eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
331 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
13.8هزار ویدیو
198 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
نون خامه ایی۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت دهم ۰۰۰ وای انقدر خندیدیم ُ و قَه قَهه زدیم ، که بیچاره حاج آقا از ترس اینکه اتفاقی بیوفته ، زودی هزار تومن صدقه گذاشت ، بعد از جلسه تا رسیدم خونه ، عیال پرسید ؟ خوب چطور بود ، گفتم جلسه خیلی خوب برگزار شد من هم شدم عضو رسمی ، عیال گفت : پس احتمالا" شوهر دوست جدید من ، خانم اَفشانه رو هم باید تُو جلسه تون دیده باشی ، گفتم : خانم اَفشانه ؟ اسمشو چند بار تُو جلسه شنیدم ، آخه دو تا خانم هم تُو جلسه بودند ، گفت بله ، خانم اَفشانه که ماءشاالله شیر زنیّه ، فرمانده بسیج خواهراست ، خیلی خانم فعالیه ، از من دعوت کرده که تُو بسیج خواهران فعالیت کنم ، گفتم خیلی خوبه ، اسم آقاشون چیه ، گفت نمی دونم : ولی همون آقایی که بعد از نماز دعا می خونه و قرآن تلاوت می کنه ، گفتم : آهان ، آقای ِ اقای ِ صاحب بصیر ، که دعای توسل و دعای کمیل رو هم می خونه ، آره اونم بود ولی من هنوز زیاد باهاش خودمونی نشدم ، چند روز پیش که تُو مسجد اَذان می گفتم ، از من تشکر کرد ، همه اش فکر فردا بودم ، دلم می خواست خانواده مملی کوچیکه رو ببینم و از نزدیک باهاشون آشنا بشم ، فرداش غروب یه کمی زودتر راه افتادم ، تا مجبور نشم برای همه مسجد بستنی بخرم ، وقتی رسیدم دیدم ، هادی و مهدی ، دوقولوهای افسانه ایی دارن به همراه آقای ولی زاده قاب عکس جدید شهداء رو نصب می کنن ، سلام کردم ُ و گفتم کمک نمی خواید ، آقای ولی زاده تشکر کرد ، مهدی قُل دوم که یه کمی شیطون تر بود یه دستمال دستم داد و گفت : بفرمائید لطفا" شیشه قاب عکس ها رو پاک کنید ، هادی قُل بزرگتر یه چش قوره به برادرش رفت ُ و بلافاصله مهدی گفت : خُوب چیه ، خودش گفت ، می خواد کمک کنه ، آقای ولی زاده خندید ُ و گفت : ببخشید مهدی خیلی زود با دیگران خودمونی میشه ، گفتم اشکالی نداره ، خودم خواستم ، بعد پرسیدم راستی آقای ولی زاده میشه عکس شهید محمد ِ جمال عشقی رو به من نشون بدید ، آقای ولی زاده یه نگاهی به عکس ها انداخت ُ و گفت : مثل اینکه جزء اون قابایی که هنوز آماده نشده ، آخه اینا همه عکس ها نیستند ، این مسجد ، صد و سی چهل تا ، شهید داره ، یاد هنرستان شهید رجایی منطقه هجده افتادم که چهل تا شهید تقدیم انقلاب کرده بود ُ و من چند سال افتخار معاونت پرورشی ُ و خدمت در اون رو داشتم ، یادش بخیر با آقای بقایی ، دفتردار هنرستان که عاشق شهداء بود ُ و کارش با کامپیوتر هم حرف نداشت ، عکس چهل شهید هنرستان رو طراحی کردیم ُ و قاب گرفتیم ، یاد محراب شهدایی که هر سال دهه فجر تُو هنرستان می زدم ، یه نگاهی به محراب شهدای مسجد انداختم که آقای ولی زاده داشت قاب عکس ها رو تُوش می چید ، یه محراب خیلی قدیمی ، با یه پرده توری رنگ و رو رفته و یه طاقچه که شده بود محل گذاشتن مهر و تسبیح و کتاب دعای نماز خون های تنبلی که به جای قرار دادن وسایل سر جاشون اونارو همون جا رها کرده بودند ، گفتم آقای ولی زاده کار من سال ها ، تشکیل نمایشگاه و محراب شهداء تو مدارس بوده و تجربش رو دارم ، می تونم یه مِحراب شهدای جدید براتون طراحی و اجراء کنم ، خرج زیادی هم نمی خواد ، با آقای باصری صحبت کنید ، اَگه خواستید ، نقشه اولیه رو براتون توضیح بِدم ، اَگر هم خواستید نمونه اش رو هم ببینید ، می تونید برید هنرستان غیاثی ببینید ، آقای ولی زاده با بی میلی گفت : نه ممنون ، خودمون همونطور که سال ها انجام دادیم دوباره انجام میدیم ، احساس بدی پیدا کردم ، مثل اینکه آقای ولی زاده اینطور برداشت کرد که من می خوام اوستا بازی در بیارم ُ و خودم رو به رُخ بِکشم ، نماز که تموم شد ، هممون تُو اطاق حاج آقا دلبری جمع شدیم تا به اتفاق بریم منزل مادر شهید جمال عشقی ، سید یه جعبه شیرینی خریده بود ُ و یه دونه شیرینی گاز زده هم تُو دستش بود ، باصری با خنده گفت : سید شکمو ، اون یه دونه شیرینی رو واسه خودت برداشتی ؟ نصفش رو هم که خوردی ؟ سید خندید و گفت نه این طمعه است واسه گِیر انداختن کسی که به شیرینی ها ناخونک می زنه ، هفته پیش شیرینی گذاشتم تُو یخچال مسجد ، رفتم و برگشتم ، دیدم در جعبه باز شده ُ و چند تا شیرینی کمه ، امروز یه نون خامه ایی گرفتم ُ و یه قاشق فلفل تُند پنهانی ریختم وسط خامه اش ُ و گذاشتمش رو جعبه شیرینی تُو یخچال رفتم ُ و اومدم دیدم نصفش رو خوردن ، صبر کن آلانه که موش آشپزخونه رو بگیرم ، همهمون زدیم زیر خنده ، باصری گفت سید ؟ تو دیگه کِی هستی ، خیلی تیز و تندی ، الحق که بِهت میاد فرمانده دوران جنگ باشی ، یه هو دیدم یکی داد می زنه ، سوختم ، سوختم ، مش قربون ؟ تُو رو خدا یه لیوان آب بده ، سید خندید ُ و گفت موشه افتاد تُو تَله ، حالا حسابش ُ و می رسم ، داد زد آلان واست آب میارم جیگر سوخته ی پدر سوخته ، تندی رفت ، حاج آقا دلبری داد زد ، سید ؟ تو رو جَدت سخت نگیر تنبیه ش نکنی هااا ؟ مدارا کن ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠(۱۶۶) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و شصت و ششم:بازسازی روحی- روانی 🍂بعد از اینکه مشخص شد هیچ نتیجه ای نداره، سخت ترین شرایط بحرانی از نظر روحی در بین ما ایجاد شد. گر چه خبری از کتک و شکنجه به اون صورت نبود، ولی از نظر روحی همه بشدت تحت فشار بودیم. ظاهراً این بحران تا آثار ناگوارش رو بر جا نمی گذاشت خاتمه پیدا نمی کرد. جز و راهی دیگه برای غلبه بر این بحران روحی وجود نداشت. مجددا مباحث و و اجر صابران رونق گرفت و هر کسی سعی می کرد خودش و دیگران رو با این دسته از آیات و روایات تسکین بدهد. 📌بالاخره بعد از مدت کوتاهی بحران روحی و رخوت و مشغله ذهنی،  بچه ها با کمک همدیگه خودشون رو جمع و جور کردن و سعی کردیم تا زمانی که اینجا هستیم و هر چند سال دیگه طول بکشه، بهترین شرایط رو برای خودمون خلق کنیم. سعی کردیم از عمر و جوانیمون برای رشد و اعتلای علمی و عقیدتی استفاده کنیم. سعی کردیم امید های کاذب رو از خودمون برانیم و همچنان به فضل و کرم حضرت دوست دلخوش کنیم. 📍راضی شدیم به رضای خدا. بیاد آوردیم که ما برای چه پا به جبهه گذاشتیم. امام فرموده بود چه پیروز بشیم و چه شکست بخوریم در هر حال پیروزیم و به عمل کرده ایم.  بیاد آوردیم که نتیجه جهاد و استقامت یکی از اِحدی الحُسنَیین(پیروزی یا شهادت) است. و دل به خالق وسایل می بستیم و تسلیم رضا و تقدیر الهی شدیم و منتظر نظر خاصِ او ماندیم. 📍خدایی که تا اینجای کار دستمون رو گرفته بود و از میون هزاران کابل و چوب و زیر شکنجه های فراوون سالم بیرون آورده بود. خدایی که به ما ثبات قدم داده بود و تو بدترین و سخت ترین شرایط کمکمون کرده بود تا ایمانمون رو از دست ندیم. 💥لذا و و در دستور کار قرار گرفت و در حال زیستن، شاد ماندن و واقع گرایی بجای ایده آل فکر کردن و قنبرک زدن و غصه خوردن شد استراتژی ما در ادامه راه و خدا هم دستمون رو گرفت و وضعیت به حالت عادی برگشت و حتی بهتر هم شد... ☀️   دنبال رفیق شهید هستی بسم الله مادر شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تولد مامان بزرگ۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت یازدهم ۰۰۰ سید داد زد آلان واست آب میارم جیگر سوخته ی پدر سوخته ، تُندی رفت ، حاج آقا دلبری داد زد سید ؟ تُو رو جَدّت سخت نگیر ، تنبیه ش نکنی هااا ؟ مدارا کن فکر کن بچه خودته ، بچه خودت ، چند دقیقه که گذشت سید که دست یه بچه ده یازده ساله رو که گریه می کرد گرفته بود وارد اطاق شد ، بابا جان ؟ عزیزم ؟ خوب شیرینی می خواستی به خودم می گفتی ، واست می خریدم ، نه اینکه بری بی اجازه از سر یخچال برداری ، بابا جان ؟ پسر بچه با گریه همونجور که از سوختن دهنش تند ُو تند ( ها ها ها ) ، می کرد گفت خوب بابا بزرگ من دیدم جعبه رو شما تُو یخچال گذاشتی ، فکر کردم واسه تولد مامان بزرگ که اِمشبه شیرینی گرفتی ، سید یه دفعه خُشکش زد ، داد زد چی اِمشبه ؟ امشب ، تو مطمئنی که اِمشبه ؟ دو دستی زد تُو سرش ُ و گفت : وای بیچاره شدم ، من فکر می کردم فردا شبه ، هممون زدیم زیر خنده ، چند دقیقه می خندیدیم ، سید با عصبانیت گفت : هِه هِه هِه خنده داره ؟ بیچاره شدم ، به جای خنده یه فکری به حال منه بدبخت بکنین ، بابا ؟ تازه دو روز با عیال آشتی کردم ، خدایی من قطره اشک رو گوشه چشم سید دیدم ، پیش خودم گفتم ، مرد هم اینقدر زن ذلیل ، نوبره والله ، یه هو باصری کنار گوشم گفت : عاشق زنشه ، میمیره واسش ، گویا چند سال اول بچه دار نمی شدن ، ولی بعدا" خدا دوتا پسر بهشون میده ، سید گفت : دیگه بدتر تازه کادو هم نگرفتم ، اصلا" قضیه شیرینی ُ و آقا موشه فراموش شد ، آقای صاحب بصیر رو کرد به خانمش ، خانم اَفشانه ُ و گفت : حاج خانم چیزی آماده تُو دست و بالِت نداری ؟ خانم اَفشانه یه کمی فکر کرد ُ و گفت : چرا ، هممون چادری که مامانِت از سوریه واسم آورده هست ، می خای بّرم سریع کادوش کنم بیارم ، ولی اَگه خان جوون بفهمه ،هم پوست سر تو رو که پسرشی می کَنه هم پوست سر منو که عروسشم ، آقای صاحب بصیر یه نگاه به سید انداخت ، یه نگاه به حاج آقا دلبری و با یه حالت خیلی جدی گفت : آقایون و خانم ها ؟ گفته باشم قضیه جنبه سِری داره و اطلاعاتیه ، خبر نباید از اطاق فرماندهی به بیرون دَرز کنه ، بعد با خنده و التماس گفت : بچه ها جون ِ مادرتون لُو ندید هااا ؟ وگرنه خان جون من و خواهر افشانه رو بیچاره میکنه ، مخصوصا" که امروز طبق قرار هر روزه من بِهش زنگ نزدم و حالش ُ و نپرسیدم و حاضریمو اعلام نکردم ، حتما" آلان حسابی عصبانیه ، یه دفعه خواهر افشانه با تعجب پرسید ؟ زنگ نزدی ؟ آخه چرا ؟ آلان میگه باز این دختره ، عروس بازیش گُل کرد ُ و نمی دونم ، چِی خورد ِ این پسره داده که قاپ ِ پسرم ُ و دزدیده و کاری کرد که اون رو به من ترجیح بده ، وای وای ؟ وای از دست ِ شما مردا ؟ یه هو باصری زد زیر خنده ُ و گفت : آقای عبدی به مسجد زن ذلیل ها خوش اومدی ، یه هو سید نه ورداشت و نه گذاشت ُ و بلند گفت : کجای کاری اَخوی ؟ آقا عبدی ، از ما زن ذلیل تره ، اون روز واسه اینکه نون گرفتنش چند دقیقه دیر شده بود از ترس زنش ، پا برهنه دوئید تُو کوچه ، پرسیدم کجا با این عجله ، گفت : اَگه نون نگیرم ، عیال خونه راهم نمی ده ، همه زدیم زیر خنده ، حاج آقا دلبری گفت : خُوب خدارو شُکر جمعمون کامل شد ، سید یه نگاه به خانم اَفشانه انداخت ُ و با التماس گفت : خواهر اَفشانه میشه خواهش کنم بِری چادر و کادو کنی ُ و بیاری ، تُو راه هم یه جعبه شیرینی واسه من بخری ، تُو رو خدا ، کِسی نفهمه هااا ؟ خواهر افشانه یه نگاه به آقاشون انداخت ُ و با اشاره کسب تکلیف کرد ، آقای صاحب بصیر بلند گفت : حاج خانم برو ، برو زود بیا ، ما میریم خونه مادر شهید جمال عشقی ، بیا اونجا ، مراقب باش کسی شما رو نبینه ، خبر به خان جوون نرسه هااا ، خانم افشانه فوری رفت دنبال ماموریت محوله ، حاج آقا دلبری گفت ، پس زود حرکت کنید داره دیر میشه ، آقای ولی زاده رو کرد به سید ُ و گفت : سید بهتر نیست مملی کوچیکه رو زودتر بفرستیم تا به مادر بزرگش اطلاع بده ، آقای باصری پرید وسط حرف ، فکر خوبیه ، مملی رو زود صدا کن ، یه هو سید گفت ببخشید ، سید منم یا شما ؟ آقای باصری خندید ، مملی زودتر رفت تا اومدن مارو اطلاع بده ، وقتی به در خونه مادر شهید رسیدیم خشکم زد ، همیشه وقتی از کنار پارک محل رد می شدم تعجب می کردم کنار در اصلی ورودی پارک یه قواره زمین بزرگ مسکونی بود که شهرداری نتونسته بود اون رو بخره و به پارک مُلحق کُنه یه تیکه زمین پانصد یا شش صد متری که خودش شبیه یه باغ زیبا وسط پارک بود ، هر وقت از کنار در این باغ کوچولو رد می شدم با تعجب به در نگاه می کردم یه در چوبی بزرگ مثل در قلعه های قدیم که علاوه بر دو تیکه بودن و کَنده کاری های قدیمی که اکثر کنده کاری ها اسماء الهی و القاب پاک حضرت علی(ع) بودن ، یه در محرابی کوچیک مثل در زورخونه های قدیمی داشت که اَگه می خواستی وارد بشی باید دولا می شدی ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅برخی از تاکتیک‌های مأیوس‌سازی 🔹یکی از تاکتیک‌های اصلی در مأیوس‌سازی، توسعه، ایجاد و اجرای مداوم مجموعه‌ای از «استانداردهای دوگانه» بین کشور هدف و کشور برانداز در افکار عمومی کشور هدف است. تاکتیک‌های دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد عبارتند از؛ تبلیغات آشکار و پنهان و ایجاد شرکت‌ها و سازمان‌های خبری برای ایجاد مشروعیت و احترام نسبت به ملتی که قصد براندازی دارند، تحریک و دستکاری تظاهرات و تجمعات توده‌ای، انتشار شایعات و اطلاعات موثق از کشور برانداز ،انتشار روایت‌های ساختگی در رسانه‌های محلی، ایجاد صدها روزنامه حمایتی و پرداخت یارانه‌های تبلیغاتی به منظور تامین مالی جریان نفوذ و همینطور استفاده از ایجاد کارشکنی، ترور شخصیت کسانی که مخالف کشور برانداز هستند و ... مقام معظم رهبری هم در بیانیه گام دوم به تاکتیک‌های مأیوس‌سازی چنین اشاره داشته‌اند:«خبرهای دروغ، تحلیل‌های مغرضانه، وارونه‌ نشان دادن واقعیّتها، پنهان کردن جلوه‌های امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ، برنامه‌‌ی همیشگی هزاران رسانه‌ی صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنباله‌های آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهده‌اند که با استفاده از آزادی‌ها در خدمت دشمن حرکت می‌کنند.» ✅برخی از تاکتیک‌های مأیوس‌سازی 🔹یکی از تاکتیک‌های اصلی در مأیوس‌سازی، توسعه، ایجاد و اجرای مداوم مجموعه‌ای از «استانداردهای دوگانه» بین کشور هدف و کشور برانداز در افکار عمومی کشور هدف است. تاکتیک‌های دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد عبارتند از؛ تبلیغات آشکار و پنهان و ایجاد شرکت‌ها و سازمان‌های خبری برای ایجاد مشروعیت و احترام نسبت به ملتی که قصد براندازی دارند، تحریک و دستکاری تظاهرات و تجمعات توده‌ای، انتشار شایعات و اطلاعات موثق از کشور برانداز ،انتشار روایت‌های ساختگی در رسانه‌های محلی، ایجاد صدها روزنامه حمایتی و پرداخت یارانه‌های تبلیغاتی به منظور تامین مالی جریان نفوذ و همینطور استفاده از ایجاد کارشکنی، ترور شخصیت کسانی که مخالف کشور برانداز هستند و ... مقام معظم رهبری هم در بیانیه گام دوم به تاکتیک‌های مأیوس‌سازی چنین اشاره داشته‌اند:«خبرهای دروغ، تحلیل‌های مغرضانه، وارونه‌ نشان دادن واقعیّتها، پنهان کردن جلوه‌های امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ، برنامه‌‌ی همیشگی هزاران رسانه‌ی صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنباله‌های آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهده‌اند که با استفاده از آزادی‌ها در خدمت دشمن حرکت می‌کنند.» @shahidmostafamousavi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موفقیت ایران در ساخت تسلیحات نظامی 🔹 کلیپ جالبیه حتماً ببینید @shahidmostafamousavi
🔸جواد خیابانی گزارشگر فوتبال: روسیه به اوکراین حمله میکنه کل روسیه محروم میشه، چرا اسرائیل به غزه حمله میکنه محروم نمیشه؟ چطور عربستان به یمن حمله میکنه محروم نمیشه؟ وقتی شعار جدایی ورزش از سیاست را می‌دهند این دوگانگی‌ها چه معنایی دارد؟ کاری که بچه های تیم ملی مراکش کردند (حمایت از مردم فلسطین) آفرین دارد. حتی بچه های تیم ملی ایران تا حالا همچین کار نکردند. @shahidmostafamousavi
📌 مردمی که به پیکار برنمیخیزند باید منتظر بلا و گرفتاریهای پی در پی باشند... ✍ فرازی از وصيت نامه شهيد 🔹 «باقی ماندن و پایداری یک جامعه نیاز مبرمی به فداکاری و از جان گذشتگی دارد؛ ◇ و جامعه ای که مردم آن بی تفاوت باشند و از حیثیت و شرف و انسانیت خویش دفاع ننمایند ◇ تجاوزگران برآنها مسلط شده و نکبت و بیچارگی را برای آنان به ارمغان خواهد آورد. ◇ چنین جامعه ای نمی تواند شرافتمندانه و سربلند زندگی کند و لباس ذلت زیبنده ترین جامه آنان است. ◇ مردمی که به پیکار برنمیخیزند باید منتظر بلا و گرفتاریهای پی در پی باشند...» 🌷 @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک بسیجی دیگر در تهران به شهادت رسید 🔹بسیجی مدافع امنیت «حسن مختارزاده» طلبه پایه ۶ مدرسه علمیه عترت قم و عضو گردان بسیجیان امام علی(ع) سعادت آباد تهران که به دلیل مصدومیت توسط اغتشاشگران داعشی از ۲۲ روز پیش در بیمارستان در حالت کما بستری بود، سرانجام به فیض شهادت نائل آمد. 🔹مراسم وداع با پیکر مطهر این شهید مدافع امنیت، فردا شنبه ۱۹ آذر بعد از نماز مغرب در معراج شهدای تهران برگزار خواهد شد. @shahidmostafamousavi
.🔰 ۱۷ آذرماه ، حُر انقلاب گرامی باد . 🥀 🌷قهرمان جوانان جهان در وزن یک‌صد کیلو بود. اما قدرت بدنی، نبود راهنما، رفقای نااهل و...همه دست‌به‌دست هم دادند که از او انسانی ساخته شود که هیچ‌کس جلودارش نبود. هر شب کاباره، دعوا، چاقوکشی و... از کسی حساب نمی‌برد، مادر پیرش هم نمی‌توانست کاری کند الا دعا. می‌گفت: هیچ‌وقت او را نفرین نکردم و فقط از خدا می‌خواستم که او را از سربازان امام زمان (عج) قرار دهد، درحالی‌که دیگران به من می‌خندیدند... 💠مدتی از پیروزی انقلاب گذشته بود، شاهرخ نشسته بود مقابل تلویزیون، سخنرانی حضرت امام در حال پخش بود. داشتم از کنارش رد میشدم که یکدفعه دیدم اشک تمام صورتش را پر کرده. با تعجب گفتم: شاهرخ، داری گریه می کنی!؟ با دست اشکهایش را پاک کرد و گفت: امام، بزرگترین لطف خدا در حق ماست. ما حالا حالاها مونده که بفهمیم رهبر خوب چه نعمت بزرگیه، من که حاضرم جونم رو برای این آقا فدا کنم. 🌿...عصر بود که آمد خانه کاباره را رها کرد بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد! مادر با تعجب پرسید: مشهد! جدی می گی! گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه مشهد. مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ را دعا کرد چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم.فردا صبح رسیدیم مشهد. مستقیم رفتیم حرم. شاهرخ سریع رفت جلو، با آن هیکل همه را کنار زد و خودش را چسباند به ضریح! بعد هم آمد عقب و یک پیرمرد را که نمی توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوی ضریح.عصر همان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوی حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی شوم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی شاهرخ روی زمین نشسته، رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هایش مرتب تکان می خورد. حال خوشی پیدا کرده بود.خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد. مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم.خدایا منو ببخش! یا امام رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم. اشک از چشمان من هم جاری شد. شاهرخ یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد. دو روز بعد برگشتیم تهران، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاری های گذشته را رها کرد... 🌷آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند. آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت.. آنقدر رفت تا با ملائک همراه شد. شاهرخ پروازی داشت تا بی نهایت.. شمال آبادان این پرواز را ثبت کرد.. پروازی با جسم و جان... کسی دیگر او را ندید، حتی پیکرش پیدا نشد... کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصرکاوه 📽 امروز سالروز شهادت کسی است که محافظ میامی بود و ولی دم مسیحایی روح الله دوباره زنده اش کرد. فرمانده گروهان فداییان اسلام شهادت: ۱۵ آذر ۵۹ عملیات پاک‌سازی جادهٔ آبادان-ماهشهر نحوه شهادت : اصابت گلولهٔ تیربار تانک به سینه‌اش + شهید شاهرخ ضرغام مشهور به حر انقلاب @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا