💠 #اربعین_شهدا
از دیگر کارهای او #رساندن_آبوتغذیه به نیروهای در گیر در خط مقدم بود.
اما مهمترین کار #فرهنگی هادی ذوالفقاری برگزاری نمایش #دستاوردهای حشدالشعبی در ایام #اربعین بود.🏴
هادی اصرار داشت کارهای فرهنگی رزمندگان عراقی به اطلاع مردم و #شیعیان رسانده شود. لذا #راهپیمایی #اربعین را بهترین زمان و مکان برای این
کار تشخیص داد .👌
واقعا هم تفکر فرهنگی او جالب بود.👏 هادی یک چادر در نیمه ی راه #نجف به #کربلا راه اندازی کرد و نمایشگاه #تصاویر نبرد با داعش را با چینش مناسب در مقابل دید #زائران_کربلا قرار داد.👀
برادر ناجی میگفت: هادی برای این نمایشگاه خیلی #زحمت کشید. کار عقب بود و کاروان ها از راه می رسیدند .
هادی گفت که شب ها کمتر بخوابیم و کار را به نتیجه برسانیم.
طی #چند_شبانه_روز هادی بیش از #سه ساعت نخوابید. کار به خوبی انجام شد و مخاطب بسیاری داشت.
اما همین که نمایشگاه #آغاز شد به نجف برگشت❗️
او عاشق #گمنامی بود و نمیخواست کسی بفهمد این نمایشگاه #مهم کار او بوده است.✋
🌱🌷🌱🌷🌱
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Shahidmohammadhadizolfaghari
#خادم_نوشت
سلام رفقا❗️
انشاءالله از امروز میخوایم کتاب پسرک فلافل فروش رو تو کانال بزاریم...
هر روز #یک_فصل از کتاب رو میزاریم...
انشاءالله مفید باشه🍃|••
اسم هر فصل رو به صورت هشتک #سنجاق میکنیم بالای کانال که راحت تر دسترسی داشته باشید🍂|••
▪️کتاب《پسرک فلافل فروش》👇
#مقدمه
فصل1⃣ #گمنامی
فصل2⃣#روزگار_جوانی
فصل3⃣#آنــروزها
فصل4⃣#پسرک_فلافل_فروش
فصل5⃣#جوادین(ع)
فصل6⃣#معرفی_شهید
فصل7⃣#گمشده
فصل8⃣#شوخ_طبعی
فصل9⃣#تریاک
فصل0⃣1⃣ #امر_به_معروف
فصل1⃣1⃣#اهل_کار
فصل2⃣1⃣#بازار
فصل3⃣1⃣#فتنه
فصل4⃣1⃣#فدایی_رهبر
فصل5⃣1⃣#به_عشق_شهدا
فصل6⃣1⃣#دستگیری_از_مردم
فصل7⃣1⃣#ویژگیها
فصل8⃣1⃣#شاگرد_امام_صادق(ع)
#پســرکــ_فـلـافـل_فــروش
▪️ فصل1⃣ #گمنامی
اوایل کار بود. حدود سال #۸۷ به سختی مشغول جمع آوری خاطرات شهید #هادی بودیم. شنیدم که قبل از ما چند نفر دیگر از جمله دو نفر از بچه های مسجد موسی ابن جعفر(ع) چند مصاحبه با دوستان شهید گرفته اند.
سراغ آنها را گرفتم. بعد از تماس تلفنی، قرار ملاقات گذاشتیم. #سید_علی_مصطفوی و دوست صمیمی او هادی #ذوالفقاری با یک کیف پر از کاغذ آمدند.
سیدعلی را از قبل می شناختم، مسئول فرهنگی مسجد بود. او بسیار دلسوزانه فعالیت می کرد. اما هادی را برای اولین بار می دیدم.
آنها چهار مصاحبه انجام داده بودند که متن آن را به من تحویل دادند. بعد هم در مورد شخصیت شهید ابراهیم هادی صحبت کردیم.
در این مدت هادی ذوالفقاری ساکت بود. در پایان صحبت های سیدعلی، رو به من کرد و گفت: شرمنده، ببخشید، می تونم مطلبی رو بگم؟
گفتم: بفرمایید
هادی با همان چهره ی باحیا و دوست داشتنی گفت: قبل از ما و شما چند نفر دیگر به دنبال خاطرات شهید ابراهیم هادی رفتند، اما هیچکدام به چاپ کتاب نرسید! شاید دلیلش این بوده که می خواستند خودشان را در کنار شهید #مطرح کنند.
بعد سکوت کرد. همینطور که باتعجب نگاهش می کردم ادامه داد: خواستم بگویم همینطور که این شهید عاشق #گمنامی بوده، شما هم سعی کنید که ...
فهمیدم چه چیزی می خواهد بگوید، تا آخرش را خواندم. از این دقت نظر او خیلی خوشم آمد.
[۱]
🌹🥀🌹
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
@Shahidmohammadhadizolfaghari
#پســرکــ_فـلـافـل_فــروش
▪️فصل1⃣ #گمنامی
این برخورد اول سرآغاز آشنایی ما شد. بعد از آن بارها از هادی ذوالفقاری برای برگزاری یادواره شهدا و به خصوص یادواره #شهید_ابراهیم_هادی کمک گرفتیم.
او بهتر از آن چیزی بود که فکر می کردیم. جوان فعال، کاری، پرتلاش اما بدون ادعا.
هادی بسیار #شوخ طبع و خنده رو و در عین حال زرنگ و قوی بود. ایده های خوبی در کارهای #فرهنگی داشت. با این حال همیشه کارهایش را در گمنامی انجام می داد. دوست نداشت اسم او مطرح شود.
مدتی با چاپخانه های اطراف میدان بهارستان همکاری می کرد. پوسترها و برچسب های شهدا را چاپ می کرد. در زیر بیشتر این پوسترها به توصیه او نوشته بودند: #جبهه_فرهنگی،_علیه_تهاجم_فرهنگی- گمنام
رفاقت ما با هادی ادامه داشت. تا اینکه یک روز تماس گرفت. پشت تلفن فریاد می زد و گریه می کرد! بعد هم خبر #عروج ملکوتی #سید_علی_مصطفوی را به من داد.
[۲]
🌹🥀🌹
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
@Shahidmohammadhadizolfaghari
#پســرکــ_فـلـافـل_فــروش
▪️فصل1⃣ #گمنامی
سال بعد همه ی دوستان را جمع کرد و تلاش نمود تا کتاب خاطرات سیدعلی مصطفوی چاپ شود. او همه ی کارها را انجام می داد اما می گفت: راضی نیستم اسمی از من به میان آید.
کتاب #همسفرشهدا منتشر شد. بعد از سید علی، هادی بسیار غمگین بود. نزدیکترین دوست خود را در مسجد از دست داده بود.
هادی بعد از پایان خدمت، چندین کار مختلف را تجربه کرد و بعد از آن، راهی #حوزه_علمیه شد.
تابستان سال #1391 در نجف و در گوشه #حرم_حضرت_علی(ع) او را دیدم. یک دشداشه عربی پوشیده بود و همراه چند طلبه دیگر مشغول مباحثه بود. جلو رفتم وگفتم: هادی خودتی؟!
بلند شد و به سمت من آمد و همدیگر را در آغوش گرفتیم. باتعجب گفتم: اینجا چیکار می کنی؟
بدون مکث و با همان لبخند همیشگی گفت: اومدم اینجا برا #شهادت!
خندیدم و به شوخی گفتم: برو بابا، جمع کن این حرفا رو، در باغ رو بستند، کلیدش هم نیست! دیگه تموم شد. حرف شهادت رو نزن.
دو سال از آن قضیه گذشت. تا اینکه یکی دیگر از دوستان پیامکی برای من فرستاد که حالم را دگرگون کرد. او نوشته بود: «هادی ذوالفقاری، از شهر سامرا به کاروان شهیدان پیوست»
[۳]
🌹🥀🌹
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
@Shahidmohammadhadizolfaghari
#پســرکــ_فـلـافـل_فــروش
▪️فصل1⃣ #گمنامی
برای شهادت هادی گریه نکردم. چون خودش تأکید داشت که اشک را فقط باید در عزای #حضرت_زهرا(س) ریخت. اما خیلی در مورد او فکر کردم.
هادی چه کار کرد؟ از کجا به کجا رسید؟ او چگــونه مسیر رسیدن به #مقصد را برای خودش هموار کرد؟
اینها سوالاتی است که ذهن من را بسیار به خودش درگیر نمود. و برای پاسخ به این سوالات به دنبال خاطرات #هادی رفتیم.
اما در اولین مصاحبه، یکی از دوستان روحانی مطلبی گفت که تأیید این سخنان بود. او برای معرفی هادی ذوالفقاری گفت: وقتی انسانی کارهایش را برای #خدا و پنهانی انجام دهد، خداوند در همین دنیا آن را #آشکار می کند.
هادی ذوالفقاری مصداق همین مطلب است. او #گمنام فعالیت کرد و #مظلومانه شهید شد. به همین دلیل است که بعد از شهادت، شما از هادی ذوالفقاری زیاد شنیده ای و بعد از این بیشتر خواهی شنید.
[۴]
🌹🥀🌹
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
@Shahidmohammadhadizolfaghari
#پروفايل 🍃
#دخترونه 🧕
و
#پسرونه 💁🏻♂️
#گمنامی بجویید
و #قُربةاِليالله کار کنید✨
آنکه باید بداند میداند...
وآنکه باید ببیند ، میبیند... 🍃
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️