eitaa logo
•نِعٔمَ‌الٔرِفیْقٔ•
1.6هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
166 فایل
•نِعٔمَ‌الٔرِفیْقٔ• - إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ . - به خاطر بهشت عاشق شهادت نباش ! به خاطر قرب الهـی، رسیدن به خدا عاشق شهادت باش '! کپی ؟ صدقه‌جاریست . خادم تبادل : @oohhaoo .
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️فصل3⃣ از همان ایام پسرها را با خودم به مسجد می بردم. بچه ها را در واحد نوجوانان بسیج ثبت نام کردم. آنها هم در کلاسهای و شرکت می کردند. دوران راهنمایی را در مدرسه شهید درس خواند. درسش بد نبود، اما کمی بازیگوش شده بود. همان موقع کلاس ورزش های می رفت. مثل بقیه هم سن و سال هایش به خیلی علاقه داشت. سیکلش را که گرفت، برای ادامه تحصیل راهی دبیرستان گردید. اما از همان سالهای اولیه دبیرستان، زمزمه را کوک کرد! می گفت می خواهم بروم سر کار، از درس خسته شده ام، من توان درس خواندن ندارم و... البته همه اینها بهانه های دوران جوانی بود. در نهایت درس را رها کرد. مدتی بیکار و دنبال بازی و... بود. بعد هم به سراغ کار رفت. ما که خبر نداشتیم، اما خودش رفته بود دنبال کار. مدتی در یک تولیدی و بعد مغازه یکی از دوستانش مشغول شد. [۳] 🌹🥀🌹 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 @Shahidmohammadhadizolfaghari
▪️فصل8⃣ های هادی در نوع خودش عجیب بود. این کارها تا زمانی که پای او به باز نشده بود ادامه داشت. یادم هست یک روز سوار موتور هادی از بهشت زهرا به سوی مسجد بر می گشتیم. در بین راه به یکی از رفقای مسجدی رسیدیم. او هم با موتور از بهشت زهرا بر می گشت. همینطور که روی موتور بودیم با هم سلام و علیک کردیم. یادم افتاد این بنده خدا توی و برنامه ها، چندین بار هادی را کرد. از نگاه های هادی فهمیدم که می خواهد کند.|😂| هادی یکباره با عملی که داشت به موتور این شخص نزدیک شد و موتور را برداشت.|😱| موتور این شخص یکباره شد. ما هم گاز موتور را گرفتیم و رفتیم! هرچی که آن شخص داد می زد، ندادیم. به هادی گفتم: خوب نیست الان هوا تاریک می شه، این بنده خدا وسط این چیکار کنه؟ گفت: باید ادب بشه.|😠| یک کیلومتر جلوتر ایستادیم. برگشتیم به سمت عقب. این شخص همینطور با دست اشاره می کرد و می کرد. هادی هم را از راه دور نشانش داد و گذاشت کنار جاده، زیر . بعد هم رفتیم.|😐| [۵] 🌹🥀🌹 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 @Shahidmohammadhadizolfaghari