#قسمت_چهارم
ایشان #قربانعلی را فردی با #استعداد و #درسخوان دانست و گفت: #پسرم تنها ۶#ماه مانده به گرفتن #دیپلمش در رشته #تجربی بعد از حضور #چندماهه در #جبهه #جنگ حق علیه باطل در #شلمچه به #شهادت رسید،
🍃🌷🍃
#قربانعلی به گفته #معلمانش در تمام #دوران تحصیل در #درسهایش #نمرات #عالی میگرفت و حتی در برخی مواقع #بجای #معلم در #کلاس #درس هم میداد.
🍃🌷🍃
به گفته #مادر #شهید، #آرزوی #قربانعلی #خلبان شدن بود که با #آسمانی شدنش به این #آرزوی شیرینش #رسید و چند ماه بعد از #شهادتش، #پدرش نیز که #تحمل #دوری از #پسرش را نداشت و به فرزند #شهیدش پیوست.
🍃🌷🍃
و الان ۳۰#سال است که به #یاد آنان با #وقف #خانهام این #حسینیه را #راه اندازی کردم تا #صواب آن هم به آنان و بعد از مرگ به من برسد.
🍃🌷🍃
سرانجام #شهید #قربانعلی ترکفرخانی متولد ۱۶#آذر ۴۳# که از طرف #بسیج به #جبهه حق علیه باطل #اعزام شده بود ۲۱#تیر سال ۶۱#در #شلمچه بر اثر #اصابت #ترکش به#سر به درجه رفیع #شهادت نائل آمد و در گلزار #شهدای
#امامزاده یحیی بن زید (ع)🌷 گنبدکاووس به خاک سپرده شد.
🍃🌷🍃
___________________________
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید قربانعلی ترک فرخانی💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
پایان
#قسمت_۳
به روایت از پدر #شهید:
#وحید بعد از #شهادت پسر دایی اش « غلامرضا محمدی » کنار قبر پاک #شهید فقط به عکس او نگاه میکرد و بسیار هم متأثر و غمگین بود که ناگهان شروع به خندیدن کرد.
🍃⚘🍃
به مادرش هم گفتم : « حاج خانم ! خودت را برای #شهادت پسرت آماده کن. » 😭😭
🍃⚘🍃
و مثل آدمی که خبر بسیار خوبی شنیده باشد شروع به دویدن و خوشحالی نمود. من همان جا به همه ی بستگان که در بهشت زهرای کاشان حضور داشتند گفتم : « اگر وحید به #جبهه بره این بار دیگر بر نمیگرده. » 😭😭
🍃⚘🍃
شب آخری که در خانه بود حال و هوای عجیبی داشت و مناجات بسیار زیبایی با خدا داشت طوری که#وحید متوجه نشه دیدمش و با خود گفتم : « یقیناً دیگر #وحید بر نمی گرده و قطعاً این بار به #شهادت می رسه😭 » و رفت و به #شهادت هم رسید. 😭😭
🍃⚘🍃
سرانجام#شهید وحید محمدی اراکی هم در تاریخ ۶٧/۵/۱ با سمت #تیربارچی در پاسگاه زید عراق بر اثر #اصابت ترکش خمپاره مجروح و بر اثر #ضربات لگد نیروهای بعثی به آرزویش که همانا #شهادت در راه خدا بود رسید.
🍃⚘🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت سوم
به روایت از همرزم #شهید :
يك شب آمدم مسجد ،گفتم #داوود را كشتند.همه فكر كردند شوخي مي كنم اما قسم خوردم و گفتم: در درگيري #نجف با آمريكاهايي كه قصد #ورود ادوات نظامي به داخل #حرم اميرالمومنين (ع) ⚘ را داشتند ،درگير شديم . #داوود هم #شهيد شد.😔
🍃⚘🍃
يكي از #همرزمان داود كه #جانباز شده بود مي گفت: در عراق كه بوديم به #داود گفتم چه آرزويي داري؟ جواب داد مثل #سيد الشهدا⚘ وقتي #شهيد مي شوم#سر در #بدن #نداشته باشم و مانند #شهداي گمنام #جنازه ام برنگردد.😭
🍃⚘🍃
#داوود #عزيزترين دارايي خودش يعني #جانش را براي #خدا و در #راه خدا از دست داد #خدا هم آرزوي او را اجابت كرد، #تركش خمپاره اي كه بهش #اصابت كرد #سرش را #جدا كرد و وقتي #شهيد شد #سر در #بدن #نداشت.😭
🍃⚘🍃
#پيكرش هم كه كه برنگشت و مادرش #چشم انتظارش مانده 😔.. همرزمی مي گفت چند بار #صلوات نذر كرد پرسيدم چرا اينقدر صلوات نذر كردي از جنگ مي ترسي؟!!! #داوود گفت: نذر كردم كه به معركه #جنگ برسم...😭
🍃⚘🍃
#داوود كه #شهيد شد #شهيد حسام ذوالعلي غبطه مي خورد چرا اين بار كنارش نبود كه باهم #شهيد بشوند...
اما طولي نكشيد #پنج سال بعد اين دو #رفيق دوباره به #رسيدند...!😭
🍃⚘🍃
ادامه دارد👇👇