eitaa logo
شهید جمهور
172 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
کاشانی اشك انتظار يادم نمي‌رود، آخرين دفعه‌اي كه با او در منزل بوديم؛ قبل از اعزام وي به جبهه بود. حالتي رواني داشت. به شدت مي گريست. علت گريه‌اش را جويا شدم. گفت: من از همه چيز دست برداشته‌ام و عازم جبهه هستم. مي ترسم در آن‌جا كشته شوم؛ ولي مولايم صاحب‌الزمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را نبينم. آري، تمام ناراحتي‌اش از اين بود كه مبادا قبل از اين‌كه جمال آقايش را ببيند، از دنيا رخت بربندد. به نقل از: همرزم شهيد @sardaraneashgh
حاج حسین یکتا.mp3
1.48M
حاج حسین یکتا تُربتِ شهدا🌹 @sardaraneashgh
شهید جمهور
‍ به نقل از دوستان شهید: شهید محمدحسن(رسول)خلیلی؛ خیلی بچه ی باهوش وشجاعی بود.... رسول ۱۵ساله بود باچند تا ازبچه های پایگاه شهید قرهی؛ رفته بودیم پل بیلقان کرج؛ ابتدای جاده چالوس برای تمرین کارگاه اعتمادبه‌نفس (راپل) ارتفاع پل حدود ۵۰ متر بود و واقعا نگاه کردن به پایین دلهره آور؛ ولی رسول همیشه برای عملیات فرود‌ نفر اول بود یک‌ساعتی از تمرین ما گذشته بود که متوجه شدیم چند تا ماشین مدل بالا چند متر‌ جلوتر از ما ایستادند... از هر ماشین چند نفر با تجهیزات کامل کوهستان و راپل برای فرود از پل پیاده شدند! چند تاشون نگاه به ما می‌کردند و نگاه تحقیرآمیزی به ما داشتند! لباس و تجهیزات و امکانات ما در مقابل اونا مثل موتورگازی در مقابل مرسدس بنز بود... رسول با اون خندهای بانمکش شروع کرد خندیدن! من رو بهش کردم با شوخی بهش گفتم: زهرمار رسول! چرا داری می‌خندی؟! رسول گفت: داداش جمع کنیم بریم اینا همه حرفه ای هستن... زیر چشمی تمرین اونارو می دیدم متوجه شدم خیلی هم مهارت ندارند؛ باحمایت طناب از پایین و بالای کارگاهشون باترس زیاد تمرین می‌کنند. ولی مارو با دست و اشاره نشون میدادن همون لحظه به رسول گفتم: صندلت رو بپوش آماده شو یه فرود عملیاتی داشته باشی... بخشی از مسیر‌ و بعد از حرکت فرود سر و ته برو...بعد وسط پل معلق یه ایستگاه بزن جفت دستهاتو رهاکن بعد چند ثانیه ایستگاه رو باز کن و فرود تعادلی با سرعت رو انجام بده.... اینم بگم دهها نفرم اومده بودن و تیم حرفه ای ها رو نگاه می‌کردند... رسول تا ابتدای کارگاه بالای پل۵۰ متری ایستاد چند نفر از‌ اونا با دیدن رسول با اون سن و سال و ارتفاع و وسایل هامون خنده‌شون گرفت... مردم هم داشتن نگاه می‌کردند. همون توصیه هایی که به رسول گفته بودم، تو فرود انجام داد. شجاعت رسول و اندام و جسم لاغرش همه رو متحیر کرده بود! همه ی مردم شروع کردن دست زدن و ماشاءالله گفتن..... بعد از چند دقیقه ۳،۴ نفر از اون تیم اومدن پیش ما و معذرت خواهی کردن که ما رو‌ مورد تمسخر قرار دادند کلی با رسول حرف زدند و به رسول گفتند: داداش ببخش وقتی تو رو با اون لباس خاکی و گشاد‌ و سن و سالت دیدیم گفتیم الان یه اتفاقی میفته پرت میشی، ولی با کارایی که کردی رومون کم شد.. رسول با اون سن و سال جواب داد: داداش خدا ببخشه"!!! ما کی باشیم و ..... رسول شجاع و فهمیده بود .. داداش عهدمون یادت نره برای عاقبت بخیری با شهادت منم دعام کن دستمو بگیر... "اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیل الله ان شاالله" @sardaraneashgh
🌷✨🌿🕊 💠نشسته بود و بچه های اطلاعات عملیات روبرویش زانو زده بودند؛ فرمانده بود ... و میخواست فنون شناسایی را یادمان بدهد📝 یکی داشت از بغل دستی اش میپرسید: علی آقا که میگن ایشونه ⁉️ هنوز جوابش را نگرفته بود که علی حرفش را شروع کرد: اولین درس اطلاعات عملیات اینه ...📈📊 کسی میتونه از سیم خار دار های دشمن رد بشه، که توی سیم‌ خار دار نفسش گیر نکرده باشه...⛓ گفت :اگه رفتید شناسایی و موفق نبودید، شب بعدش بشینید با خودتون حساب کنید ببینید گیر نفستون چی بوده⚙⚖ که باعث شده عملیات شناسایی درست پیش نره ...⁉️ اگه توی جنگ با نفس از میدون مین هاش 💣عبور کردید، اون وقته که میتونید از مین ها و تله های انفجاری بعثی ها رد بشید ...🛡⛓⚙ 😌 نام شهید: علی چیت سازیان🥀 تاریخ تولد: سال 1341🗓 محل تولد: همدان🌏 شهادت: عملیات نصر ۸ ماووت⛰ تاریخ شهادت: سال 1366📆 مزار شهید: گلزار شهدای همدان🌷 🌷🍃🕊 ... @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ان ها رفتند وما ماندیم. کلاهمان را قاضی کنیم ،ما چه کردیم ؟ رفقیقان با وفایی بودیم؟! @sardaraneashgh
🔮 روز مادر حدودا دوم یا سوم راهنمایی بود، روز مادر که رسید تازه یادش اومد که هدیه ای تدارک ندیده، پول زیادی هم نداره که چیز قابل توجهی برای مادر بخره... روز میلاد حضرت مادر سادات که رسید، یهو دیدیم محمد دست پر اومده خونه! کادوی حجیمی دستش بود و یه دسته گل گلایول سفید!!! کادو رو که باز کردیم، دیدیم هرچی پول داشته گذاشته و فقط تونسته ظرف پلاستیکی دوتومنی از دست فروش کنار خیابون بخره. مادر از دیدن این هدیه خیلی ذوق زده شد.. 🔹 بالاخره پسرش تمام احساس و داراییش رو گذاشته بود برای هدیه روز مادر... 🔹 اما جای سوال بود که چرا دسته گل گلایول سفید؟؟؟ مگه عزاست؟!!!! بعد از چند دقیقه کلنجار رفتن و پرس و جو از آقامحمدرضا تازه کاشف به عمل اومد که گلها رو از تاج گل ختم یه بنده خدایی برداشته بود!!! گویا مراسم ختم تموم شده بوده و تاج گل رو گذاشته بودن کنار سطل آشغال، محمد هم گلهای سالم رو جداکرده بود و دسته گل روز مادر درست کرده بود!!!!! 🔹هرسال روز مادر، وقتی از مادرم می پرسیدیم بهترین هدیه چی بوده، همین دوتا کادوی بااحساس و بی ریا رو نام می برد.🔹 🌼محمدرضا بود دیگر.... خالصانه کار می کرد و هرچه در توان داشت، می گذاشت...🌼 خاطره_روز_مادر 🌹 شهيدمدافع_حرم_محمدرضا_دهقان @sardaraneashgh
🌷مصطفی اهل این نبود که کل چهل روز را مشکی بپوشد، ولی سال نود، آخرین محرمش، همه ی چهل روز را مشکی پوشید... ▪️ دهه اول محرم بود؛ وقتی به صورتش نگاه کردم به نظرم خیلی قشنگ و نورانی شده بود ریش بلند خیلی بهش میومد. گفتم : ☺️مصطفی برو یکم ریشهات را کوتاه کن، چشمت میکنن خیلی قشنگ شده صورتت. 🚨گفت : خودت یادم دادی تو محرم نرم اصلاح 😇نورانی شده بود و من نمیدونستم قراره شهید بشه و بره پیش مولا... 💔بعدا در گوشیش دیدیم از خودش چند تا هم سلفی گرفته که انگار آخرین چهره‌اش که تغییر هم کرده بود، برایمان بماند... مصطفی از همه چیز خبر داشت... ✍️به نقل از مادر ،🌹 📸پ.ن : عکس سلفی اشاره شده در متن @sardaraneashgh
🔴جو بایدن رابشناسید 🔹از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ معاون اول رئیس‌جمهور آمریکابود و در دوره معاونت‌ او آمریکا؛ ۳۵ بار یمن را، ۱۲٫۰۹۵ بار عراق را، ۱٫۳۳۷ بار افغانستان را بمباران کرد، و.. 🔹 اوباما و جوبایدن طراح و شروع کننده‌ جنگ در سوریه بودند؛ 🔻وقتی🌹 شهیدحاج قاسم سلیمانی شهید شد بایدن گفت حقش‌بود بایدن ملعون ملعون @sardaraneashgh
دستی که جاماند ... حالم هر لحظه وخیم تر می شد، تا اینکه یک شب بین خواب و بیداری یکی از ملائک مقرب درگاه الهی به سراغم آمد و پرسید: حسین، آیا آماده رفتن هستی یا قصد زنده ماندن داری؟! من گفتم فعلا میل ماندن دارم تا با آخرین توان به مبارزه در راه دینِ خدا ادامه دهم برای رسیدن به حسین باید اول عباس شد رفیق آماده ای؟ برای آرمان ها و ارزشهامون باید محکم بایستیم مبارزه کنیم شادی روح رفیق و همراه شهیدمون صلوات + وعجل فرجهم @sardaraneashgh
🕊 اگر بنا بود؛ آمریکا را سجده کنیم،انقلاب نمی کردیم، ما بنده خدا هستیم و فقط برای او سجده می‌کنیم، سر حرفمان هم ایستاده ایم! اگر همه‌ی دنیا ما را محاصره نظامی و تسلیحاتی کنند، باکی نیست؛ سلاحِ ما ایمانِ ماست..! 🌹 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید جمهور
🌱همسرش میگفت: یک ماه قبل از آخرین ماموریتش، قرار بود به منزل پدرم برویم. وسط راه ماشین خراب شد، ما را گذاشت در اتوبوس و خودش رفت دنبال کارهای ماشین. بعد از یک هفته آمد دنبالم و به تهران رفتیم. مدام توی فکر بود و حرفی نمی زد، چایی و میوه برایش آوردم، نخورد و در سکوت به سر می برد🤔 🌱تا اینکه گفت: خانم من میترسم یک حرفی بزنم و شما به من بدبین شوید ادامه داد: این مرتبه که می خواستم به خانه بیایم. مثل همیشه می خواستم چند نفری را سوار کنم تا تنها نباشم. یک آقایی ایستاده بود. برایش چراغ زدم تا بیاید سوار شود، اما وقتی من ماشین را نگه داشتم یک خانم آمد سوار شد و اتفاقا جلو هم سوار شد و من خجالت کشیدم بگویم که عقب بشین و یا اصلا سوار نشو، من هم مدام چراغ می زدم تا کسانی دیگر را هم سوار کنم🙄 🌱آن خانم گفت: چرا اینقدر چراغ میزنی تا کسی دیگر را سوار کنی، من خودم پول همه کسانی را که می خواهی سوار کنی را میدهم من بی توجه به حرف آن خانم چراغ میزدم و تند میرفتم. تا اینکه خانم سر صحبت را باز کرد و بعد از چند دقیقه ای از من یک درخواست نامشروع داشت تازه آنجا بود که متوجه شدم آن زن با یک فکر و هدف خبیثانه ای سوار ماشین من شده است. خواستم از ماشین پیاده اش کنم، ولی پیاده نشد. تا اینکه تهدید کردم اگر پیاده نشوی به اولین پلیس راه که رسیدیم تو را تحویل می دهم تا این حرف را زدم ترسید و از ماشین پیاده شد. حس سبک شدن داشتم✨ 🌱بعد از اینکه این قضیه را برای من تعریف کرد، مدام با خودش صحبت می کرد، می گفت: اگر به گناه می افتادم جواب دوستان شهیدم را چه می دادم، جواب تو را چه می دادم، فردای قیامت چه کار می کردم. و شاید مزد شهادت به خاطر فرار از گناه بود که خداوند به حسین من داد🌸  🌹 🕊 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ به فدای «لب خشکت» که هنوز هست تشنه ی آب... 🎥لحظاتی از شهادت مدافع حرم شهید علی تمام زاده و شهید مرتضی عطایی بر بالین او... @sardaraneashgh
بسم رب الشهداء یه علاقه خاصی هم به حضرت آقا داشت ... خاص که نه ... بی نظیر ...❤️ عیدِ [سال ٩٥] سخنرانی آقا رو گوش میدادیم ... دیدم محمدامین دستاش رو صورتشه آرکم آروم گریه میکنه ... گریه ای که معلومه از روی بغضه و نمیتونه کنترلش کنه ...😔 گفتیم: چرا گریه میکنی امین⁉️ گفت: انقلاب داره چهل ساله میشه ... اونوقت هنوز ما حزب اللهیا ننشستیم دورِ هم یه گفتمان واحد درست کنیم ... که به دردِ جامعه بخوره ... تا آقا نخواد این مسائل سطحی و پیش پا افتاده رو تبیین کنه ... اینا وظیفه آقا نیست ... آقا اینقدر کار داره ... نباید جورِ کم کاری ما رو بکشه آخه ... این رهبر گناه داره ... ما قدرشو نمیدونیم ... یه جمله ای هم داشت همیشه میگفت: آخه الا حضرت آقا باید بشینه تو خونه‌اش با خیالِ راحت چایی بخوره ... تبیین شبهه ها وظیفه ماست ... چقدر آخه ما کم کاریم ...😢😔 شهید کریمیان سر مزار شهید عماد مغنیه💔 شهید مدافع حرم محمد امین کریمیان🌹 @sardaraneashgh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 🍃 ❤️ گفتگوی شهید با فرزندانش از پشت بیسیم🎙 سینا سینا عباس... بسیار زیبا🌷 @sardaraneashgh
♥️ همسرم از همان اول ازدواج پیشنهاد داد، که هر وقت از من داری و نمیتوانی ابراز کنی، برایم بنویس📝خودش هم همین کار را میکرد. عادت داشت قبل از خواب همه‌ی مسائل روز را کند. خیلی وقت‌ها شب‌ها برایم مینوشت که امروز بخاطر فلان مسئله از من شدی، منو ببخش🙏 من منظوری نداشتم😔 آخرش هم یه جمله مینوشت گاهی من کاغذ را که میخواندم، میگفتم: کدام مسئله را میگی⁉️ من اصلا یادم نمیاد یعنی آن مسئله اصلا من را درگیر نکرده بود، ولی مراقب بود که نکند من دلخور شده باشم❤️ به نقل از: همسر شهید @sardaraneashgh
🌷 🍃 تو عالم رویا حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم رو ديده بودم . از خواب که پریدم ماجرا رو واسه مادرم تعريف كردم ايشون با چند نفر از علما تماس گرفت و خوابم اينطور تعبير شد كه بهتره با فردی از "سادات" ازدواج كنم .👌 🍃 ولی هیچ کدوم از خواستگارام "سید" نبود يه بار شب جمعه كه برنامه روايت فتح دلاوری بچه رزمنده ها رو نشون میداد از خدا خواستم تا يه رزمندۀ جانباز كه "سيد" هم باشه قسمتم شه 💍 دو ماه بعد... 🍃 "آقا سید" اومد خواستگاريم ،همون اول کار گفت: من از جبهه اومدم و هيچ چی ندارم قرآنو باز كرد و گفت: استخاره ميكنم… اگه خوب اومد که باهاتون صحبت ميكنم . اگه بد اومد كه خداحافظ شما❗️ تو جواب استخاره ،سوره محمد(ص) اومده بود 🍃 از اونجايی كه من،خواب پیغمبر (ص) رو ديده بودم و آقا سید هم تو جريان بود به فال نیک گرفت وبعد از كمی صحبت منت به سرم فاطمه بنهاد و پذیرفت... من را به کنیزی و شدم عروس مادر...🌸 🍃 واینگونه شد که اسم سيد،بر بلندای زندگيم ستاره ای درخشان شد . با فرا رسيدن دی ماه مراسم عقد ساده ای تو خونه مون برگزار شد مهريه هم سيصد و پنجاه تومان با چند گرم طلا قرار داده شد 💍 🎙راوی: همسر شهید سید مجتبی علمدار یاد شهدا با صلوات🌷 @sardaraneashgh
به خدا که وصل شوی آرامش وجودت را فرا می گيرد!💯 نه به راحتی می رنجی..👌 و نه به ‌آسانی می ‌رنجانی سهم دل‌هایی است که در تصرف خداست..🌟 @sardaraneashgh
وقتی خبردار شد حسین را گرفته اند، یک نفس خودش را رساند ژاندارمری. _ داداش اینجا چه کار می کنی؟ _ ژاندارمری یه تعداد نیرو می‌خواسته، ما رو آوردن اینجا که بریم سربازی. همه چیز زیر سر خان روستا بود. از مذهبی جماعت خوشش نمی‌آمد. دسیسه کرده بود چند تا از جوان ها را ببرند خدمت که یکی از آنها پسر بزرگ خانواده سلیمانی بود. حسین تازه ازدواج کرده بود. قاسم پچ پچی در گوش برادر بزرگش کرد و فرستادش خانه. خودش مانده بود توی صف تا به جای برادر تازه دامادش برود سربازی. دارودسته خان که حسین را دیدند، دوباره فرستادند دنبال ژاندارمری که بیایند او را بگیرند. آن موقع کرمان صد سرباز می خواست؛ دوباره همه را به به صف کردند. حسین ایستاده بود جلوی برادرش قاسم. اسامی صد نفر را خواندند که به برند کرمان، بقیه جوان ها هم معاف زیر پرچم شدند. قاسم خوش شانس بود که معاف شد؛ اما دوباره رفت پیش حسین. _ داداش فرار کن برو من به جات هستم. قاسم، آخر هم به اسم حسین رفت خدمت سربازی. 🎙 راوی: سرهنگ خلیلی، فرمانده اسبق ناحیه سپاه بم 📚 منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 13 🔷️ کتاب 🔷️ خاطراتی جذاب و خواندنی از زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی + متن کامل 🔶️ رقعی | 256 صفحه 🔶️ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار دلها چقدر دلتنگ ان خنده هایت هستم دستمان رابگیر، خیلی نیاز نگاهت هستم هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهر شان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
⁦▫️⁩شهید مدافع حرم، نوید صفری: « ...آه که تمام حسرتم این است که چقدر دیر فهمیدم زیارت عاشورا چیست...» ⁦▫️⁩به توصیۀ خواندنی این شهید بزرگوار درباره زیارت عاشورا عمل کنید و یقین داشته باشید او به قولی که داده عمل خواهد کرد. ⁦▫️⁩پاسدار ، شهادت ۱۸ آبان ۹۶، دیرالزور سوریه ⁦⁦ @sardaraneashgh
شهید مدافع حرم آقا نوید صفری در تاریخ 16 تیر ماه سال 1365 دراستان تهران دیده به جهان گشود. آقا نوید از نسل سوم از فرزندان حضرت روح الله (ره) بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب راهی سفر عشق سوریه شدند و به مقام شهادت نائل شدند . آقا نوید متاهل و تازه داماد بودند و خطبه عقد شهید نوید صفری توسط رهبر معظم انقلاب (به صورت تلفنی) خوانده شد. از صفات بارز اخلاقی شهید احترام بسیار زیاد به پدر و مادر ، مودب و با حیا ، بسیار دلسوز ، اهل فکر و صبور ، شوخ طبع، بسیار کار راه انداز و توانمند بودند . شهید نوید صفری که برای انجام ماموریت سه ماهه به سوریه اعزام شده بودند پس از پایان ماموریت به درخواست خود شهید و با اجازه فرماندهان به دیرالزور البوکمال اعزام شدند شهید نوید صفری طی نبرد با تروریست های داعش در شهر البوکمال زخمی و به اسارت تروریست ها در آمد طی مدتی خبری از وی نبود تا اینکه با آزادی کامل شهر البوکمال از لوث تروریست های تکفیری در تاریخ 5 آذر ماه 1396 پیکر مطهر او شناسایی و مشخص شد که همچون سالار و سرور شهیدان ، مظلومانه به شهادت رسیده و سر از پیکرش جدا شده است . شهید نوید صفری علایق خاصی به شهید محمد حسن (رسول) خلیلی ، شهید سعید علیزاده و شهید علی خلیلی داشتند . از علایق شهید می توان به هیئت و روضه های هفتگی ، زیارت شهداء ، کارهای فرهنگی ، سر زدن به خانواده شهداء و …. اشاره کرد شهید آقا نوید صفری بسیار اهل زیارت بودند و تا جایی که شرایط اجازه می داد به سفر مشهد ، کربلا ، قم و….. می رفتند و شرایط سفر اطرافیان و نیازمندان را برای رفتن به زیارت فراهم می کردند . یک جمله ناب از شهید: (مطیع خدا باش تا خدا مطیعت باشه ) @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلمی از آخرین لحظات اعزام به سوریه 🌷به تاریخ ۲۱ مرداد ۹۶🌷 - خداحافظی نداری بکنی؟ - خداحافظی برای کسیه که برنمیگرده - خب از کجا معلوم میخوای برگردی؟❗️ -دیگه بالاخره خودمونو خوب میشناسیم... خدا تو رو خوب می شناخت که برا خودش انتخابت کرد…🕊 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴پیش بینی بزرگ سیدحسن نصرالله بعد از ترور سردار سلیمانی : ترامپ و تیمش خواهند فهمید " کاری انجام دادند که هم منطقه را باختند و هم انتخابات را " ♦️نیمه ی نخست این کلام مبارک سید محقق شد... مانده است نیمه ی دیگر آن... ♦️سیدحسن توی جمله بعدیش پیش بینی مهمتری داره. " اگر ترامپ در انتخابات شکست بخورد، که انشالله خواهد خورد، آزادی قدس در تیررس قرار خواهد گرفت" @sardaraneashgh
🔸زمانی که بعد از سه ماه حضور در منطقه به خانه آمد، او را نشناختم؛ به اندازه ی 50-60 سال پیر و شکسته شده بود. با گریه پرسیدم: چی شده که اینقدر پیر و شکسته شده ای؟ گفت: تازه متوجه شدم که بعد از عاشورا چه بر سر خانم حضرت زینب (س) آمده است. 🔹وقتی که حضرت زینب(س) به خانه اش بازگشت یک تار موی سیاه در سر ایشان نبود و همسرش نشناختش. 🔸دوری از عزیزان و دلتنگی یک طرف و دیدن پیکر دوستان شهیدم در مقابل چشمانم از طرف دیگر. وقتی می بینم بر سر مسمانان مظلوم چه بلاهایی می آورند و وقتی بعد از عملیات پیکر شهدایی را می بینم که تحت نظر من آموزش دیده اند و حالا… برایم سخت است! 🔹صحنه های کربلا را به وضوح در منطقه به چشم می توان دید، پس آدم می تواند در عرض یک روز پیر شود. وقتی مادرم و برادرم هم حسین را دیدند گفتند: ایشان دیگر نمی ماند؛ او دیگر متعلق به این دنیا نیست. 🔸ده روز اینجا بود که مدام درگیر کار و جلسه بود. بعد از ده روز دوباره تصمیم به رفتن گرفت. وقتی که می خواست برود به من گفت: خواب دیدم شهید می شوم، اگر شما راضی نشوید من قدم از قدم بر نمی دارم؛ امکان دارد جنازه ها برنگردند، سرها را ببرند و… داشت مرا آماده ی شهادتش می کرد. 🔹گفتم: من ناراضی نیستم اما شما نباید فکر شهادت را بکنی. بعد از آن به خانه ی مادرش رفتیم. حسین دست و پای مادرش را بوسید و گفت: مادر شما از من راضی باشید، قرار است من دوباره به سوریه بروم. مادرش گفت: نه! سه ماه رفتی اگر وظیفه و تکلیف هم بود دیگر ادا کردی. مملکت این همه جوان دارد. چرا شما دوباره بروی؟ 🔸حسین گفت: باشد نمی روم اما خودتان جواب حضرت زهرا(س) را بدهید. بگویید علی اکبر برای امام حسین(ع) عزیز نبود، اما بچه ی من برایم خیلی عزیز است و نمی توانم بفرستمش. فردا صبح که می خواستیم برگردیم، مادرشان گفتند: من راضی هستم، برو به سلامت. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۵۷/۶/۱۶ قروه ، کردستان شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۷ حلب ، سوریه @sardaraneashgh
از شهدا بیاموزیم: «شهید آیت الله محمدباقر صدر همسرش رو صدا می‌کرد: غالیتی الحبیبه یعنی "محبوب گرانبها"» کتابِ @sardaraneashgh