eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
336 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
13.7هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شعرخوانی صابرخراسانی در مدح پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله وسلم @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊خداحافظ سالار 💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
1⃣1⃣قسمت یازدهم 💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم لینک کانال سید مصطفی موسوی https://eitaa.com/shahidmostafamousavi http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽؛ 🔷 پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) دارای چه لقب‌هایی است؟ 🔻پیامبر گرامی اسلام(ص) جامع تمام صفات نیک بودند. 🔺به همین دلیل، در قرآن کریم و روایات، القاب و صفات زیادی برای حضرتشان ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود: 🍃۱. «رَسولُ الله». 🍃۲. «خاتَمَ النَّبِیِّینَ». 🍃۳. «رَؤُفٌ رَحیم». 🍃۴. «مُنذِر». 🍃۵. «نَجم»: از امام صادق(ع) درباره آیه «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُون »، پرسیده شد و آن‌حضرت فرمود: «ستاره، رسول خدا(ص) است و علامات ائمه(ع) می‌باشند». 🍃۶. «امین»؛ یعنی کسی که در امانت خیانت نکرده و مورد اطمینان و اعتماد مردم است. 🍃۷. «بَشیر»(بشارت‌دهنده)؛ در روایتی می‌خوانیم وقتی از پیامبر اکرم(ص) علت لقب «بشیر» پرسیده شد، آن‌حضرت فرمود: «[برای این‌که] کسی که از خدا اطاعت کند، به او بهشت را بشارت می‌دهم». 🍃۸. «سید المرسلین»؛امام سجاد(ع) در دعایی با ذکر این لقب بر پیامبر(ص) درود می‌فرستد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِین». 🌷القاب و صفات دیگری نیز برای پیامبر اسلام(ص) ذکر شده است؛[مانند این‌که در روایتی رسول خدا(ص) نام‌ها و القاب خود را این‌گونه بیان می‌فرماید: «محمد»، «احمد»، «ماحى» که خداوند به‌وسیله من کفر را محو می‌فرماید، «حاشر» که پروردگار [در قیامت] مردم را مقابل من جمع خواهد کرد، «عاقب» که پس از من رسول و پیغمبرى نخواهد بود». 🌱أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌱 گروه جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . 🌹"مقام معظم رهبری"🌹 روایتی: از شهید سید مرتضی آوینی اینها سربازان امام زمان عجل ا.. تعالی فرجه هستند و موعود خویش را باز یافته‌اند. اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا به خونخواهی او آمده‌اند و همین پیمان است که آنان را در زیر علم صاحب‌الزمان گرد می‌آورد، چرا که علم امام زمان نیز علم خونخواهی سیدالشهداست. یالثارات الحسین  لینکهای کانال وگروهای جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی اینستاگرام 🅾https://instagram.com/shahidmostafamousavi کانال تلگرام https://t.me/shahidmostafamousavi گروه تلگرام https://t.me/shahidaghseyedmostafamousavi کانال سروش sapp.ir/900404shahidmostafamousavi گروه سروش https://sapp.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk کانال ایتا https://eitaa.com/shahidmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ "بر اساس داستان واقعی چهل و یکم: که عشق آسان نمود اول… . ❤️نه دلی برای برگشتن داشتم نه قدرتی… همون جا توی منطقه موندم… ده روز نشده بود، باهام تماس گرفتن… . – سریع برگردید… موقعیت خاصی پیش اومده… 🦋رفتم پایگاه نیرو هوایی و با پرواز انتقال مجروحین برگشتم تهران… دل توی دلم نبود… نغمه و اسماعیل بیرون فرودگاه با چهره های داغون و پریشان منتظرم بودن… انگار یکی خاک غم و درد روی صورت شون پاشیده بود… . ❤️سکوت مطلق توی ماشین حاکم بود… دست های اسماعیل می لرزید… لب ها و چشم های نغمه… هر چی صبر کردم، احدی چیزی نمی گفت… .– به سلامتی ماشین خریدی آقا اسماعیل؟ – نه زن داداش … صداش لرزید … امانته! با شنیدن “زن داداش” نفسم بند اومد و چشم هام گر گرفت… بغضم رو به زحمت کنترل کردم… 🦋– چی شده؟ این خبر فوری چیه که ماشین امانت گرفتید و اینطوری دو تایی اومدید دنبالم؟ صورت اسماعیل شروع کرد به پریدن… زیرچشمی به نغمه نگاه می کرد… چشم هاش پر از التماس بود… فهمیدم هر خبری شده اسماعیل دیگه قدرت حرف زدن نداره. دوباره سکوت، ماشین رو پر کرد… . – حال زینب اصلا خوب نیست… بغض نغمه شکست… ❤️خبر شهادت علی آقا رو که شنید تب کرد… به خدا نمی خواستیم بهش بگیم… گفتیم تا تو برنگردی بهش خبر نمیدیم… باور کن نمی دونیم چطوری فهمید… جملات آخرش توی سرم می پیچید… نفسم آتیش گرفته بود و صدای گریه ی نغمه حالم رو بدتر می کرد… چشم دوختم به اسماعیل… گریه امان حرف زدن به نغمه نمی داد… . – یعنی چقدر حالش بده؟ 🦋بغض اسماعیل هم شکست… . – تبش از ۴۰ پایین تر نمیاد… سه روزه بیمارستانه… صداش بریده بریده شد ازش قطع امید کردن، گفتن با این وضع… روی سرم خراب شد… اول علی ،حالا هم زینبم … ○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ "بر اساس داستان واقعی چهل و دوم: بیا زینبت را ببر! . ❤️تا بیمارستان، هزار بار مردم و زنده شدم چشم هام رو بسته بودم و فقط صلوات می فرستادم از در اتاق که رفتم تو ،مادر علی داشت بالای سر زینب دعا می خوند. مادرم هم اون طرفش، صلوات می فرستاد. چشم شون که بهم افتاد حال شون منقلب شد، بی امان، گریه می کردن 🦋مثل مرده ها شده بودم بی توجه بهشون رفتم سمت زینب صورتش گر گرفته بود چشم هاش کاسه خون بود از شدت تب، من رو تشخیص نمی داد حتی زبانش درست کار نمی کرد اشک مثل سیل از چشمم فرو ریخت دست کشیدم روی سرش ❤️– زینبم! دخترم! هیچ واکنشی نداشت… – تو رو قرآن نگام کن… ببین مامان اومده پیشت… زینب مامان … تو رو قرآن! دکترش، من رو کشید کنار توی وجودم قیامت بود با زبان بی زبانی بهم فهموند کار زینبم به امروز و فرداست 🦋دو روز دیگه هم توی اون شرایط بودمن با همون لباس منطقه، بدون اینکه لحظه ای چشم روی هم بزارم یا استراحت کنم، پرستار زینبم شدم… اون تشنج می کرد، من باهاش جون می دادم ❤️دیگه طاقت نداشتم… زنگ زدم به نغمه بیاد جای من. اون که رسید از بیمارستان زدم بیرون رفتم خونه، وضو گرفتم و ایستادم به نماز… دو رکعت نماز خوندم، سلام که دادم، همون طور نشسته، 🦋اشک بی اختیار از چشم هام فرو می ریخت. – علی جان… هیچ وقت توی زندگی نگفتم خسته شدم… هیچ وقت ازت چیزی نخواستم… هیچ وقت، حتی زیر شکنجه شکایت نکردم… .اما دیگه طاقت ندارم، زجرکش شدن بچه ام رو نمی تونم ببینم، ❤️یا تا امروز ظهر، میای زینب رو با خودت می بری… یا کامل شفاش میدی! و الا به ولای علی، شکایتت رو به جدت، پسر فاطمه_زهرا می کنم… زینب، از اول هم فقط بچه تو بود، روز و شبش تو بودی، نفس و شاهرگش تو بودی، چه ببریش، چه بزاریش، 🦋دیگه مسئولیتش با من نیست! اشکم دیگه اشک نبود… ناله و درد از چشم هام پایین می اومد… تمام سجاده و لباسم خیس شده بود ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
🎁 یک 🎁 🍃 تبدیل به چنان نوری در برای مردگان مےشود که آنها را از گرفتاریهای آن عالم نجات مےدهد. تا می توانید برای خود صلوات بفرستید که چشم انتظارند. 🌺 آیت الله طباطبایی رحمه الله @besooyadamiyat
🕊خداحافظ سالار 💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
2⃣1⃣قسمت دوازدهم 🕊خداحافظ سالار 💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم لینک کانال سید مصطفی موسوی https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😂 🎥مصاحبه شیرین و دیدنی شهید بیطرفان(معروف به دائی محمد) از گردان کوثر لشکر ۱۷علی بن ابی طالب قم بالهجه شیرین قمی😁 جالبه حتما ببینید👌 عید مبعث مبارک 🌺 شاد باشید انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺ویژگی ها و مناقب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @shahidmostafamousavi
پدر شهیدان والامقام (سید علی محمد و سید علی موسوی ) حاج سیدمحمدعلی موسوی جوردی بر اثر بیماری ویروسی کرونا به فرزندان شهیدش پیوست و غریبانه ۲۸اسفند در قطعه ۲۶ والدین شهدا بهشت زهرا سلام الله علیها. بخاک سپرده شد. دوستان برای این ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها و دو فرزند شهیدشان فاتحه مع سوره الاخلاص والصلوات کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی کانال @shahidmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
🌷وقتی انسان عقلش بالغ شداینطوردعامیکند: رَبِّ أَوْزِعْنِيٓ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِيٓ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِيٓ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ.۱۵احقاف 🌷خدایا۵ چیزازت میخواهم: 🌷۱.توفیق شکرنعمتهایت 🌷۲.توفیق عمل صالح که ازم راضی شوی 🌷۳.فرزندصالح 🌷۴.توفیق توبه 🌷۵.توفیق تسلیم توبودن 🌷پاداش این دعا،بهشت وآمرزش است۱۶احقاف پیام قرآن و عترت https://eitaa.com/payam_quran_etrat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ "بر اساس داستان واقعی چهل و سوم: زینب علی . . ❤️برگشتم بیمارستان… وارد بخش که شدم، حالت نگاه همه عوض شده بود… چشم های سرخ و صورت های پف کرده… مثل مرده ها همه وجودم یخ کرد… شقیقه هام شروع کرد به گز گز کردن… با هر قدم، ضربانم کندتر می شد… . – بردی علی جان؟ دخترت رو بردی؟ 🦋هر قدم که به اتاق زینب نزدیک تر می شدم، التهاب همه بیشتر می شد… حس می کردم روی یه پل معلق راه میرم… زمین زیر پام، بالا و پایین می شد… می رفت و برمی گشت، مثل گهواره بچگی های زینب… ❤️به در اتاق که رسیدم بغض ها ترکید… مثل مادری رو به موت ، ثانیه ها برای من متوقف شد… رفتم توی اتاق… زینب نشسته بود… داشت با خوشحالی با نغمه حرف می زد… تا چشمش بهم افتاد از جا بلند شد و از روی تخت، پرید توی بغلم… بی حس تر از اون بودم که بتونم واکنشی نشون بدم… هنوز باورم نمی شد… 🦋فقط محکم بغلش کردم، اونقدر محکم که ضربان قلب و نفس کشیدنش رو حس کنم… دیگه چشم هام رو باور نمی کردم … نغمه به سختی بغضش رو کنترل می کرد… – حدود دو ساعت بعد از رفتنت، یهو پاشد نشست !حالش خوب شده بود! ❤️دیگه قدرت نگه داشتنش رو نداشتم… نشوندمش روی تخت… – مامان! هر چی میگم امروز بابا اومد اینجا هیچ کی باور نمی کنه… بابا با یه لباس خیلی قشنگ که همه اش نور بود، اومد بالای سرم… من رو بوسید و روی سرم دست کشید… بعد هم بهم گفت: 🦋به مادرت بگو، چشم هانیه جان… اینکه شکایت نمی خواد… ما رو شرمنده فاطمه زهرا (س) نکن… مسئولیتش تا آخر با من… اما زینب فقط چهره اش شبیه منه… اون مثل تو می مونه، محکم و صبور! برای همینم من همیشه، اینقدر دوستش داشتم… ❤️بابا ازم قول گرفت اگر دختر خوبی باشم و هر چی شما میگی گوش کنم… وقتش که بشه خودش میاد دنبالم… . زینب با ذوق و خوشحالی از اومدن پدرش تعریف می کرد… دکتر و پرستارها توی در ایستاده بودن و گریه می کردن… 🦋اما من، دیگه صدایی رو نمی شنیدم، حرف های علی توی سرم می پیچید… وجود خسته ام، کاملا سرد و بی حس شده بود… دیگه هیچی نفهمیدم… افتادم روی زمین .. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○ "بر اساس داستان واقعی چهل و چهارم: کودک بی پدر . ❤️مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها… می گفت خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه… پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر میشه… اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچه ها کمک می کنم… مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم… 🦋همه دوره ام کرده بودن، اصلا حوصله و توان حرف زدن نداشتم… – چند ماه دیگه یازده سال میشه… از اولین روزی که من، پام رو توی این خونه گذاشتم… بغضم ترکید… این خونه رو علی کرایه کرد… علی دست من رو گرفت آورد توی این خونه… هنوز دو ماه از شهادت علی نمی گذره… گوشه گوشه اینجا بوی علی رو میده… دیگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد. ❤️من موندم و پنج تا یادگاری علی… اول فکر می کردن، یه مدت که بگذره از اون خونه دل می کنم اما اشتباه می کردن… حتی بعد از گذشت یک سال هم، حضور علی رو توی اون خونه می شد حس کرد… 🦋کار می کردم و از بچه ها مراقبت می کردم… همه خیلی حواسشون به ما بود… حتی صابخونه خیلی مراعات حال مون رو می کرد… آقا اسماعیل، خودش پدر شده بود اما بیشتر از همه برای بچه های من پدری می کرد، حتی گاهی حس می کردم توی خونه خودشون کمتر خرج می کردن تا برای بچه ها چیزی بخرن… . ❤️تمام این لطف ها، حتی یه ثانیه از جای خالی علی رو پر نمی کرد… روزگارم مثل زهر، تلخ تلخ بود… تنها دل خوشیم شده بود زینب… حرف های علی چنان توی روح این بچه ده ساله نشسته بود که بی اذن من، آب هم نمی خورد… درس می خوند، پا به پای من از بچه ها مراقبت می کرد… 🦋وقتی از سر کار برمی گشتم،خیلی اوقات، تمام کارهای خونه رو هم کرده بود… . هر روز بیشتر شبیه علی می شد… نگاهش که می کردیم انگار خود علی بود… دلم که تنگ می شد، فقط به زینب نگاه می کردم، اونقدر علی شده بود که گاهی آقا اسماعیل، با صلوات، پیشونی زینب رو می بوسید… عین علی، هرگز از چیزی شکایت نمی کرد… حتی از دلتنگی ها و غصه هاش… به جز اون روز … . ❤️از مدرسه که اومد، رفتم جلوی در استقبالش… چهره اش گرفته بود… تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست… گریه کنان دوید توی اتاق و در رو بست… .... 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀❣🍀 🌹از هم بگشای دیده را بـاصلوات 🍀با خنده بگو شکرخدا را صلوات 🌹برگی بزنی بـار دگـر دفتـر عمـرت 🍀صبحست وبگومحفل ماراصلوات 💚اللَّهـُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ💜 💜آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهم💚 💚🍃 هر،روزخودراباذکرشریف صلوات 💚🍃بـرحضرت محمـدو خانـدان پاک و 💚🍃شـریف و مطهرش شــروع کنیــم 💜اَللّٰهُـمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و💚 💚َآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُـم💜 🍃🍀الّلهُمَّ 🍃💚صلّ 🍃🍀علْی 🍃💚محَمَّد 🍃🍀وآلَ 🍃💚محَمَّدٍ 🍃🍀وعَجِّل 🍃💚 فرَجَهُم 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/shahidmostafamousavi 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
🌷وصیت های 17 گانه امام ع به شیعیان: 🌷1.تقوا 🌷2.خداترسی 🌷3.تلاش درراه خدا 🌷4.راستگویی 🌷5.ادا امانت 🌷6.طول سجده 🌷7.همسایگی خوب 🌷8.نمازجماعت 🌷9.تشییع جنازه 🌷10.عیادت مریض 🌷11.ادای حقوق دیگران 🌷12.زینت ماباشیدباعث شرمندگی نباشید 🌷 13.بامعرفی درست ما،دلهارابه سوی ما جذب کنید.همه خوبیها درما هست وهیچ بدی درمانیست. 🌷14.زیادبه یادخداباشید 🌷15.زیادبه یادمرگ باشید 🌷16.زیادتلاوت قرآن کنید 🌷17.زیادصلوات بفرستید 🌷وسائل ج 12 ص 5 https://eitaa.com/shahidmostafamousavi 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 🔥شیطان، کیــه؟ چیه؟ کجاست؟ و برای ما چه سودی داره اصلاً ؟ آخه این چه کاری بود خدا ... نمیشه خلقش نمی‌کردی؟ اَمانمون رو بریده ❗️ 🎤 انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۴ فروردین ماه سالروز شهادت مدافع حرم " حسین معزغلامی " گرامی باد 🌹اینجا👇 @shahidmostafamousavi
📸 تشییع پیکر سردار شهید حسین اسداللهی 🌹اینجا @shahidmostafamousavi
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۴ فروردین ماه سالروز شهادت مدافع حرم " سعید خواجه صالحانی " گرامی باد 🌹اینجا👇 @shahidmostafamousavi