبودند.❌ 📝یکی از دوستان که وقتی به منتقل شده بود تا دوره ی عالی افسری را بگذراند، باهم هم شده بودند، 📝یوسف بود. یوسف بودند توی رفت و آمدهایی که برای دیدن پسرشان به شیراز داشتند، حسن با حوری ، خواهر یوسف آشنا شد و باهم ازدواج کردند.😍 📝حسن چند بود که حوری را عقد کرده بود، ولی نیاورده بودش شیراز. از وقتی حسن شیراز بود، چندبار خاسته بودیم با هایم برویم شان. با تعریف هایی که از شیراز شنیده بودیم، خیلی 💞میخواست آن جارا ببینیم ولی نشده بود. 📝تازه سال دوم را تمام کرده بودم. بود. من و صدیقه دختر خاله ام، همراه یکی از زن داداش هایش، قرار شد برویم ی حسن و او مارا ببرد گردش.👌 📝درست همان#🌙 شبی که رسیدیم شیراز، ده روز اول به حسن ‌ دادند. 📝خیلی نگران و ناراحت شد. خب بعد از این همه مدت که ما را دعوت کرده بود، ما درست موقعی رفتیم که خودش نمی توانست همراه ما باشد. 📝ما هم که جایی را بلد نبودیم. حسن مانده بود چه کار کند. خیلی عذرخواهی کرد، بعد گفت « من از خودم بهتره. میسپرمتون دست کلاهدوز. هر جا بخواید میبرتتون، تو که زحمتت نیست، یوسف جان،» یوسف هم گفت « نه. اصلاً. من و‌ حسن نداره. خودم در هستم.» ماندیم. صبح🌤 تا عصر که آقا یوسفنبود، خودمان خرید و پخت و پز می کردیم. 📝خودش ماشین نداشت‌. پیکان دوستش را یک هفته قرض گرفته بود. که از سرکار بر میگشت، دوش می گرفت و‌ چاییش را که‌ میخورد، مارا می برد بیرون. همه جا رفتیم؛ حافظیه، سعدی، شاه چراغ، بازار وکیل. یوسف خیلی نجیب بود. جلوی ما سرش را هم بلند نمی کرد. @Shahidhojatrahimi
. . 🗣| مے گفت: ☘✨ 🍃من دارم هرکارے مےتوانم براے مردم انجام دهم حتے بعد از ☝🏻 🍂چون امام گفت: مردم ولے نعمت ما هستند.🌸🍃 . . 🌷 @Shahidhojatrahimi
🌸🍃 کاش می شد حال خوب را ، لبخند زیبا را، بعضی داشتن ها را ، خشک کرد..‌. لای کتاب گذاشت و نگهشان داشت... ♥️✨ ⓙⓞⓘⓝ⇩ ♡∫•⇨ @shahidhojatrahimi
محسن همیشه به ما می‌گفت كه زندگی شهدا را مطالعه كنید. می‌گفت با یك شهید شویم و او را الگوی زندگی خود قرار دهیم و سعی كنیم زندگی خود را شبیه آن شهید کنیم. 🌹 @shahidhojatrahimi
ای نفسِ گر نهی آنجا قدمـ☀️ خسته دلمـ💔 را بجو در شِکنِ موی جان بِفِشانم زشوق😍 در ره باد گربرساند💞 به ما دمی بوی دوست 🌺 @shahidhojatrahimi
ای نفسِ گر نهی آنجا قدمـ خسته دلمـ را بجو در شِکنِ موی جان بِفِشانم زشوق در ره باد گربرساند به ما دمی بوی دوست @shahidhojatrahimi
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💫 نگاه مهربان توست وقتی که چشمانت بر من مےکند این من نیستم که با تابش نگاهت می شوم داشتنت است که بر می خیزد برای از نو سرودن ☀️ @shahidhojatrahimi
همه دارند که به بهشت بروند😍 اما کسی دوست ندارد بمیرد !! بهشت رفتن ...😊 جرأت مُردن می‌خواهد ! 👌 و  چه زیبـا تفسیر کردند جرأت را ... @shahidhojatrahimi
به توان خدا-آقای هدایت-س دوستی.mp3
4.4M
🍃 سلام.دختری ۱۵ ساله هستم و مدتی هست که با پسری شدم.خودم از این دوستی اذیت میشم.چندین بار خواستم کات کنم ولی آن پسر اجازه نمیده؟! @shahidhojatrahimi