eitaa logo
شهید جمهور
172 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
هر‌گاه‌ به‌ بهشت‌زهرا‌ میرفت‌ ، آبی‌ بر‌ میداشت‌ و‌ قبور‌ شهدا‌ را‌ می‌شست‌ ! می‌گفت‌ :‌ با‌ شهدا‌ قرار‌ گذاشتم‌ که‌ من‌ غبار‌ را از‌ روی‌ِ قبر‌های آنان بشورم‌ و آن‌ها هم‌ غبار‌ِ گناه‌ را از‌ روی‌ِ دل‌ من‌ بشورند ! 🌱 @sardaraneashgh
پنجشنبه و یاد شهدا با صلوات @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ثارالله عزیز مصطفی حسین جان غریب کربلا حسین جان 💌 بفرستید برای اونایی که این روزها دلتنگ زیارت امام حسین (ع) هستند... @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 ✅برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید... برای رضای خدا ڪار ڪنید و بگویید: خداونـدا، نه برای بهشت و نه برای شهـادت. اگر تو ما را در جهنمت بیندازی و فـقط از مـا راضی باشی برای مـا کافـی است. 📙برگرفته از کتاب پنجاه سال عبادت. اثر گروه شهید هادی @sardaraneashgh
💐 ممنونم خدا پدر شهید میگفت: وقتی مهدی به خانه ما می آمد نماز شبش ترک نمی شد یک شب آنقدر سجده نمازش طولانی شده ، یک لحظه فکر کردم شاید در سجده خوابش برده اما دیدم نه! عبا را روی سرش کشیده آنقدر غرق مناجات بود که انگار از دنیا فارغ شده است. شهید مهدی همین حال را در سوریه هم داشت در خاطراتش می نویسد: «پس از خوردن شام خوابیدم .حالت سرما خوردگی پیدا کردم امشب همش خواب جنگ میدیدم و هرچند دقیقه یکبار بیدار می شدم . فکر این منطقه خواب را از چشمانم گرفته. بالاخره بعد از چند روز توفیق نماز شب با حال پیدا شد. اگر چه شب هایی که تا صبح پاسبخش بودم و در حال حرکت می خواندم ولی این یک فرصت بود و خیلی حال داد. ممنونم خدا» 🌹 یکی از همرزمان شهید میگفت: آقا مهدی هر شب نماز شب میخواند، ما هم برای نماز صبح با گریه او بیدار میشدیم سپس آقا مهدی اذان میگفت و نماز جماعت میخواندیم بعد از نماز ما یک به یک خوابی که شب گذشته دیده بودیم تعریف میکردیم و آقا مهدی هم در دفترچه یادداشت خود می نوشت. @sardaraneashgh
از وقتی که خودش را شناخت راه خود را پیدا کرد، و روزه و نماز هایی که حتی بر او واجب نبود را به جا میاورد. در ماه رجب و شعبان علاوه بر ماه روزه میگرفت. شهید عطری بسیار دغدغه مند دوران خود بود، و همیشه با اشاره به حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، میگفت نگه داشتن ایمان، در این دوران همانند نگه داشتن آتش، در کف دست است. توجه کردن به از دیگر شاخصه های اخلاقی شهید بود شهید با وجود حقوق پایین خود و تمام مشکلاتی که وجود داشت، سرپرستی یک یتیم را قبول کرده بود، و این در حالی بود که هیچ کس از این قضیه با خبر نبودند.  در عمل و حساس بودن به دیگر شاخصه های اخلاقی شهید عطری بود. همسر شهید عطری میگوید روحیه ، نیک و شهید آن چنان زیاد بود که اگر شهید نمیشد باید تعجب میکردیم. ایشان سرانجام با دهان روزه و لب تشنه به شهادت رسیدند. ؛ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرجا رفتیم وسط میدان، اتصال واقعاً برقرار شد، خدا جریان‌هایی رقم زد که دیدیم اتفاق‌های بزرگ بوجود اومد. @sardaraneashgh
51.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📎لحظاتی قبل | کربلای معلی | پنجشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۰ 📿 در شب زیارتی اباعبدالله الحسین علیه السلام در بین الحرمین نائب الزیاره عاشقان و ارادتمندان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و آقا اباالفضل العباس علیه السلام هستیم. 🔸 خادمان ستاد بازسازی عتبات عالیات نائب الزیاره ی شما همراهان همیشگی 🔹 جهت نام نویسی و شرکت در طرح زیارت نیابتی از طریق تارنمای ستاد به آدرس https://atabat.org/fa/forms/4 اقدام نمائید.
🔴یکی از اساتید ریاضی دانشگاه تهران نقل می کرد: 🔻قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشور های غربی برن. وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه روحانی تو هواپیماست. به خودم گفتم بفرما؛ اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمی کنن. رفتم پیشش نشستم بهش گفتم حاج آقا اشتباه سوار شدید مکه نمیره گفت: می دانم، گفتم حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی شما اشتباهی نیاین، گفت: می دانم دیدم کم نمیاره... جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید. اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید، برگه رو بهش دادم و خوابیدم. از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه می نویسه گفتم حاجی عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران. جوابشو بیار اونجا بده. دوباره خوابیدم. بیدار که شدم دیگه نمی نوشت گفتم چی شد؟ برگه رو بهم داد و گفت: سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل رو نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی. شوکه شده بودم ادامه داد: این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من از قم... بعدها فهمیدم که به ایشون لقب را داند و ایشان در صاحب نظر بود. تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از پروفسور های فرانسه و سایر کشور های اروپایی برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند. @sardaraneashgh
" من دلم را به دار خواهم زد .." همواره این جمله روی لبش بود، بچه‌ها هم به شوخی اسم واحد را "واحد دار دِلان" گذاشته بودند، و آخر ، هم‌ دل و هم سرش را به دار شهادت آویخت ... 🌷 @sardaraneashgh
راوی سیدمحمود ساداتی (از جستجوگران نور ) به حقیر می‌گفت در منطقه مهران پیکر شهدا را می‌کردیم ، شب نزدیک اذان صبح تو عالم خواب ، شهیدی به من گفت همه دوستان و شهدا را از اطرافم جمع کردید ولی مرا تنها گذاشتید! گفتم عزیزمن کجا خاک هستی؟! همانجا که ایستاده بودیم گفت همینجا را بکن و یک چوب گرفت روی خاک فرو کرد و گفت همینجا رابکن و مرا از دوستانم جدا نکن! والله سید گفت صبح رفتم دیدم دقیق همان چوب روی زمین کاشته است! کندم و دیدم بله پیکرشهیدی هست ، او را هم در آوردیم... ... @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهیدی که پیکرش را پیغمبر (ص) برگرداند 🔹توی هویزه شهید شده بود, اما خبری نبود از پیکرش. با کاروان شیراز رفتم مکه، توی حرم پیغمبر (ص) نشسته بودم که یادش افتادم. عزیزدردانه‌ام بود، گریه‌ام گرفت. رو کردم به ضریح پیامبر و گفتم: یا رسول‌الله! من فرخ ام را از شما می‌خواهم. 🔹ناخودآگاه به ذهنم آمد عکس سه در چهارش را که همیشه توی کیفم داشتم بیندازم توی ضریح به نیت پیدا شدن پیکرش... با روحانی کاروان در میان گذاشتم. گفت: حرفی نیست فقط هر کاری می‌کنید دور از چشم مأموران سعودی بماند. عکس قشنگش را چسباندم به سینه‌ام، بااحتیاط دور و برم را پاییدم و انداختم توی ضریح. عکس که رها شد از دستم دلم آرام شد. قرار گرفت انگار. چند ماه پس از برگشتنم پیکر فرخ درآمد از خاک و شناسایی شد همراه سید حسین علم الهدی، جمال دهش ور و محسن غدیریان. درست بعد از سه سال و یک ماه پیغمبر صلی الله علیه و آله پیکرش را برگرداند. 👈راوی: مادر دانشجوی شهید کربلای هویزه فرخزاد سلحشور. @sardaraneashgh
💌رفتند که ما عبرت بگیریم 💠دوران دانشجویی هرجا که با مصطفی میرفتیم، از اردو جهادی ارومیه و جهاد علمی اصفهان و راهیان نور جنوب... می دیدمش که خیلی تو مسائل جنگ و راه شهدا و شهادت کند و کاو میکنه 🔹گاهی کسی میگفت واس شهادت دعا کنید، مصطفی میگفت یعنی منم همینطوری دعا کنم میشه...؟ یا می پرسید چیکار کنیم شهید شیم؟؟ 🔹یادم میاد یک چیزایی از زمان جنگ تو منطقه ای مونده بود ، مصطفی دربارشون میپرسید که واس چی نگهشون داشتین بعد که طرف میگفت واس زنده نگه داشتن دفاع مقدسی که داشتیم و یاد شهدا میرفت تو فکر... میگفت ببین ، اینا رفتن که ما عبرت بگیریم و یه کاری کنیما هیچ کاری هم نمیکنیم 🔺به نقل از دوست شهید مصطفی احمدی روشن @sardaraneashgh
🌼〖‌‌خواهش میکنم نباشید..! من به جوانها میگویم دیرنمیشود..! بعدا جواب بدهید کمی تامل کنید... حاضر جوابی بعضی وقتها آدم را میکند..! 🌱 •°.〗🕊 🌱 @sardaraneashgh
❤️ «عجل الله تعالی فرجه» اگر دست بر سر ما بکشند، و را به درون ما می‌ریزند. 💫 زمین حضرت ولی عصر «عجل الله تعالی فرجه» غیر از زمین دنیاست: «یوم تبدل الارض غیر الارض»: روزی که زمین به زمین دیگری مبدل می‌شود... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْني‏ وَ فُرادي (سبأ۴۶) 🌟راز دفن علامه‌حسن‌زاده در منزل کوچکش چه بود؟ ♦️چرا علامه در روستای ایرا به خاک سپرده شد؟ 🔹 چرایی دفن پیکر علامه حسن زاده آملی در روستای کوچک ایرا علی‌رغم آمادگی خاکسپاری پیکر این سالک توحیدی در حرم امام رضا (ع) و حرم حضرت معصومه (س) را بشنوید @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازهایی از نامه ۱۳ ساله علیرضا محمودی وصیت‌نامه شهید ۱۳ ساله @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه به خاک سپردن شهید محمد جمالی توسط حاج قاسم سلیمانی 🔹لحظه تدفین، حاج‌قاسم پاهای محمد جمالی را بوسید و گفت: من به نیابت از همهٔ بچه‌های لشکر ۴۱ ثاراللّه و مردم، پاهای محمد را بوسیدم. 🌷"شادی ارواح مطهر جمیع شهدا صلوات" @sardaraneashgh
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. شهید سید مرتضی آوینی @sardaraneashgh
🌹روایتی از رفیق شهید محمد منتظر قائم بخشیدن دوست داشتنی❤️ دوست شهید: یک بار وقتی می خواستیم به زیارت امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا (ع) برویم محمد را دیدم که عرقچین سبزی بر روی سرش گذاشته است. بی مقدمه به محمد گفتم: «می شود کلاهتان را به من بدهید؟» شک داشتم جواب مثبت بگیرم ولی بی هیچ درنگی گفت: «چشم! برای شما» و کلاه را از سرش برداشت و آن را به من هدیه کرد.👌 برایم جالب بود و به خودم گفتم: «این پسر عجب معرفتی دارد. تازه یک روز است با من آشنا شده اما کلاهش را به من هدیه داد!» این معرفت را که دیدم کلاه را به او پس دادم که البته ای کاش این کار را نمی کردم. ای کاش امروز و پس از شهادت محمد این یادگاری ارزشمند برایم باقی مانده بود.😞 محمد آدم جذابی بود. یک نوع بی‌ریایی صداقت و اخلاص در رفتار و گفتارش موج می‌زد که هر بیننده‌ای را مجذوب خودش می‌کرد.☺️ 🌹 @sardaraneashgh
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم    🌀 همیشه لباس کهنه می‌پوشید. سرآخر اسمش پای لیست دانش‌آموزان کم بضاعت رفت. ☘ مدیر مدرسه دایی‌اش بود. همان روز  عصبانی به خانه خواهرش رفت‌. مادر عباس بابایی، برادرش را پای کمد برد و ردیف لباس‌ها و کفش‌های نو را نشانش داد. 🔅گفت عباس می‌گوید دلش را ندارد پیش دوستان نیازمندش اینها را بپوشد. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سفر گودال همان قتلگاهی که زینب ع خواهرحسین بن علی ع شاهدشهادت برادر بود... 😭مردم انگشتر میندازن داخل قتلگاه این یعنی روضه مجسم 😭 @sardaraneashgh
روح الله هدیه امام رضا (ع) بود. همسری که امام هشتم هدیه کند و امام حسین (ع) او را می گیرد وصف نشدنی است. با بچهای دانشگاه رفتیم زیارت مشهد، آنجا اولین بار برای ازدواجم دعا کردم. گفتم یا امام رضا اگر مردی متدین و اهل تقوا به خواستگاریم بیاید قبول می کنم. یک ماه بعد آقا روح الله به خواستگاری آمدند. همه چیز زود سر و سامان گرفت و ساده برگزار شد... از همان ابتدا می دانستم با کسی ازدواج کرده ام که شهادت و دفاع از کشور حرف اولش است. می دانستم روزی آقا روح الله شهید می شود اما فکر نمی کردم اینقدر زود، ما حلقه های ازدواجمان را نذر حرم امام حسین (ع) کرده بودیم. چون عقیده داشتیم هیچگاه از هم جدا نمی شویم. یکبار همسرم بی‌مقدمه گفت: «زینب‌خانوم، من و شما تو این دنیا خیلی باهم زندگی نمی‌کنیم، اما به امید خدا اون دنیا همیشه باهمیم.» زینب متعجب برگشت به سمت او و نگاهش کرد. فکر کرد شاید شوخی می‌کند، اما اثری از شوخی در صورتش ندید. اصلاً نتوانست حرفش را هضم کند. با تعجب پرسید: «منظورتون چیه؟» روح‌الله نگاهش نمی‌کرد. همان‌طور که با سبزه‌ها بازی می‌کرد، با لبخند گفت: «حالا بعداً می‌فهمید.» 📚برشی از کتاب دلتنگ نباش ، ص۶۴ 🕊 @sardaraneashgh
روزتون پراز لطف وعنایت خداوند @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔹شهیدی که روی سنگ مزارش نوشته بود خمینی جون... 🎙با روایتگری حجت الاسلام والمسلمین استاد جوشقانیان @sardaraneashgh