eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.9هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
6.4هزار ویدیو
106 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
حجت الاسلام آقای راشد نقل میکنند یکی از رفقای من که در مشهد قاضی بودند، برایم تعریف کردند، شبی در عالم رویا حضرت زهرا سلام الله علیها را در خواب دیدم، حضرت به من فرمودند، قاتل را آزاد کن و یک شماره پرونده و نام شخصی رو به من داد و چندین بار تاکید کردند، آزادش کن، آزادش کن، آزادش کن، من از خواب بیدار شدم از دهشت خوابی که دیده بودم به خودم می لرزیدم، فوری اسم اون بنده خدا و شماره پرونده رو نوشتم، صبح اومدم دادگستری از بایگانی شماره پرونده رو خواستم، آورند یک پرونده قطور، صاحب این پرونده موارد متعددی از سوابق کیفری فراوان و مختلف داشت، آخرین جرمی که به آن در زندان بود قتل دو نفر بود، هر دو نفر را کشته بود، سرقت اتومبیل و... جرم های دیگه، به خودم گفتم خدایا این پرونده رو من چه جوری میتونم تبرئه کنم، دستور دادم زندانی را آوردند... ... ❌کپی حرام⛔️ ایدی ثبت خاطرات شما👇👇 @Mahdis1234
زندانی را آوردند ازش پرسیدم اقرار داری به این جرم؟ گفت: بله گفتم: تو قاتلی؟ گفت بله بهش گفتم: برام تعریف کن ماجرا رو ببینم چی شده گفت: ما سه نفر بودیم شغل منم از بچگی دزدی ما یک تیم سه نفره بودیم با هم دزدی می کردیم، یک روز از جلوی یک مدرسه دخترونه یک دختری رو سوار ماشین کردیم، رفقای من سرش رو بین دو صندلی بردن چاقو رو گذاشتن زیر گردنش، گفتن صدات در بیاد می کشیمت، از شهر خارجش کردیم بردیم بیرون شهر، غروب آفتاب هم نزدیک بود، جایی که کسی صدای او را نمی شنید، و دست او به کسی نمی رسید، طفل معصوم فقط گریه میکرد، یک دختر ۱۵ یا ۱۶ ساله مثل ابر بهار اشک میریخت، توی بیابون جایی که هیچ کمکی نیروی براش نبود پیادش کردیم برای انجام جنایت، همین طور که اشک میریخت، به ما سه تا نگاه کرد، به این به اون، به من که رسید نگاهش رو روی من نگه داشت، گفت من سیده هستم، از اولاد حضرت زهرا، به خاطر مادرم فاطمه، قسمم داد، به چادر خاکی مادرم فاطمه، من رو آلوده نکن... ... ایدی ثبت خاطرات شما👇👇 @Mahdis1234
نمی دونم چی شد که اسم فاطمه زهرا رو که برد لرزه بر اندامم افتاد، مو بر بدنم راست شد، حالم بهم ریخت. اینجاست که اگر کسی فاطمه را بشناسد حق معرفت حضرت زهرا را طوری بشناسد که تکون بخوره که بتونه جلوی عمل زشتی رو بگیره این معنای شناخت فاطمه است. به رفقا گفتم بیاین این دختر را برگردانیم، دست بهش نزنیم. رفقا من دوتا لات بی سروپا بودن گفتن، یه لقمه چرب، یه دختر زیبایی گیر ما آمده تو خشک مقدس شدی، دین دار شدی، گفتم من نمی گذارم دست بهش بزنید، از این لحظه چون مرا قسم داده به فاطمه زهرا مثل خواهرم ازش دفاع می‌کنم، جرات دارید بیای جلو، یکیشون اومد جلو با چاقو زدمش اون هم چاقو درآورد من رو زد، منم دوباره زدمش رفیقش آمد جلو اون رو هم زدم، بین ما سه تا زد و خورد شد هر دو رو زدم اونها هم من رو مجروح کردند ولی... 🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷 عزیزان منتظر خاطرات شما هستیم تا با حفظ امانت اسم شما در همین کانال گذاشته بشه🌹 👇👇 @Mahdis1234
قسمت_چهارم ولی حالم منقلب شد نام مقدس حضرت فاطمه دل من رو، جسم من رو، زیرو رو کرد بود، عصبانی بودم و میزدم حالتم این بود انگار به این حالت رسیده بودم که اینها دارند دست به ناموس حضرت علی علیه السلام می زنند این حال رسیدم و زدمشون هردوشون رو انداختم، دختر را سوار ماشین کردم آوردم در خونشون پیاده کردم. این قاضی دادگستری می‌گفت وقتی که دیدم حکم اعدام این جوان صادر شده و سه روز دیگه می خواستند توی زندان مشهد اعدامش کنند حکم دیوان عالی کشور رفته تعیین شده برای اجرا فرستادن دادستان هم امضا کرده فرماندار مشهد زیرش را امضا کرده حکم باید اجرا می‌شد این ها رو که شنیدم فهمیدم چرا حضرت زهرا تاکید به آزادی این جوان داشت دستش رو گرفتم آوردم پیش دادستان گفتم من از پرونده این خبر نداشتم دیشب حضرت زهرا سلام الله علیها شماره پرونده و اسم این محکوم به اعدام را به من دادند سفارش کردند و حکم به آزادی رو دادند، حالا که ازش می پرسم میکه موضوع اینه اینه، گفتم... 🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷 عزیزان منتظر خاطرات شما هستیم تا با حفظ امانت اسم شما در همین کانال گذاشته بشه🌹 👇👇 @Mahdis1234
داد و ستان به گریه افتاد، دستور داد فعلاً حکم اعدام ملغا بشود حکم لغو شد بعد دختر رو آوردند، بازجویی جدید شیک گرفت پرونده عوض شد دوباره بازجویی از خودش و از اون دختر و کیفیت داستان به عمل آمد دادستان گفت فاطمه زهرا درست فرمودند، این جوان در دفاع از نوامیس اون دو نفر را کشته، باید آزادش کنید این جرم های دیگه ای هم که شاکی خصوصی ندارد به شفاعت فاطمه زهرا سلام الله علیها می بخشیم، پرونده رو فرستادند دیوان عالی کشور سه روز بعد از تهران دستور آمد به سرعت آزادش کنید وقتی توی زندان بهش خبر دادند، که به شفاعت حضرت زهرا سلام الله علیها آزاد شدید جلوی همه زندانی‌ها صورتش را گذاشت روی خاک و هی میگفت به اسمت قسم فاطمه جان به چادر خاکیت قسم زهرا جان، دیگر گناه نمیکنم دزدی نمیکنم، حتی یک نگاه به نامحرم نمی اندازم، قاضی مشهدی می گفت توی یک مجلسی جمعی از تجار مشهد بودند من قصه این جوان را گفتم، یکی بلند شد گفت این جوان کجاست؟ من یک مغازه که سندش را هم به نامش میزنم بهش بدم، یکی دیگه گفت من سرمایه بهش میدم، و یکی دیگه گفت بیاید از دخترم خواستگاری کنه اگر هر دو راضی باشند همدیگر را بپسندند من دخترم رو بهش میدم، گر نگاهی به ما کند زهرا 🌸 جمله دردها دوا کند زهرا🌸 🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷 عزیزان منتظر خاطرات شما هستیم تا با حفظ امانت اسم شما در همین کانال گذاشته بشه🌹 👇👇 @Mahdis1234