eitaa logo
در محضر استاد
1.1هزار دنبال‌کننده
67 عکس
19 ویدیو
3 فایل
این کانال به بیان دیدگاه و اندیشه های استاد شهید مطهری(ره) در مناسبت های مختلف اختصاص دارد. ازاینکه با نظرات خویش ما را در اداره بهتر کانال یاری می کنید، سپاسگزارم. بازنشر مطالب با ذکر آدرس کانال بلامانع است. ارتباط با مدیر: https://eitaa.com/hpouryahya
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ رهبری نسل جوان 🔸وقتی که می‌گوییم نسل جوان، مقصود حتماً طبقه جوان نیست، مقصود طبقه‏ ای است که در اثر تحصیلات و آشنایی با تمدن جدید دارای طرز تفکر مخصوصی است، خواه پیر باشد یا جوان. اگر خدا نخواسته فکری برای هدایت و رهبری این نسل نشود، آینده بکلی از دست خواهد رفت. ما هنوز این مسئله‌ را جدی نگرفته‌ایم. نسل جوان در نظر ما صرفاً یعنی یک نسل هواپرست و شهوت‏‌پرست، و خیال می‌کنیم با این که به آنها دهن‌کجی بکنیم و چهارتا متلک در روی منبر به آنها بگوییم کار درست می‌شود! 🔸مسأله رهبری و هدایت، از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل، در زمانهای متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت فرق می‌کند و ما باید این خیال را از کلّه خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم. 🔸اولاً باید نسل جوان را بشناسیم و بفهمیم دارای چه مشخصات و ممیزاتی است. نسل جوان ما مزایایی دارد و عیبهایی. زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتی دارد که در گذشته نبود و از این جهت باید به او حق داد. در عین حال یک انحرافات فکری و اخلاقی دارد و باید آنها را چاره کرد. چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا یعنی ادراکات و احساسات و آرمانهای عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات میسر نیست. باید به این جهات احترام گذاشت. اسلام به این امور احترام گذاشته است. اگر ما بخواهیم به این امور بی‌‏اعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلو انحرافهای فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم. 🔸باید فکر اساسی برای این انحرافها کرد. فکر اساسی به این است که اول ما درد این نسل را بشناسیم، دردی که نشانه بیداری است، یعنی آن چیزی را که احساس می‌کند و نسل گذشته احساس نمی کرد. در قدیم سطح فکر مردم پایین بود، کمتر در مردم شک و تردید و سؤال پیدا می‌شد، حالا بیشتر پیدا می‌شود. باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سؤالات و احتیاجات فکری‏‌اش پاسخ گفت. تا به دردش یعنی به افکار و ادراکات و احساساتش رسیدگی نشود، نمی‌شود جلو انحرافاتش را گرفت. 🔸ما امروز از این نسل گله داریم که چرا با قرآن آشنا نیست؟ چرا در مدرسه‌‏ها قرآن یاد نمی‌گیرند، حتی به دانشگاه هم که می‌روند از خواندن قرآن عاجزند؟ اما باید از خودمان بپرسیم ما تاکنون چه اقدامی در این راه کرده‌ایم؟ آیا با همین فقه و شرعیات و قرآن که در مدارس است توقع داریم نسل جوان با قرآن آشنایی کامل داشته باشد؟! عجبا که خود نسل قدیم قرآن را متروک و مهجور کرده، آنوقت از نسل جدید گله دارد که چرا با قرآن آشنا نیست. قرآن در میان خود ما مهجور است و توقع داریم نسل جدید به قرآن بچسبد. اگر نسل کهن از قرآن منحرف نشده بود قطعاً نسل جدید منحرف نمی شد. 🔸در رهبری نسل جوان، بیش از هر چیز دو کار باید انجام شود: یکی باید درد این نسل را شناخت. بدون شناختن درد این نسل هرگونه اقدامی بی‏مورد است. دیگر اینکه نسل کهن باید اول خود را اصلاح کند. نسل کهن از بزرگترین گناه خود باید توبه کند و آن مهجور قرار دادن قرآن است. همه باید به قرآن بازگردیم و قرآن را پیشاپیش خود قرار دهیم و در زیر سایه قرآن به سوی سعادت و کمال حرکت کنیم. (این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.) 📚 ده گفتار، صفحه ٢١٢ ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از در محضر استاد
❇️ "افْضَلُ الْاعْمالِ انْتِظارُ الْفَرَجِ‏" یعنی چه؟ 🔹بعضی خیال می‌کنند اینکه افضل اعمال انتظار فرج است، به این معناست که انتظار داشته باشیم امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) با عده‌ای که خواص اصحابشان هستند یعنی سیصد و سیزده نفر و عده‌ای غیرخواص ظهور کنند، بعد دشمنان اسلام را از روی زمین بردارند، امنیت و رفاه و آزادی کامل را برقرار کنند، آن وقت به ما بگویند بفرمایید! ما انتظار چنین فرجی را داریم و می‌گوییم افضل اعمال هم انتظار فرج است! نه، انتظار فرج داشتن یعنی انتظار در رکاب امام بودن و جنگیدن و احیاناً شهید شدن، یعنی آرزوی واقعی و حقیقی مجاهد بودن در راه حق، نه آرزوی اینکه تو برو کارها را انجام بده، بعد که همه کارها انجام شد و نوبت استفاده و بهره گیری شد آن وقت من می‌آیم! 🔹انتظار فرج داشتن یعنی واقعاً در نیت ما این باشد که در رکاب امام زمان و در خدمت ایشان دنیا را اصلاح کنیم. در زیارت اباعبدالله (علیه السلام) می‌گوییم: «یا لَیتَنا کنّا مَعَک فَنَفوزَ فَوْزاً عَظیماً». معنایش این است که‌ ‏ای کاش ما در خدمت تو بودیم و شهید می‌شدیم و از راه شهادت، رستگاری عظیم پیدا می‌کردیم. آیا این ادعای ما از روی حقیقت است؟ افرادی هستند که از روی حقیقت ادعا می‌کنند ولی اکثر ما که در زیارتنامه‌ها می‌خوانیم، لقلقه زبان است. 📚آزادی معنوی، صفحه 173 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
❇️ مهدویت، یک فلسفه بزرگ جهانی‏ 🔹کوشش کنید فکر خودتان را در مسئله‌ حضرت حجت با آنچه که در متن اسلام آمده تطبیق بدهید. غالب ما این مسئله‌ را به صورت یک آرزوی کودکانه یک آدمی که دچار عقده و انتقام است درآورده‏ ایم. گویی حضرت حجت فقط انتظار دارند که کی خداوند تبارک و تعالی به ایشان اجازه بدهند که مثلا بیایند ما مردم ایران را غرق در سعادت کنند یا شیعه را غرق در سعادت کنند، آنهم شیعه هایی که ما هستیم که شیعه نیستیم. نه، این یک فلسفه بزرگ جهانی است، چون اسلام یک دین جهانی است، چون تشیع به معنی واقعی‏ اش یک امر جهانی است. این را ما باید به صورت یک فلسفه بزرگ جهانی تلقی کنیم. 🔹وقتی قرآن می‌گوید: وَلَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ انَّ الْارْضَ‏ یرِثُها عِبادِی الصّالِحونَ‏، صحبت از زمین است، نه صحبت از این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد. 1⃣اولًا امیدواری به آینده است که دنیا در آینده نابود نمی‌شود. اصول دین و مذهب به ما می‌گوید: زندگی سعادتمندانه بشر آن است که در آینده است. 2⃣دوم: آن دوره، دوره عقل و عدالت است. شما می‌بینید یک فرد سه دوره کلی دارد: دوره کودکی که دوره بازی و افکار کودکانه است، دوره جوانی که دوره خشم و شهوت است، و دوره پیری که دوره پختگی و استفاده از تجربیات و دوره حکومت عقل است. اجتماع بشری هم همین‌طور است. اجتماع بشری سه دوره را باید طی کند. یک دوره، دوره اساطیر و افسانه‌ها و به تعبیر قرآن دوره جاهلیت است. دوره دوم دوره علم است، ولی علم و جوانی، یعنی دوره حکومت خشم و شهوت. آیا دوره‌ای نخواهد آمد که آن دوره، حکومت، نه حکومت اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت؟! دوره‌ای که واقعاً در آن دوره معرفت و عدالت و صلح و انسانیت و معنویت حکومت کند؟ چگونه می‌شود که چنین دوره‌ای نیاید؟! مگر می‌شود که خداوند این عالم را خلق کرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد، بعد بشر به دوره بلوغ خودش نرسیده یکمرتبه تمام بشر را زیرورو کند؟! 🔹پس مهدویت یک فلسفه بسیار بزرگ است. ببینید مضامینی که ما در اسلام داریم چقدر عالی است! نزدیک ماه مبارک رمضان است، دعای افتتاح را موفق خواهید بود و در شبهای ماه مبارک رمضان خواهید خواند. قسمت زیادی از آخر این دعا اختصاص به وجود مقدس حضرت حجت دارد که من همانها را می‌خوانم و دعای من هم همانها خواهد بود: «اللهُمَّ انّا نَرْغَبُ الَیک فی دَوْلَةٍ کریمَةٍ تُعِزُّبِهَا الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اهْلَهُ وَ تَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ الی‏ طاعَتِک وَالْقادَةِ الی‏ سَبیلِک» 🤲 خدایا تو را به ذات مقدست و به حقیقت اولیاء کرامت قسم می‌دهیم که ما را از کسانی قرار بده که شایسته این آرزوی بزرگ بوده باشیم. 📚سیری در سیره ائمه اطهار، صفحه 259 ╭──────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰────────────
هدایت شده از در محضر استاد
✅مشخصات دوره حضرت مهدی(عج) 🔸به اتفاق علمای شیعه و اهل تسنن این جمله از پیغمبر اکرم متواتر است. احدی در این جمله تردید ندارد که پیغمبر اکرم فرمود: «لَوْ لَمْ یبْقَ مِنَ الدُّنْیا الّا یوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِک الْیوْمَ حَتّی‏ یخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدی». حال ببینید پیغمبر چگونه آن روز را روشن و دوره کمال بشریت می‌بیند. فرمود: «الْمَهْدی یبْعَثُ فی امّتی عَلَی اخْتِلافٍ مِنَ النّاسِ وَالزَّلازِلِ» مهدی در یک شرایطی می‌آید که اختلاف در میان بشر شدید و زلزله‌‏ها برقرار است (مقصود زلزله‏‌های ناشی از مواد زیر زمین نیست)، اصلًا زمین به دست بشر دارد تکان می‌خورد و خطر، بشریت را تهدید می‌کند «فَیمْلَأُ الْارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» بعد از آنکه پیمانه ظلم و جور پر شد، دنیا را پر از عدل و داد می‌کند. «یرْضی‏ عَنْهُ ساکنُ السَّماءِ وَ ساکنُ الْارْضِ» از او، هم خدای آسمان راضی است و هم خلق خدای آسمان و مردم روی زمین. بعد فرمود: «یقَسِّمُ الْمتمام صِحاحاً» ثروت را به طور صحیح تقسیم می‌کند «وَ یمْلَأُ اللهُ قُلوبَ امَّةِ مُحَمَّدٍ غِنی وَ یسَعُهُمْ عَدْلُهُ»، خداوند دل امت اسلام را مملوّ از غنا می‌کند؛ دلها غنی می‌شود، فقرها و نیازها و حقارتها و بیچارگی‌ها و کینه‌‏ها و حسادتها، همه از دلها بیرون کشیده می‌شود. 🔸امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می‌فرماید: حَتّی‏ تَقومَ الْحَرْبُ بِکمْ عَلی‏ ساقٍ، بادِیاً نَواجِذُها، مَمْلوءَةً اخْلافُها، حُلْواً رَضاعُها، عَلْقَماً عاقِبَتُها. پیش‌بینی می‌کند که قبل از ظهور حضرت مهدی آشوب عجیب و جنگهای بسیار مهیب و خطرناکی در دنیا هست. می‌فرماید: جنگ روی پای خودش می‌ایستد، دندانهای خودش را نشان می‌دهد مثل یک درنده‌‏ای که دندان نشان می‌دهد؛ شیرِ پستان خودش را نشان می‌دهد، یعنی آن ستیزه‌جویان و آتش‌افروزان جنگ نگاه می‌کنند می‌بینند این پستان جنگ خوب شیر می‌دهد یعنی به نفعشان کار می‌کند، اما نمی‌دانند که عاقبتِ این جنگ به ضرر خودشان است. «الا وَ فی غَدٍ وَ سَیأْتی غَدٌ بِما لا تَعْرِفونَ» بدانید که فردا دنیا آبستن چیزهایی است که هیچ پیش‌بینی نمی‌کنید، نمی‌شناسید و آگاه نیستید، ولی بدانید هست و فردا با خود خواهد آورد. «یأْخُذُ الْوالی مِنْ غَیرِها عُمّالَها عَلی‏ مَساوی اعْمالِها» اول کاری که آن والی الهی می‌کند این است که عمال و حکام را یک یک می‌گیرد، اعوان خودش را اصلاح می‌کند، دنیا اصلاح می‌شود. «وَ تُخْرِجُ لَهُ الْارْضُ افالیذَ کبِدِها» زمین هر موهبتی که در خودش دارد از هر معدنی، و هر استعدادی که شما تصور بکنید، همه را بیرون می‌دهد؛ «وَ تُلْقی الَیهِ سِلْماً مَقالیدَها» زمین می‌آید مثل یک غلام در حالی که تسلیم است کلیدهای خودش را دراختیار او قرار می‌دهد. یعنی دیگر سرّی در طبیعت باقی نمی‌ماند مگر اینکه به دست او کشف می‌شود، «فَیریکمْ کیفَ عَدْلُ السّیرَةِ» آن وقت او به شما نشان خواهد داد که عدالت واقعی یعنی چه؛ «وَ یحْیی مَیتَ الْکتابِ وَالسُّنَّةِ»، قوانین کتاب و سنت را که متروک مانده و به حسب ظاهر مرده و از میان رفته است زنده خواهد کرد. 🔸و نیز فرمود: اذا قامَ الْقائِمُ حَکمَ بِالْعَدْلِ...حضرت یک لقبی دارد مخصوص به خود، لقبی که از مفهوم «قیام» گرفته شده است، آن که در جهان قیام می‌کند: الْقائم. اصلًا ما حضرت مهدی را به قیام و عدالت می‌شناسیم. هر امامی به یک صفت شناخته می‌شود، این امام به قیام و عدالت شناخته می‌شود. «وَ ارْتَفَعَ فی ایامِهِ الْجَوْرُ» جور و ظلمی دیگر در کار نیست. «وَ امِنَتْ بِهِ السُّبُلُ» همه راهها، راههای زمینی، دریایی و هوایی امن می‌شود، چون منشأ این ناامنیها ناراحتیها و بی‌‏عدالتی‏‌هاست. وقتی که عدالت برقرار بشود، [چون‏] فطرت بشر فطرت عدالت است، دلیل ندارد که ناامنی وجود داشته باشد. «وَ اخْرَجَتِ الْارْضُ بَرَکاتِها» و زمین تمام برکات خودش را بیرون می‌آورد. «وَ لا یجِدُ الرَّجُلُ مِنْکمْ یوْمَئِذٍ مَوْضِعاً لِصَدَقَتِهِ وَ لا بِرِّهِ...»، ناراحتی مردم فقط این است که اگر بخواهند یک صدقه‌‏ای بدهند، یک نفر [مستحق‏] پیدا نمی‌کنند. 🔸اینها براساس چه فلسفه‌ای است؟ اسلام می‌گوید عاقبتِ بشر عدالت است، عدالت برای بشر محبوب و مثل یک معبود است و این نمی‌شود جز اینکه یک حکومت عادل جهانی بر مبنای ایمان، خداپرستی و خداشناسی و بر مبنای حکومت قرآن به وجود آید؛ و ما مسلمین خوشوقتیم که برخلاف این همه بدبینی‌هایی که در دنیای غرب به وجود آمده، به آینده بشریت خوش‌بین هستیم. به ما گفته‌اند: «افْضَلُ الْاعْمالِ انْتِظارُ الْفَرَجِ»، این خوشبینی و انتظار فرج فضیلتش از همه اعمال بیشتر است، چرا؟ برای اینکه این یک ایمانی است در سطح بسیار عالی. 📚سیری در سیره ائمه اطهار، صفحه 235 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
بزرگداشت سید جمال الدین اسدآبادینقش سید جمال در آگاه کردن ملتهای مسلمان‏ 🔸یک آدم آگاه هم که در میان مردم پیدا شود، میلیونها نفر را آگاه می‌کند. شما ببینید یک سید جمال در صد سال پیش پیدا شد، یک سید تک، هیچ چیز هم نداشت، هیچ وسیله‌ای نداشت. یک طلبه چند سالی در قزوین، مختصری در تهران، چهار سالی هم در نجف تحصیل کرد. سر پرشوری داشت. به فکر آگاه‏سازی ملل مسلمان افتاد. راه افتاد با آن مشکلاتی که مسافرتها در آن زمان داشت. اکثر کشورهای اسلامی را گردش کرد و از نزدیک مطالعه نمود. ایران را که ‏خودش ایرانی بود دیده بود. به ترکیه رفت. آن زمان، دوره عثمانی بود. ترکیه مرکز خلافت اسلامی بود و همه کشورهای اسلامی غیر از ایران که شیعه بود زیر نفوذ ترکیه آنوقت بود، یا جزئش بودند و یا تحت ‏الحمایه‌‏اش بودند. به مصر رفت، مدتها در مصر ماند. سفر مکه رفت، حجاز را دید. به هند رفت، هندوستان را کاملا از نزدیک مطالعه کرد. به افغانستان رفت. همه این کشورهای اسلامی را پا زد، از نزدیک مطالعه کرد و در همه جا هم به افشاگری و بیدارسازی پرداخت. بعلاوه به کشورهای اروپایی رفت، دنیای غرب را شناخت، به مقاصد و نیات دنیای غرب آگاه شد، ریشه دردها را شناخت و آن را در استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد. بیماری روانی مردم را جدایی دین از سیاست دانست. دید عجب فکر خطرناکی را استعمار در میان مردم تبلیغ کرده که دین یک مسئله‌ است سیاست مسئله‌ دیگر، کار دین را به دینداران واگذارید، کار دین جایش مسجد است، دین یعنی در مسجد و معبد بودن، دعا و نماز خواندن؛ میدان سیاست و میدان اجتماع چیز دیگری است. 🔸سید جمال فکر جدایی دین از سیاست را بکلی محکوم کرد، که اسلام دین سیاست است، اسلام دین اجتماع است. پیغمبر اسلام همین قدر که از آن اسارت مکه خارج شد و به مدینه هجرت کرد و یک محیط آزاد پیدا کرد، اولین کاری که کرد این بود که حکومت تشکیل داد و خودش در رأس یک حکومت قرار گرفت. 🔸غرض این که یک نفر با نداشتن هیچ وسیله‌ای توانست به ملتهای مسلمان آگاهی ببخشد. تمام نهضتهای اسلامی که در کشورهای اسلامی رخ داده، مثل نهضت مشروطیت در ایران، انقلاب استقلال در عراق، نهضتهای آزادیبخش در هندوستان، افغانستان، ترکیه، مصر و هر یک از کشورهای عربی، بذرش را سید جمال در صد سال پیش کاشت. 📚 آینده انقلاب اسلامی ایران، صفحه 212 ✳️برای آشنایی بیشتر با شخصیت، افکار و آرمان های سید جمال الدین اسدآبادی به کتاب نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر مراجعه شود✳️ ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
⛔️چهارشنبه سوری⁉️ 🔸واقعاً عجيب است: چهارشنبه آخر سال شمسى كه می شود حتى در محيط هاى عالى فرهنگی ما آتش روشن می كنند، از روى آتش می پرند، می گويند: «سرخى تو از من، زردى من از تو». من نمی دانم ما چقدر می خواهيم اصرار روى حماقتهاى خودمان داشته باشيم؟! 🔸آتش روشن كردن شعار آتش پرستان است. از روى آتش پريدن در چهارشنبه آخر سال در اسلام بوى كفر می دهد. «سرخى تو از من زردى من از تو» در اسلام شرك و كفر است. اينها شعار گبرها و آتش پرستهاست. اسلام براى مبارزه كردن با اينها آمده. اسلام دين اذان و دين «لا اله الّا اللَّه» است. 📚 پانزده گفتار، صفحه 151(پاورقی)- 192 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از در محضر استاد
سهم انسان از فصل بهار 🔸بهار طبیعی را خورشید به وجود می‌آورد که پس از مدتی دوری و فاصله، با اشعه گرم خود طبیعت مرده را زنده و زمین خفته را بیدار می‌کند؛ و بهار معنوی را خورشید تابنده قرآن در دلهای مرده و روحهای افسرده ایجاد می‌کند. هم از فرصت بهار معنوی باید استفاده کرد و هم از فرصت بهار طبیعی. 🔸در قرآن کریم مکرر از این تجدید حیاتی که برای زمین رخ می‌دهد یاد شده ولی به عنوان یک درس و تعلیم و به عنوان راهنمایی بشر، که از این فصل چه استفاده‌ای باید بکند و چه الهامی باید بگیرد. 🔸هریک از فرزندان زمین از گیاهان و حیوانات و انسان از این فصل حیات‌بخش سهمی و حقی دارند...انسان هم از آن جهت که انسان است، عقلی دارد و فهمی، دلی دارد و احساساتی و عواطفی، او هم از این فیض عام سهمی دارد. سهم انسان چیست؟ 🔸برای بعضی از مردم فصل حیات‌بخش بهار الهام‌دهنده است، درس است، آموزنده است، نکته‌ها و رمزها و حقیقتها درمی‌یابند. اما متأسفانه استفاده بعضی دیگر از افراد از حدّ استفاده یک حیوان تجاوز نمی‌کند. حاصل بهره آنها از این تجلّی باشکوه خلقت، شکم پرکردن و عربده کشیدن و بدمستی کردن و سقوط در منتها درجه حیوانیت است. آنها در این فصل الهام می‌گیرند اما نه از این فصل بلکه از صفات و ملکات پلید خودشان؛ الهام می‌گیرند اما چه چیز الهام می‌گیرند؟ جنایت و آدمکشی، فحشا و فساد اخلاق، شکستن قیود و حدود انسانی. آیا این منتهای بدبختی نیست که محصول رسیدن ایامی به این لطف و صفا و طراوت، تیرگی دل و تاریکی روح و قساوت قلب باشد؟ آری، هرکسی بر طینت خود می‌تند. 🔸به هرحال، فصل بهار فصل تجدید حیات و زندگی از سر گرفتن زمین ماست؛ فصل نشاط و خرّمی زمین است؛ فصلی است که زمین در شرایط تازه و جدیدی قرار می‌گیرد و مستعد می‌شود که بزرگترین موهبتهای الهی یعنی حیات و زندگی به او افاضه شود...در قرآن کریم به این موضوع اشاره شده، ولی به عنوان یک درس و یک تعلیم و یک حکمتِ آموختنی. 📚 بیست گفتار، صفحه ۲۰۴ ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ برنامه انسان سازی ماه مبارک رمضان 🔹اساساً برنامه ماه مبارک رمضان برنامه انسان سازی است که انسانهای معیوب در این ماه خود را تبدیل به انسانهای سالم، و انسانهای سالم خود را تبدیل به انسانهای کامل کنند. برنامه ماه مبارک رمضان برنامه تزکیه نفس است، برنامه اصلاح معایب و رفع نواقص است، برنامه تسلط عقل و ایمان و اراده بر شهوات نفسانی است، برنامه دعاست، برنامه پرستش حق است، برنامه پرواز به سوی خداست، برنامه ترقی دادن روح است، برنامه رقاء دادن روح است. 🔹اگر بنا باشد که ماه مبارک بیاید و انسان سی روز گرسنگی و تشنگی و بی‌خوابی بکشد و مثلًا شبها تا دیر وقت بیدار باشد و به این مجلس و آن مجلس برود، و بعد هم عید فطر بیاید و با روز آخر شعبان یک ذره هم فرق نکرده باشد، چنین روزه‌ای برای انسان اثر ندارد. اسلام که نمی‌خواهد مردم بی‌جهت دهانشان را ببندند، بلکه با روزه گرفتن قرار است که انسانها اصلاح شوند. چرا در روایات ما آمده است که بسیاری از روزه داران هستند که حظ و بهره آنها از روزه جز گرسنگی چیزی نیست؟ بستن دهان از غذای حلال برای این است که انسان در آن سی روز تمرین کند که زبان خود را از گفتار حرام ببندد، غیبت نکند، دروغ نگوید، فحش ندهد. 🔹{آیا صحیح است‌} یک ماه رمضان بر ما بگذرد که در آن ماه ما یک سلسله تهمت ها به یکدیگر بسته باشیم؟ ماه رمضان برای این است که مسلمین، بیشتر اجتماع کنند، عبادت های اجتماعی انجام دهند و در مساجد جمع شوند، نه اینکه ماه رمضان وسیله تفرقه قرار گیرد. (این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.) 📚 انسان کامل، صفحه 28 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
❇️زردتشت، آیینی توحیدی یا ثنوی؟ 🔸از نظر تاریخ،به‌روشنی معلوم نیست که آیین زردشت در اصل توحیدی بوده است یا ثنوی؟«اوستا»ی موجود،این ابهام را رفع نمی‌کند، زیرا قسمتهای مختلف این کتاب تفاوت فاحشی با یکدیگر دارد.بخش «وندیداد» صراحت در ثنویت دارد،ولی از بخش «گاتاها» چندان دوگانگی فهمیده نمی‌شود،بلکه بر حسب ادعای برخی از محقّقین،از این بخش،یکتائی استنباط می‌گردد.تحقیقات تاریخی در اینجا نارسا است. 🔸ما بر حسب اعتقاد اسلامی‌ که درباره مجوس داریم می‌توانیم دین زردشت را در اصل،یک شریعت توحیدی بدانیم،زیرا بر حسب عقیده اکثر علمای اسلام،زردشتیان از اهل کتاب محسوب می‌گردند.محقّقین از مورّخین نیز همین عقیده را تأیید می‌کنند و می‌گویند نفوذ ثنویت در آئین زردشت،از ناحیه سوابق عقیده دو خدایی در نژاد آریا قبل از زردشت بوده است.البته تنها از طریق تعبّد، یعنی از راه آثار اسلامی می‌توانیم شریعت زردشت را یک شریعت توحیدی بدانیم. 🔸اما از نظر تاریخی،یعنی از نظر آثاری که به زردشت منسوب است،هر چند بخواهیم فقط «گاتاها» را ملاک قرار دهیم نمی‌توانیم آئین زردشتی را آئین توحیدی بدانیم؛زیرا حدّاکثر آنچه محققان در باب توحید زردشت به استناد «گاتاها» گفته‌اند این است که زردشت طرفدار «توحید ذاتی» بوده است،یعنی تنها یک موجود را قائم به ذات و غیر مخلوق می‌دانسته است و آن «آهورامزدا» است و همه موجودات دیگر را،حتی اهریمن(انگره مئنیو)را آفریده آهورامزدا می‌دانسته است؛و به عبارت دیگر زردشت برای درخت هستی بیش از یک ریشه قائل نبوده‏ است؛ و هم می‌توانیم با اتکاء به گفته برخی محقّقین، زردشت را طرفدار «توحید در عبادت» یعنی یگانه‌‏پرست بدانیم.ولی برای اینکه یک آئین،آئین توحیدی باشدعلاوه بر توحید ذاتی و توحید در عبادت، توحید در خالقیت لازم است و آئین زردشت به حسب مدارک تاریخی،از نظر خالقیت، کاملا ثنوی بوده است،زیرا از این تعلیمات اینچنین استفاده می‌شود که قطب مخالف «انگره مئنیو»،«سپنت مئنیو»است. سپنت مئنیو منشأ اشیاء نیک است اما انگره مئنیو یا اهریمن منشأ اشیاء بد است و آهورا مزدا یا سپنت مئنیو مسؤول آفریدن آنها نیست، بلکه انگره مئنیو مسؤول آفریدن آنها است. مطابق این فکر، هر چند هستی دو ریشه‌‏ای نیست ولی دو شاخه‌‏ای است، یعنی هستی که از آهورامزدا آغاز می‌گردد به دو شاخه منشعب می‌شود: «شاخه نیک» که عبارت است از سپنت مئنیو و آثار نیکش، و «شاخه بد» که عبارت است از انگره مئنیو و همه آفریده‏ها و آثار بدش. اگر گاتاها را که اصیل‏ترین و معتبرترین و توحیدی‏ترین اثری است که از زردشت باقی مانده است ملاک قرار دهیم زردشت را در شش و پنج خیر و شر، و اینکه نظام موجود نظام احسن نیست و با حکمت بالغه جور نمی‌آید گرفتار می‌بینیم. این جهت، او را از پیامبران آسمانی کاملًا جدا می‌کند. 🔸آئین زردشت به موجب همین نقص و یا به جهات دیگر نتوانست با ثنویت مبارزه کند، بطوری که بعد از زردشت بار دیگر ثنویت به مفهوم دو ریشه‏‌ای بودن هستی در میان ایرانیان پدید آمد. زردشتیان دوره ساسانی و مانویان و مزدکیان که نوعی انشعاب از زردشتی‏گری در ایران محسوب می‌شوند، در حدّ اعلی ثنوی بوده‌اند. در حقیقت باید گفت دین زردشت نتوانسته است ریشه شرک و ثنویت را حتی در حدود تعلیمات گاتاها را از دل ایرانیان برکند، خودش نیز مغلوب این عقیده خرافی گشته و تحریف شده است. 🔸تنها اسلام بود که توانست این خرافه چند هزار ساله را از مغز ایرانی خارج سازد.این یکی از مظاهر قدرت شگرف اسلام و تأثیر عمیق آن در روح ایرانیان است که توانست مردمی را که ثنویت با گوشت و پوستشان آمیخته شده بود از این پندار گرفتار کننده نجات دهد.آری اسلام بود که از ایرانیان دوگانه پرست،انسانهای موحّد ساخت که با فرا گرفتن این حقیقت که:"الحمد للّه الّذی خلق السّموات و الارض و جعل الظّلمات و النّور" و با اعتقاد به این معنی که:"الّذی احسن کلّ شی‏ء خلقه‏" و با ایمان و درک این واقعیت که: "ربّنا الّذی اعطی کلّ شی‏ء خلقه ثمّ هدی‏"آنچنان عشق به خدا و آفرینش و هستی و جهان،سراپای وجودشان را فرا گرفت که در ستایش نظام هستی چنین سرودند:به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست‏/عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست‏/به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است‏/به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست. 🔸ایرانی پس از اسلام نه تنها برای شرور مبدأی رقیب خدا قائل نیست،بلکه در یک دید عالی عرفانی،بدیها در نظام کلّی آفرینش از نظرش محو می‌شود،می‌گوید:اساساً بدی وجود ندارد یا «بد آن است که نباشد». غزالی می‌گوید:«نظامی زیباتر از نظام موجود،امکان ندارد».این،انسان دست پرورده اسلام است که فکری اینچنین لطیف و عالی پیدا کرده،درک می‌کند که بلاها و رنجها و مصیبتها که در یک دید،زشت و نامطلوب است، در نظری بالاتر و دیدی عمیق‏‌تر، همه لطف و زیبایی است. 📚عدل الهی، صفحه 65 🆔@shahidmotaharihowzeh
✅ پرهیز از استخفاف روزه 🔸روزه را هم نباید استخفاف کرد و سبک شمرد. بعضی روزه را به شکلی می‌گیرند (حالا این شوخی است) که- العیاذبالله- اگر من به جای خدا بودم اصلًا روزه اینها را قبول نمی‌کردم. من افرادی را سراغ دارم که اینها در ماه رمضان شب تا صبح را نمی‌خوابند اما نه برای اینکه عبادت کنند، بلکه برای اینکه مدت خوابشان پر نشود؛ تا صبح هی چای می‌خورند، اول طلوع صبح که شد نمازشان را می‌خوانند و می‌خوابند، چنان بیدار می‌شوند که نماز ظهر و عصر را با عجله بخوانند و بعد بنشینند سر سفره افطار. آخر این چه روزه‏ای شد؟! آدم شب تا صبح را نخوابد برای اینکه در حال روزه حتماً خواب باشد و رنج روزه را احساس نکند. آیا این استخفاف به روزه نیست؟! به عقیده من مثل فحش دادن به روزه است، یعنی‏ ای روزه! من اینقدر از تو تنفر دارم که می‌خواهم رویت را نبینم! 🔸ما هرگز نباید به عبادت استخفاف کنیم. ما باید مسلمان کامل و جامع باشیم. ارزش اسلام به جامعیت آن است. نه آن‏طور باشیم که فقط به عبادت بچسبیم و غیر آن را رها کنیم و نه مثل آنها که اخیراً پیدا شده‌اند باشیم که اسلام را فقط به‏ تعلیمات اجتماعی‌‏اش بشناسیم و به عبادت استخفاف کنیم، عبادت را تحقیر کنیم. (این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.) 📚 آزادی معنوی، صفحه 89 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از در محضر استاد
✅مقام حضرت خدیجه(سلام الله علیها) 🔸على(ع) و خديجه(س) نقش مؤثرى در ساختن تاريخ اسلام دارند. اگر فداكاري هاى اين زن -كه از پيغمبر(ص) پانزده سال بزرگتر بود- نبود، از نظر علل ظاهرى مگر پيغمبر(ص) مى‏توانست كارى از پيش ببرد؟ تاريخ ابن اسحاق راجع به مقام خديجه(س)‏ و نقش او در پشتيبانى از پيغمبر اكرم(ص) و مخصوصاً در تسلّى بخشى به پيغمبر اكرم(ص)، مى‏نويسد: بعد از مرگ خديجه‏(س) كه ابو طالب هم در آن سال از دنيا رفت، واقعاً عرصه بر پيغمبر اكرم(ص) تنگ شد. 🔸تا آخر عمرِ پيغمبر(ص) هرگاه اسم خديجه‏(س) را مى‏بردند، اشك مقدّسشان جارى مى‏شد. عايشه مى‏گفت: يك پيرزن كه ديگر اين قدر ارزش نداشت، چه خبر است؟ مى‏فرمود: تو خيال مى‏كنى من به خاطر شكل خديجه‏(س) مى‏گريم؟ خديجه(س)‏ كجا و شما و ديگران كجا؟!. ✅ثروت خديجه(س) و شمشير على(ع)‏ 🔸اين را هم به شما عرض كنم: گاهى خود ما مسلمانان حرف هايى مى‏زنيم كه نه با تاريخ منطبق است و نه با قرآن، با حرف هاى دشمن ها منطبق است؛ يعنى حرفى را كه يك جنبه‏اش درست است به گونه‏اى تعبير مى‏كنيم كه اسلحه به دست دشمن‏مى‏دهيم، مثل اينكه برخى مى‏گويند اسلام با دو چيز پيش رفت: با مال خديجه(س)‏ و شمشير على(ع)، يعنى با زر و زور. اگر دينى با زر و زور پيش برود، آن چه دينى مى‏تواند باشد؟! آيا قرآن در يك جا دارد كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟ آيا على(ع) يك جا گفت كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟ 🔸شك ندارد كه مال خديجه(س)‏ به درد مسلمين خورد اما آيا مال خديجه‏(س) صرف دعوت اسلام شد، يعنی پول خديجه(س)‏ را به كسى دادند و گفتند بيا مسلمان شو؟ آيا يك جا انسان در تاريخ چنين چيزى پيدا مى‏كند؟ يا نه، در شرايطى كه مسلمين و پيغمبر اكرم در نهايتْ درجه سختى و تحت فشار بودند جناب خديجه(س) مال و ثروت خودش را در اختيار پيغمبر(ص) گذاشت ولى نه براى اينكه پيغمبر(ص)- العياذ باللَّه- به كسى رشوه بدهد، و تاريخ نيز هيچ گاه چنين چيزى نشان نمى‏دهد. مال خديجه(س) خدمت كرد اما نه خدمت رشوه دادن كه كسى را با پول مسلمان كرده باشد، بلكه خدمت به اين معنى كه مسلمانان گرسنه را نجات داد و مسلمانان با پول خديجه(س) توانستند سدّ رمقى كنند. 🔸شمشير على(ع) بدون شك به اسلام خدمت كرد و اگر شمشير على(ع) نبود سرنوشت اسلام سرنوشت ديگرى بود اما نه اينكه شمشير على(ع) رفت بالاى سر كسى ايستاد و گفت: يا بايد مسلمان بشوى يا گردنت را مى‏زنم، بلكه در شرايطى كه شمشير دشمن آمده بود ريشه اسلام را كند، على(ع) بود كه در مقابل دشمن ايستاد. 🔸پس وقتى مى‏گوييم اگر شمشير على(ع) نبود اسلامى نبود، معنايش اين نيست كه شمشير على(ع) آمد به زور مردم را مسلمان كرد؛ معنايش اين است كه اگر شمشير على(ع) در دفاع از اسلام نبود دشمن ريشه اسلام را كنده بود همچنان كه اگر مال خديجه(س) نبود فقر، مسلمين را از پا درآورده بود. اين كجا و آن حرف مفت كجا؟! (این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.) 📚حماسه حسينى جلد1، صفحه 379 📚سيرى در سيره نبوى، صفحه215 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از در محضر استاد
خرافه 13 بحث امروز من در اطراف «خرافه 13» است. شاید بهتر بود عنوان را «دفاع از 13» قرار می‌دادیم. این عددی که بدون ارتکاب هیچ جرم و جنایتی و بدون هیچ سابقه سوئی، این بشر ظالم ستمگر و این بشر جَهول ظَلوم- به تعبیر قرآن- او را محکوم کرده و برای او نحوست و شئامت قائل شده است و گناهان و جرمها و جنایات و تبعات و آثار سوئی که این گناهان و جرمها و جنایات دارد همه را- زیرکانه یا احمقانه- از دوش خودش برداشته است و به دوش چیزهای دیگری که آنها را نحسها و شومها نامیده، گذاشته است. و در میان همه اشیائی که بشر برای آنها شئامت و نحوست قائل است اعداد سهم بیشتری دارند و در میان اعداد هم از همه- به اصطلاح- مظلومتر و بیچاره‏‌تر و توسری‏‌خورتر عدد 13 بوده است. اساساً این فکر از کجا پیدا شده است؟ 🔹 به نظر من دو خاصیتی که در بشر هست سبب پیدایش فکر نحوست در اشیاء و اعداد شده است. 1⃣ یکی اینکه بشر به طور کلی خودخواه است، یک حالت گریز از مرکزی در مسئله‌ تقبل مسئولیتها دارد، یعنی نمی‌خواهد مسئولیت شکستهای خودش را متوجه خودش بکند. همیشه دنبال این می‌گردد که یک چیز دیگری پیدا کند و بگوید این شکست، این بدبختی که پیدا شد، این من نبودم، این فکر من نبود، این خُلق من نبود، این روح من نبود، این عادت اشتباه من نبود، این جهل و نادانی من نبود که باعث این شکست شد، یک چیز دیگری بود. این یک علت بوده است که بشر برای اینکه از تقبل مسئولیتها فرار کند، آمده است برای اشیاء، برای 13، برای... نحوست قائل شده است. 2⃣ خاصیت دیگر، روح تنبلی است که در انسان می‌باشد. انسان وقتی بخواهد علت قضایا را بفهمد، باید از طریق علمی و عقلی کاوش و تفکر و جستجو و تفحص کند تا علت واقعی اشیاء را درک کند. اگر در جنگی شرکت کردیم و شکست خوردیم، چنانچه بنا بشود روی اصول دقیق علمی بررسی کنیم که چرا شکست خوردیم، دو ناراحتی دارد: یکی اینکه می‌رسیم به اینکه خودمان مسئول این شکست بودیم؛ دوم اینکه مدتها باید زحمت بکشیم، به خودمان رنج بدهیم تا علتها را به دست بیاوریم ولی با یک کلمه خودمان را راحت می‌کنیم، می‌گوییم علت اینکه ما در این جنگ شکست خوردیم این بود که مثلًا در روز چهارشنبه شروع کردیم یا روز 13 بود. 🔹 گره زدن سبزه آیا برویم بیرون شهر، سبزه‌‏ها را گره بزنیم تا از نحسی خارج شویم؟! با سبزه را در روز سیزده از خانه بیرون ریختن از نحسی خارج می‌شویم؟ از خودت بیرون بیا، از این رفتار زشت خودت بیرون بیا، از این عادات زشتت بیرون بیا، از این افکار زشت خودت خارج شو، از این ملکات کثیف و پلیدی که گرفتارش هستی خارج شو. آیا تو با آن کارها از نحوست بیرون می‌آیی؟! 13 چه گناهی دارد؟ از سبزه گره زدن چه کاری ساخته است؟! به خدا ننگ این مردم است که روز سیزده را به عنوان سیزده بدر [بیرون‏] می‌روند! بدانید این مسائل مال اسلام نیست. 🔹 سیزده بدر واقعی سیزده بدر واقعی ما این است که از خودمان بیرون بیاییم، از خانه‌های تنگ و تاریک افکار خرافی خودمان به صحرای دانش و بینش خارج شویم، از ملکات پست خودمان خارج شویم، از اعمال زشت خودمان که مانند تار عنکبوت دور ما تنیده است خارج شویم. (این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.) 📚 پانزده گفتار، صفحه 141 و 148 📚 یادداشت‏های استاد مطهری، جلد ‏6، صفحه131 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
❇️فلسفه حجاب و پوشش اسلامی 🔹فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است. بعضی از آنها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی، و بعضی دیگر جنبه اجتماعی، و بعضی مربوط است به بالابردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او. اکنون به شرح چهار قسمت فوق می‏پردازیم: 1⃣آرامش روانی: نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی‏بند و بار هیجانها و التهابهای جنسی را فزونی می‏بخشد و به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی درمی‌آورد. غریزه جنسی غریزه‏ای نیرومند، عمیق و «دریا صفت» است، هرچه بیشتر اطاعت شود سرکش‏تر می‌گردد، همچون آتش که هرچه به آن بیشتر خوراک بدهند شعله ورتر می‌شود. اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه، هم برای زنان و هم برای مردان تکلیف معین کرده است. یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است:"قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یغُضّوا مِنْ ابْصارِهِمْ وَ یحْفَظوا فُروجَهُمْ... قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یغْضُضْنَ مِنْ ابْصارِهِنَّ وَ یحْفَظْنَ فُروجَهُنَّ". یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه‏گری و دلربایی نپردازند، به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانه‏ای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند. علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرایی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی می‌شود. 2⃣استحکام پیوند خانوادگی: شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود، و بالعکس هر چیزی که باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد. اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهری را محکم می‌سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می‌شود. فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیرهمسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود؛ در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می‌رود و درنتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می‌شود. 3⃣استواری اجتماع: کشانیدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع، نیروی کار و فعالیت اجتماع را ضعیف می‌کند. برعکسِ آنچه که مخالفین حجاب خرده گیری کرده‌اند و گفته‌اند: «حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است» بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است. آنچه موجب فلج کردن نیروی زن و حبس استعدادهای اوست حجاب به صورت زندانی کردن زن و محروم ساختن او از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است و در اسلام چنین چیزی وجود ندارد. اسلام نه می‌گوید که زن از خانه بیرون نرود و نه می‌گوید حق تحصیل علم و دانش ندارد- بلکه علم و دانش را فریضه مشترک زن و مرد دانسته است- و نه فعالیت اقتصادی خاصی را برای زن تحریم می‌کند. اسلام هرگز نمی‌خواهد زن بیکار و بیعار بنشیند و وجودی عاطل و باطل بار آید. پوشانیدن بدن به استثنای وجه و کفّین مانع هیچ گونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست. آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذتجوییهای شهوانی است. 4⃣ارزش و احترام زن: مرد به طور قطع از نظر جسمانی بر زن تفوّق دارد. از نظر مغز و فکر نیز تفوّق مرد لااقل قابل بحث است. زن در این دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد، ولی زن از طریق عاطفی و قلبی همیشه تفوّق خود را بر مرد ثابت کرده است. حریم نگه داشتن زن میان خود و مرد یکی از وسائل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است. اسلام زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند. اسلام مخصوصاً تأکید کرده است که زن هر اندازه متین‏تر و باوقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده می‌شود. در تفسیر آیات سوره احزاب خواهیم دید که قرآن کریم پس ازآنکه توصیه می‌کند زنان خود را بپوشانند می‌فرماید: «ذلِک ادْنی‏ انْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ‏» یعنی این کار برای اینکه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختیار مردان قرار نمی‌دهند بهتر است و درنتیجه دور باش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبکسر می‌گردد. 📚مسئله حجاب، صفحه 76 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از در محضر استاد
✅برخی خصوصیات امام حسن(علیه السلام‏) 🔸چون امروز روز ولادت امام مجتبی(ع) بود قهراً باید تیمّناً و تبرکاً نامی از این وجود مقدس ببریم. امام یعنی پیشوا، یعنی آن کسی که الگو و مقتدا قرار می‌گیرد. امام مجتبی(ع) آن وقت واقعاً برای ما امام است که عملًا الگو و مقتدا باشد. یکی از خصوصیاتی که از زندگی این بزرگوار نقل شده است در همین مسئله‌ حضّ بر طعام مسکین است. ایشان چند بار هرچه داشتند دو قسمت کردند، یک قسمت را به مصرف مساکین و فقرا رساندند و قسمت دیگر را برای خود نگهداری کردند. 🔸سفر حج را مخصوصاً از مدینه تا مکه پیاده می‌رفتند نه از آن جهت که مال و مرکوب و چنین امکانی نداشتند، امکانش را هم داشتند ولی مخصوصاً برای اینکه‏ افْضَلُ الْاعْمالِ احْمَزُها، برای اینکه همه یاد بگیرند، برای اینکه نفس انسان بیشتر خاضع و خاشع بشود و برای اینکه در مقابل خدای متعال بیشتر اظهار عبودیت کرده باشد، در سفر حج این‏گونه عمل می‌کرد. ایشان ضرب‏ المثل حلم و بردباری و تحمل‏‌اند، با توجه به این نکته که امام حسن‏(ع) همان نشاط را برای شهادت و شهید شدن دارد که امام حسین‏(ع) دارد. 🔸اگر انسان خوب توجه کند آنوقت می‌فهمد که به یک معنا مظلومیت امام حسن‏(ع) حتی از امام حسین(ع) بیشتر است. همان نشاط شهادتی که در امام حسین(ع) هست در امام حسن(ع) هست ولی امام حسن(ع) در دوره‌ای قرار گرفته که باید صبر و خودداری کند تا موقع و وقت برسد و آن موقع و وقت، وقتی است که ایشان از دنیا رفته‌اند و نوبت به برادرشان اباعبدالله الحسین(ع) رسیده است. حضرت تمام اینها را با چه حلم و صبری تحمل می‌کند که عجیب و فوق‌العاده است! هیچ به روی بزرگوار خودش نمی‌آورد. برای اشخاص فهیم و حساس، رنجهای روحی از رنجهای جسمی خیلی بالاتر است. جراحت زبان از جراحت شمشیر خیلی بالاتر است. جراحت شمشیر التیام‌‏پذیر است ولی جراحت زبان التیام‌‏پذیر نیست. جراحت شمشیر بیشتر قابل تحمل است از جراحت زبان. امام حسین(ع) را در روز عاشورا با جراحات شمشیر مجروح کردند، گو اینکه جراحت زبانی هم کم و بیش بود، ولی امام حسن(ع) در این جهت عجیب است. 🔸معاویه سران شیطان خودش را جمع می‌کرد، بعد امام مجتبی(ع) را دعوت می‌کرد. یک یک شروع می‌کردند به زخم زبان زدن و چه زخم زبان‏هایی! امام البته یک یک اینها را جواب می‌داد. اما اینها یک امر کوچکی نیست. و از اینها بالاتر اینکه در روزهای جمعه که نماز جمعه خوانده می‌شد و در آن نماز جمعه‏‌های اینها اگر امام حسن(ع) شرکت نمی‌کرد متهم به الحاد و تفریق جماعت مسلمین می‌شد، خطیب جمعه بالای منبر و در حضور امام حسن(ع) پدر بزرگوارش علی(ع) را سبّ و لعن می‌کرد. اینها شوخی نیست. این است که برای امام حسن(ع) درست گفته‌اند که کوچک‌ترین مصیبتهایش همان مصیبت مرگش بود. وقتی که مسموم شد این مسمومیت کوچک‌ترین رنجی بود که او در دنیا دید. 📚آشنایی با قرآن، جلد 9، صفحه41 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
✅ «احياء» و «شب زنده داری» 🔸به مناسبت اين ماه كه ماه مبارك رمضان است و ماه عبادت و دعاست و بالخصوص به مناسبت اين ايّام و ليالى كه ايام و ليالى قدر است و شبها شبهاى احياء است، بحث خودم را از همين كلمه «احياء» شروع مى‏كنم. كلمه «احياء» يعنى زنده كردن، نقطه مقابل «اماته» كه به معنى ميراندن است و احياء اين شبها يعنى اين شبها را زنده نگهدارى كردن و شب‏زنده‏دارى كردن. 🔸اين كلمه چنين مى‏رساند كه شب -كه قسمتى از وقت انسان است- دو حالت دارد: ممكن است شبِ كسى زنده باشد و ممكن است شبِ او مرده باشد. شبِ زنده آن شبى است كه انسان تمام يا لااقل پاسى از آن شب را با ياد خدا و با مناجات و راز و نياز با ذات پروردگار به سر ببرد، و شب مُرده آن شبى است كه انسان تمام آن شب را با غفلت و فراموشى ذات مقدس پروردگار بسر ببرد. 🔸ممكن است كسى خيال كند كه اين تعبير يك تعبير مجازى است، يك نوع تعارف است: شب كه زنده و مرده ندارد، شب بالاخره شب است، زمان است. مقدارى از زمان كه اين نيمكره زمين كه ما در روى آن زندگى مى‏كنيم مواجه با خورشيد نيست و نور خورشيد نمى‏تابد، به آن مى‏گويند «شب».شب به هر حال شب است؛ شب نه زندگى دارد و نه مردگى.راين سخن راست است ولى آن كسى كه مى‏گويد احياء، شب را زنده نگه داشتن، مقصودش اين نيست كه اين قطعه زمان را شما زنده نگه داريد؛ مقصود زنده نگه داشتن خود شماست در اين قطعه از زمان. 🔸به عبارت دقيق‏تر، برخلاف آنچه كه ابتدائاً تصور مى‏شود، ما خيال مى‏كنيم زمان يك چيز است كه همه ما در داخل آن قرار گرفته‏ايم؛ در صورتى كه اين‏جور نيست. زمانى كه ما روى آن حساب مى‏كنيم، ساعات و دقايق و هفته‏ها و ماه‏ها و سالها را حساب مى‏كنيم، آن، زمان ما نيست، زمان اين زمين است. زمان ما يك حقيقتى است متحد با وجود خود ما، جزء وجود ماست. زمانِ ما، زمان وجود ما از خود ما منفك و جدا نيست؛ چيزى كه هست ما اين زمان را كه مقدار و اندازه دارد با زمان زمين حساب مى‏كنيم، با آن تطبيق مى‏كنيم، بعد خيال مى‏كنيم زمان يك چيز است و همه ما در آن قرار گرفته‏ايم. نه، زمان من يك چيز است، زمان شما يك چيز ديگر است يعنى مخصوص خودتان است؛شما چون وجودتان يك وجود متحرك و سيال و متغيّر است، يك زمان در درون خودتان داريد، من هم يك زمان در درون خودم دارم. 🔸حال كه اين مطلب را دانستيم معنى احياء شب قدر را مى‏دانيم. زمان را زنده نگه داريم يعنى زمان خودمان را زنده نگه داريم، هر كداممان آن زمانى را كه در درون ماست زنده نگه داريم. آن زمانى كه در درون ماست چيست؟ آن همان خود ما هستيم، از حقيقتِ ما جدا نيست. پس زمان خودمان را، شب خودمان را زنده نگه داريم يعنى خودمان يك شب واقعاً زنده باشيم، واقعاً زنده زندگى كنيم نه اينكه مرده زندگى كنيم. 🔸در اخبار و احاديث وارد شده است كه در روز قيامت، گذشته انسان و زمان گذشته انسان را به انسان ارائه مى‏دهند و انسانها مختلف مى‏بينند؛ وقتى نگاه مى‏كنند يك موجودى را مى‏بينند كه قطعاتى از آن سياه و تيره است و قطعاتى از آن سفيد و درخشان، تعجب مى‏كند: اين چيست كه به او ارائه داده‏اند؟! مى‏گويند اين زمانِ توست، اين عمر توست. آن ساعاتى كه اين زمان را، اين عمر را روشن و نورانى نگه داشته‏اى، آن ساعاتى كه پروازى داشته‏اى، شورى داشته‏اى، عشقى داشته‏اى، دلت به ياد خدايت زنده بوده است، آن ساعات همان ساعات درخشان نورانى است. آن ساعاتى كه در آن ساعات خدمتى كرده‏اى، كار مفيدى انجام داده‏اى، ساعات نورانى توست. و اما آن ساعاتى كه در آن ساعات غافل بوده‏اى، غرق در شهوات بوده‏اى، برخلاف رضاى خدا قدم برداشته‏اى، آنها دوران تيرگى و تاريكى عمر توست. اين زمانِ توست، اين عمر توست. (این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.) 📚آزادی معنوی، صفحه 39 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
❇️شب قدر بهتر است از هزار ماه 🔸قرآن به طور اجمال و سربسته این مطلب را برای ما بیان کرده: «قرآن را در شب قدر نازل کردیم و تو چه می‌دانی شب قدر چیست!». این «تو چه می‌دانی!» البته خطاب به پیغمبر است، ولی مثل خیلی از خطابهای دیگر مقصود، مردم است. یعنی انسان چه می‌داند که شب قدر چیست! حال، چه چیزی از این یک شب بهتر است از هزار ماه؟ ارزش عبادتش. برای ما هم ارزش عبادتش بیشتر است از هزار ماهی که در آن، شب قدر نباشد. ما در نماز می‌خوانیم: «اِیاک نَعْبُدُ وَ اِیاک نَسْتَعینُ». عبادت وقتی با حالت جمعی باشد بیشتر بالا می‌رود. وقتی روحهای دیگر حالت عِلوی پیدا کرده‌اند، بر روحهای تاریک مثل روحهای ما هم اثر می‌گذارد. اینکه سحرها برای عبادت بهتر است و روح انسان در سحر برای عبادت آماده‌تر است و بیشتر حضور قلب دارد، یک مقدار برای این است که در آن وقت پاکانی و روحهای بزرگ و قویی هستند (قدر متیقّنش وجود مقدس حضرت حجت) که در حال عبادتند. امروز درباره عالم ماده ثابت شده که وقتی کسی فکر می‌کند موج فکری‌اش به آن سر دنیا می‌رسد، تا چه رسد به امواج روحی، که ما نمی‌توانیم درک کنیم. شعاع روح آنها بر دیگران هم اثر می‌گذارد. 🔸حال اگر شب شب قدر باشد، شبی باشد که امام در چنین هیجانی و در چنین حالت قربی است و جوّ روحی عالم به گونه‌ای است که درهای زمین و آسمان به روی یکدیگر باز شده، در آن شب افرادی مثل ما هم اگر ولو ذره‌ای هماهنگی نشان بدهیم، فیضی که می‌توانیم ببریم برابر است با هزار سال شب دیگر که بخواهیم عبادت کنیم؛ یعنی آن جوّ روحی که در آن شب به وجود می‌آید آنقدر بالابرنده است و برای احیاء و زنده داشتن شب مناسب است که برتری دارد بر هزار ماهی که شبهای ساده‌ای داشته باشد و این وضع در آن شبها وجود نداشته باشد. 📚آشنایی با قرآن، جلد 14، صفحه 86 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
☑️ ذکر مصیبت امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) 🔹ایام از یک طرف ایام و لیالی احیاء است، ایام و لیالی دعاست، ایام و لیالی عبودیت و بندگی کردن است و از طرف دیگر ایام شهادت مولای متقیان علی(ع) است، ایام شهادت آن مردی که یکی از بزرگ‌ترین بندگان خداست. بعد از پیغمبر اکرم(ص) ما بنده‌‏ای به این بندگی سراغ نداریم. 🔹رسول اکرم به قاتل امیرالمؤمنین علی (ع) لقب «اَشْقَی الاْخِرین» داده بود. رسول خدا(ص) سخن به گزاف نمی‌گفت. برای آن این لقب را داده بود که با شهادت علی (ع) لطمه بزرگی به عالم اسلام وارد شد که غیر قابل جبران بود. اشخاص بزرگ همه وقت وجودشان مفید است، ولی گاهی از نظر اجتماعی در یک موقع خاصی قرار می‌گیرند که وجود آنها در آن موقع خیلی حساسیت پیدا می‌کند. 🔹یک شخصیت اجتماعی گاهی در یک موقعیت قرار می‌گیرد که سرنوشت یک ملت عظیم را در دست می‌گیرد و لحظات خاصی پیش می‌آید که اگر در آن لحظات از بین برود، از بین رفتنش از بین رفتن فرد نیست، از بین رفتن حق است، از بین رفتن یک رژیم و یک مسلک است. 🔹نتیجه طبیعی از میان رفتن علی (ع) روی کار آمدن خطرناکترین حزبی{خوارج} بود که تاریخ اسلام به خود دیده است. این است که فاجعه شهادت علی(ع)، قطع نظر از مقام قدس و قربی که علی(ع) در نزد خدا دارد، زیان بزرگی برای ملت مسلمان بود که اثرش برای همیشه در تاریخ باقی ماند. 🔹تخمین زده‌اند در حدود چهل و پنج ساعت از ضربت خوردن علی(ع) تا وفات و شهادتش یعنی تا آن لحظه‌ای که مرغ روحش به عالم ملکوت پرواز کرد فاصله شد و به نظر من این مدت چهل و پنج ساعت از حیرت‌انگیزترین دوره‌های زندگی علی(ع) است. شخصیت علی را در این چهل و پنج ساعت انسان می‌بیند. یقین و ایمان علی در این چهل و پنج ساعت بر دیگران نمایان می‌شود. از نظر خود او لحظات و ساعاتی است که جایزه خودش را گرفته است، مسابقه را به نهایت رسانده است، با کمال افتخار می‌خواهد نزد پروردگارش برود. علی(ع) چیز دیگری است. 🔹وقتی که در احد شهید نشد ناراحت شد. رفت خدمت رسول اکرم(ص): یا رسول الله شما به من این‏طور فرموده بودید که خداوند شهادت را روزی من می‌کند، پس چطور من در احد شهید نشدم؟ فرمود: علی جان دیر نمی‌شود، تو حتماً شهید این امت خواهی بود. بعد پیغمبر(ص) یک سؤال مانندی از علی(ع) کرد: علی جانم! بگو آن وقتی که در بستر شهادت افتاده باشی چگونه صبر خواهی کرد؟ چه جوابی می‌دهد! یا رسولَ الله! آنجا که جای صبر نیست، آنجا جای بُشری‏ است و جای شکر و سپاسگزاری است. 🔹همیشه علی(ع) به دنبال این گم گشته خودش می‌رفت. اجمالاً می‌دانست که این فرق او در راه خدا شکافته خواهد شد. می‌گفت خدایا آن لحظه نازنین، آن لحظه زیبا، آن لحظه پرلذّت و پربهجت چه لحظه‌ای خواهد بود؟ پیغمبر(ص) به علی(ع) فرموده بود که شهادت تو در ماه رمضان است، در آن ماه رمضان سال 41 هجری علی(ع) مثل اینکه قلبش احساس کرده بود که دیگر هرچه می‌خواهد واقع بشود در این ماه رمضان واقع می‌شود. بچه‌های علی(ع) احساس کرده بودند که در این ماه رمضان علی(ع) یک حالت انتظار و اضطراب و دلهره‌ای دارد، مثل اینکه انتظار یک امر بزرگی را می‌کشد. 🔹یکی از آن جمله‌های بسیار زیبای امیر المؤمنین(ع) که در خلال همین چهل و پنج ساعت ایراد کرده این است؛ دیگران خیلی مضطرب و ناراحت بودند، اشک می‏‌ریختند و گریه می‌کردند ولی خودش اظهار بشاشت می‌کرد، فرمود: به خدا قسم که اگر مُردم من هیچ کراهتی ندارم، یک ذرّه کراهت ندارم. این برای من یک امر نشناخته‌‏ای نبود، یک مهمان ناشناخته‏‌ای نبود، یک مهمان شناخته شده بود. بعد فرمود: می‌دانید مَثَل من مَثَل کیست؟ مَثَل آن عاشقی است که به دنبال مطلوب و معشوق خودش می‌رود و او را می‌یابد. مَثَل من مَثَل آن تشنه‌ای است که در یک شب تاریک دنبال آب می‌رود ناگهان آب را پیدا می‌کند، چقدر خوشحال می‌شود! (این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.) 📚 آزادی معنوی، صفحه 53 و بیست گفتار، صفحه 220 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────