eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.8هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
94 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ من عاشق طلا بودم جونمم برای طلا میدادم وقتی شوهرم اومد خواستگاریم و رفتیم تو اتاق برای حرف زدن بهم گفت انشالله اگر جواب مثبت دادید و رفتیم سرزندگیمون چند سال دوتایی کار کنیم و پس انداز کنیم که به ی جایی برسیم بعدش هم بچه دار میشیم هم شما دیگه کار نکن اون موقع به ی جایی رسیدیم که دیگه بی نیازیم و در حد اوقات فراغت من کار میکنم، اوضاع اقتصادی و گرونی کشور ی جوریه که الان من اگر بخوام تنهایی کار کنم به هیچ جا نمیرسیم فقط درجا میزنیم ولی اگر دست به دست هم بدیم و با هم کار کنیم جمع کنیم میتونیم یه ی جایی برسیم اینجوری تو سن کم هم در حد خودمون داریم هم وقتی بچه دار بشیم بچه مون تو رفاه بزرگ میشه و سختی نمیکشه درسته شاید درخواست من پررویی باشه ولی وقتی منطقی فکر کنید میبینید که حرفم حقه چون الان اوضاع درامدها داغونه، با حرفهاش موافق بودم درست میگفت روزگار مثل قدیم نبود که ی نفر کار کنه چند نفر بخورن الان باید چند نفر کار کنن و ی نفر خوب زندگی کنه چون پسندیده بودمش بهش جواب مثبت دادم و خیلی زود عقد و عروسی برگزار شد
۲ بعد از ازدواج هر دو کار‌ میکردیم چون خونه به نام شوهرم بود و گفت که از نوجوونی کار کرده و پول جمع کرده باباشم یکم گذاشته روش و اینجارو خریده خیلی خوشحال بودم که حداقل صاحبخونه ایم اینجوری از هم دوره ای های خودمون خیلی جلوتر بودیم هر دو شاغل بودیم یکی خرج خونه میکرد و هر چی اضافه میموند پس انداز میکرد حقوق یکیمون هم تمام و کمال پس انداز میشد پس اندازا به ی حدی که میرسید میبردیم و طلا میخریدیم در عرض چندماه کلی طلا داشتیم که یهو گفتن طلا گرون شده فوری بردیم و فروختیم پولمون چند برابر شد تونستیم پیش قسط ی خونه رو بدیم کلی خوشحال بودیم و حس پیروزی داشتیم درسته زندگی سخت بود ولی اینجوری به ی جایی رسیدیم به پیشنهاد شوهرم علاوه بر پس انداز روی سند خونه ی وام گرفتیم گفت که ارزش پول هر روز کمتر میشه و وقتی وام‌ بگیریم و باهاش طلا بخریم‌ سود میکنیم ارزش پول کشور کم میشه و قسطش به مرور تبدیل میشه به ی پول ناچیز ولی با وام کلی طلا میخریم ارزشش میره بالا و گرون میشه اینطوری ما همش پولدار تر میشیم
۳ تونستیم وام بگیریم و کلی طلا خریدیم قسط وامم با هم دوتایی دادیم، ی بار بابام گفت بابا جان اینکارتون درست نیست دارید به اقتصاد کشور اسیب میزنید چهار نفر مثل شما باعث میشید طلا گرون بشه و برای قشر اسیب پذیر جامعه زندگی سخت بشه گفتم بابا سخت نگیر تو این مملکت انقدر بخور بخور هست که کار ما اصلا به کسی اسیب نزنه بعدم ما داریم دوتایی کار میکنیم و قناعت میکنیم به جایی برسیم بقیه هم مثل ما زحمت بکشن و کار کنن قرار نیست برای بهتر زندگی کردن بقیه من پاسوز بشم که، گفت ولی انگار برای بهتر زندگی کردن تو بقیه باید پاسوز بشن، دیگه جوابش رو ندادم حوصله بحث نداشتم اینبار که طلا زفت بالا فروختیم و سودمون از قبل هم بیشتر شد هم طلا گرونتر از قبل شده بود هم اینکه پول ما اینبار بیشتر بود این دفعه شوهرم گفت نصفشو دلار بخریم چون قراره گرون بشه و سود بیشتری میکنیم. چند سال وضع زندگی ما همین بود سخت کار کردیم و با خرید دلار و طلا و فروش به موقعشون سود خوبی میکردیم و وضعمون بهتر میشد تا اینکه بچه دار شدیم
۴ دیگه من کار نمیکردم ولی شوهرم همچنان با خرید و فروش طلا پول رو پول میاورد، درگیر بچه بودم و خیلی مراقبش بودم که اتفاقی نیافته به شوهرم گفتم همین ی بچه بسه هر چی داریم و نداریم بریزیم به پاش که زندگی خوبی داشته باشه، نسبت به هم سن و سالامون خیلی جلوتر بودیم و اموال زیادی جمع کرده بودیم دیگه اگر شوهرمم کار نمیکرد و فقط اجاره میگرفتیم میخوردیم اتفاقی نمی افتاد، بچه م شد سه ساله و پدرمم همچنان میگفت نوع پس اندازتون اشتباهه و دارید به جامعه اسیب میزنید منم گوش نمیدادم تا اینکه ی روز به خودم اومدم و دیدم هیچی ندارم و هرچی این مدت کار کردم شده مال شوهرم همه رو به نام خودش زده بود وقتی گفتم‌چرا هیچی با نام من نیست گفت این فکر من بوده و منم مرد هستم باید به نام من باشه تازه فهمیدم چه کلاه گشادی سرم‌رفته کم کم شوهرم رفتارهاش خاص شد تحقیق کردم و فهمیدم که بله اقا با ی خانم دوست شده
۵ بهش خبر رسید که طلا خیلی گرون میشه و افزایش قیمتش سه برابریه و وقت فروشه شوهرم جو گیر شد و رفت دارو ندارمون رو فروخت هر چی بهش گفتم نکن گوش نداد و فروخت همه رو تبدیل کرد به طلا و گذاشت و توخونه منم از طلاها یکم برداشتم اونقدری بود که نفهمه ی روز که رفتیم مهمونی وقتی برگشتیم دیدیم همه جیز سرجاشه جز طلاها پلیس خبر کردیم و گفتن که طلایاب میزنن تو خونه ها و فقط طلا رو میبرن نتونستیم دزدا رو بگیریم شوهرم دگاز ناراحتی افسردگی گرفت و جون فقیر شد دوست دخترش ولش کرد شوهرمم از اول شروع کرد به کار اما من اون طلایی که برداشته بودم و رو نکردم .
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ گفت: به چه درد میخوره؟⁉ ❓چرا بعضیا سر میکنن؟ گفتم: تا حالا به بانکا دقت کردی؟⁉ میله های قطوری که پشت پنجره ها و درای شیشه ایش کشیدن رو دیدی؟❗👀 گفت:آره گفتم:تا حالا به کرکره ها و محافظای محـــکم فروشیا دقت کردی؟❓ گفت:اوهوم گفتم: تا حالا به پنجره طبقه اول خونه ها دقت کردی؟ محافظاشونو دیدی؟❓ گفت:خب آره ولی اینها چه ربطی به سوال من داره؟❓❗ گفتم: ✖آدمای از چیزای با ارزششون به دقت محفاظت میکنن و “زن”ها با ترین مخلوقات خدا هستن. 😇 ☝پس باید با دقت و به بهترین وجه از خودشون محفاظت کنن. عقل میگه بهترین حجاب، تمام زیباییها و جذابیتا از چشم بقیه است، چادر هم بهتر از همه این کار رو انجام میده.👏👏 گفت: من تا حالا فکر میکردم حجابو از خودشون درآوردن😳 ولی حالا متوجه شدم این دستورالعمل حجاب فقط از آدمای دلسوز برمیاد.☺ 🦋🦋🦋