eitaa logo
کانال رسمی شهید نوید صفری
1.3هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
70 فایل
کانال رسمی شهید مدافع حرم نوید صفری ولادت: ۱۶ تیر سال ۱۳۶۵ 🌷شهادت: ۱۸ آبان ۱۳۹۶ #شب_اربعین #شهیدحججی_تهرانپارس #شهید_بی_سر🥀 تفحص و شناسایی: ۵ آذر ۱۳۹۶ تشییع باشکوه ۱۰ آذر ۱۳۹۶ #کانال_اصلی_شهیدنوید ارسال خاطرات، تصاویر و تبادل : @Zaviyee
مشاهده در ایتا
دانلود
را که می خواستند از حرم ببرند برگشتند و تابوت را بردند بالا نیمه ایستاده گرفتند که به آقا سلام بدهد. برایتان گفتم که عاشق ♥️ امام رضا بود نمی شد که آخرین سلامش را به آقا ندهد و از در حرم بیرون برود. خدا خیرش بدهد یک نفر وقتی تابوت را گذاشتند توی آمبولانس گفت بگذارید همسر شهید چند لحظه با شهیدش🌹 تنها باشد. نشستم کنار و چشمم افتاد به عکس روی تابوتش که داشت می خندید وقت زیادی نداشتم نگران بودم که نكند الان غصه حال من را بخورد فقط گفتم : ازت راضی ام بهت افتخار می کنم عزیزم من هر چیزی که تو دلم بود برای عروسیم بهش رسیدم. هیچی برام کم نذاشتی به موقع ناراحت من نباشی، فقط دست منم بگیر، من رو یادت نره❗️» یاد پیامک 📲 بلند بالایی افتادم که از سوریه همزمان به من و مادرش زده بود، یاد حلالیت طلبیدنش 👇
💐 آخرین باری که آمد خانه ما ظهر جمعه بود. برایش خورش قیمه درست کرده بودم عاشق ❣ غذاهای خورشی بود وقتی می خواست از اتاق من برود بیرون برگشت و به عکس آقا رسول نگاه کرد و گفت: «آقا رسول مواظب خواهرت باش❗️» همان پیراهن چهارخانه ی آبی را که روز تولدش برایش گرفته بودم پوشیده بود. روز تولدش 🎉🎊 چقدر خوش گذشت یک جشن خانوادگی برایش گرفته بودیم. توی خانه ی خودشان چقدر آن روز با آن قابلمه ای که گرفته بود دستش و می کوبید رویش شوخی کرد و سر به سر همه گذاشت نمی شد توی جمع باشد و به بقیه خوش نگذرد. پروازش ✈️ به سوریه عصر شنبه بود آخرین پیامی که برایش فرستادم این بود بهت افتخار میکنم که هستی ان شاء الله به سلامتی بری و سه روز قبل از اینکه راهی سوریه شود آمده بود. بیشتر صحبتهایی که پای تلفن با هم می کردیم در مورد این شهید بود.» 📙کتاب شهیدنوید صفحه ۱۳۳ ღویدانه 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
🌷 می بینید خانم جان این پوستری که پشت کوله ی این پسر جوان چسبانده شده، من است. این را خودم برایش طراحی کردم. وقتی که هنوز شهید🌷 نشده بود. البته چقدر حرف دارد این عکس. یک بار از پوستری برای درست کرده بودم خیلی خوشش آمد، گفت: «پس برای منم یکی درست کنید اصلاً روی یه سنگ قبر سفید مثل سنگ قبر بزرگ بنویسید شهید🌷 و بعد رو کوچیک کنارش بنویسید. حتی خودش نمونه اش را نوشت و برایم فرستاد. نوشتن کنار اسمش برایم سخت بود گفتم برات درست می کنم اما زیر عکست می نویسم✍ پاسدار اسلام. هم گفت: «اصلا نمی خوام! فقط کافیه شهید🌷 بشم بقیه اش رو خدا درست می کنه! تحمل ناراحتی اش را نداشتم بالاخره راضی شدم که برایش پوستر را طراحی کنم وقتی توی ماشین 🚙 عکس پوستر را نشانش دادم خیلی خوشحال شد لذتی می برد که نگو اولین بنری که دم در خانه شان نصب شد همین طرح بود! بعد از شنیدن حال و روز من خیلی تغییر کرد با قابل مقایسه نبودم اصلا از روزی که توی معراج شهدا🌷 نشستم کنار پیکرش آرامش از دست رفته به وجودم برگشت. 🌷 ღویدانه ღیدانه ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
2.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🌹 ↩️ بهترین رفیقش شد ، مزارش شد پاتوقِ دلتنگی‌هاشو همه آرزوش شد شهادت؛ 🌷 ما الان چند قدم با رسول فاصله داره، اونم آروم خوابیده تو قطعه شهدا ! مـــــثل ِرســـول ... وصیتش بود کنار دفنش کنن ... شهید مدافع حرم 🌹 〰➰🕊🌹🕊➰〰 〰➰🕊🌹🕊➰〰 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📒 ⁉️ 🌷 ما حرف هایمان را زده بودیم. نوبت رسیده بود به جلسه رسمی خواستگاری با حضور اعضای خانواده. دلش می خواست قبل از این جلسه رسمی سراغ برویم. قبول کردم. من هم با محتاط بودن قبل از ازدواج و حسابی سبک سنگین کردن موافق بودم. هرچند از همان جلسه اول هردو متوجه شده بودیم که از توی ذهنمان بوده، طرف مقابل دارد و دست و عنایت شما هم بالای سر این آشنایی است؛ اما بهتر می دیدم که روال معمول خواستگاری و جلسات آشنایی و هم انجام شود. 🔸آقای اول با من صحبت کرد. از شرایط خانوادگی پرسید از تحصیلاتم. من فوق لیسانس مهندسی برق داشتم. تحصیلات دیپلم بود. می خواست مطمئن شود که با این تفاوت مشکلی ندارم. خیالش را راحت کردم که برایم شعور و متانت و درایتی که در دیده ام مهم تر از مدرک دانشگاهی است. از میزان شناختی که توی سه جلسه ی صحبت هایمان از هم پیدا کرده بودیم پرسید. از اینکه را چطور دیده ام. من هم بی معطلی گفتم : « خیلی خوبه! فقط این قدر خوبه که می ترسم زود شهید 🌷 بشه» 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۹۷ 🌷 ღـیدانه ღویدانه ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🌷کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
📚 👇 {مشاور} از اینکه را چطور دیده ام.{پرسید} من هم بی معطلی گفتم : « خیلی خوبه! فقط این قدر خوبه که » با تعجب پرسید : « چطور⁉️» گفتم: «من خیلی اهل مطالعه کتاب های مربوط به شهدا هستم. روحیات و خصوصیات رو کم و بیش توی این سالای مأنوس بودن با کتابهای دفاع مقدس 🇮🇷 و همین طور با خانواده ی شناخته م. » 🔹بعد هم کمی از سختی زندگی کنار یک رزمند گفت و شرایط خاصی که باید با آگاهی واردش شوم. حرف های ما که تمام شد را صدا زد و من از اتاق رفتم بیرون. دلم می خواست این جلسه ی باهم بودنمان هم مثل جلسات قبلی داشته باشد. به پیشنهاد دادم اگر آن طرف ها مزارشهدا هست برویم برای زیارت. وقتی داشتیم از پله های بوستان پلیس می رفتیم بالا، هنوز به مزار شهدای گمنام 🌹 نرسیده بودیم، گفت : « شما تحصیلات براتون مهمه؟ » من هم با اطمینان گفتم : « من به آقای مشاورم گفتم که برام شعور و درک طرف مقابل مهمه، شما چی، این اختلاف قدی که داریم براتون اهمیت داره؟ » 👇
هم گفت : نه و بعد هر دو با خیال راحت به شهدای گمنام بوستان پلیس سلام ✋ کردیم. آقای مشاور پیشنهاد داده بود یک هفته صحبتی با هم نداشته باشیم تا بتوانیم تا با فکر باز تصمیم نهایی را بگیریم. بعد از یک هفته پیام های را روی گوشی دیدم. چند پیام پشت سرهم فرستاده بود. هرکدام را که می خواندم چشم هایم از تعجب بیشتر باز می شد. 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۹۸_۹۷ ღویدانه ღـیدانه 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
« بسم رب الزهرا سلام الله علیها » 🌷 زندگی و رفتار و معنویات گره خورده بود به حضرت زهرا (سلام الله علیها) این ارادتِ خاص را از خیلی از کارهایش می شد فهمید. 1⃣ از دو رکعت که هر روز بعد نماز واجبش می خواند و هدیه میکرد به مادرِ سادات حضرت زهرا مرضیه (علیها سلام) 2⃣ از نیت های که حتی وقتی تصمیم گرفتیم برای برکت گرفتن زندگی مان، ختم قرآنی هدیه کنیم به اهل بیت(علیهم السلام). با ذوق گفت: "من به نیت حضرت زهرا (علیهاسلام) میخوام بخونم" 3⃣ از که تو روضه بودیم، شب شهادت بی بی جان سال ۱۳۹۵، برایم فرستاد : "برام خیلی دعا کن. امشب همه چی مقدر می شه… - دعا کن جزﺀ افراد کوچه بنی هاشم نباشم " 4⃣ از … از چشمان قرمز و صورت ملتهبش 😢 بعد از روضه های مادر که هرزمان بعد این روضه ها بهش نگاه می کردم، ناخودآگاه، اشکم جاری می شد. 5⃣ از برای که می گفت: " دعا کن، جانِ حضرت زهرا(سلام الله علیها)💔"… 6⃣ و از خیلی و روضه هایش، از خیلی از که می دانم فقط اینها که گفتم جزئی از ارادتش بوده و خیلی هایش را من هم احتمالا نمی دانم. اصلا شهدا 🌷 همه مادری بودند و حضرت مادر (سلام الله علیها) جاودانه شان کرد … 💙 ღـیدانه ღـیدانه 🌷 💙 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
3.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🎊 🎵 امیرالمومنین امام علی(علیه سلام) در فرازی از خطبه عیدقربان فرمودند: امروز روزى است که حرمتى بس بزرگ دارد و برکتش مورد امیدوارى است و در این روز امید آمرزش گناهان می‌رود؛ پس خدا را بسیار یاد کنید و از او آمرزش بخواهید و به درگاه او توبه کنید، زیرا که او توبه‌پذیرى مهربان است. 📚 من لا یحضر الفقیه جلد ۱ صفحه ۵۲۰ 🎉🎊 بریز اسپند بر آتش بسوزان عود عید آمد بگو لبیک گویان را عشق آمد امید آمد قبیله چشمتان روشن که از قبله آمد بگو عید است از آیینه ها زنگار برگیرید 😘 در بیت سوم اسم هم اومده 😍 💐 ╔═🌺🍃════════════╗ 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari ╚════════════🍃🌺═╝
| ﷽ | القَلبُ ♥️ حَرَمُ اللَّه 🌹 ↪️ 🖤 🌹 این اولین توصیه و نکته ای بود که از آقانوید یاد گرفتم. در اولین سفر زیارتی به کریمه اهل بیت (علیهاسلام) بود. خانم جان عنایت کردن و در اولین روزها دعوتمون کردند حرم باصفاشون. نشسته بودیم به صحبت در یکی از رواق های حرم که حرف از دلتنگی شد و فاصله دیدارهامون. مثل همیشه در کنار حرف های پر از شوق و اشتیاقش، اشارات معنویش رو هم داشت. بهم گفت: " حواست باشه من انقدر تو دلت جا نکنم که اصل کاری فراموش بشه یا کمرنگ ها". گفتم یعنی چی⁉️ صحنه اش هنوز تو ذهنمه که با انگشت سبابه ش روی کاشی های کفِ حرم، عکس یه ♥️ کشید. گفت: "خدا گفته القلب ♥️ حرم الله… دل بنده هام برای خودمه. حریم خودمه. شریک نمی پذیرم… اونوقت ما چیکار می کنیم، میایم تو گوشه گوشه این دل، محبت یه چیزی یا کسی (چیزایی و کسانی) رو قرار می دیم و آخرش یه جایی هم برای محبت خدا و اهل بیت می خواهیم بگذاریم … در حالیکه خداوند کل دل ما رو می خواهد." . بعد نگاهی کرد و گفت:" هر علاقه و محبتی که داریم، باید زیر سایه محبت خدا قرار بگیره و گرنه به ناکجا آباد می رسه. هردومون نباید این یادمون بره… " این جمله رو گفت و مثل همیشه ته دل من از فکر به اینکه با این معرفتش تو دنیا موندنی نیست و ترس همیشگی که "نکنه شهید🌷 بشه" … از همون اول، حواسش بود به هدفی که داره، مدام کنترل میکرد، مراقبت میکرد که نکنه محبت عزیزانش از پدر و مادر عزیزش تا خواهر و همسر و خواهرزاده و… مانع رسیدنش بشه. 👌وقتی که بود با جان و دل بود. انقدر بامحبت و بانشاط که آدم کیف میکرد، اما به وضوح می فهمیدم که در پسِ همه این بودن ها، حواسش به همه چی هست. به اینکه انقدر وابسته نشه که نتونه دل بکنه. و الحمدلله که تلاش هاش نتیجه داد و رسید به اونچه که می خواست..🌷 "شهدا از جمله " به معنای واقعی مصداق این بیت شعر هستند: 🔹آنکس که تو را شناخت، جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند… 🔹 دیوانه کنی هردو جهانش بخشی دیوانه تو هردو جهان را چه کند 🖤 🌹 ღـیدانه ღـیدانه ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🖤჻ᭂ࿐✦ 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🖤჻ᭂ࿐✦
1.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 « بسم رب الشهداء و الصدیقین » 🎥 🌷 🌹 انتشار بمناسبت ۸ آذر ۱۳۹۶ لحظات جانسوز 😭 ورود خانواده محترم 🌷 به معراج شهدا برای وداع با پاره تن و عزیز دل شون، پیشاپیش از انتشار این ویدئو کوتاه از بیت محترم عذرخواهی 🙏 می نماییم. لطفا با حال معنوی 😢 ملاحظه فرمایید و گرنه خیر ⛔️ لطفا ... ممنون 🙏 🇮🇷 🥀 🌷 پی نوشت : ✍ دوستان عزیز 💐 ملاحظه فرمودید .. همه سختی ها رو شهیدنوید🌷 و خانواده محترم شون متحمل شدند، حالا ما اگه تو چله حاجت مون نگرفتیم، خدای نکرده طلبکار نشویم بلکه خودمون رو بدهکار همه بزرگترها و خانواده شهدا بدونیم و البته ناامید هم نشویم، و مجدد چله برداریم تا حاجت روایی ان شاءالله. 💐 ღویدانه ღـیدانه •┈••✾🍃🖤🍃✾••┈• 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari •┈••✾🍃🖤🍃✾••┈•
| ﷽ | القَلبُ ♥️ حَرَمُ اللَّه 🌹 ↪️ 🎊🎉 🌹 این اولین توصیه و نکته ای بود که از آقانوید یاد گرفتم. در اولین سفر زیارتی به کریمه اهل بیت (علیهاسلام) بود. خانم جان عنایت کردن و در اولین روزها دعوتمون کردند حرم باصفاشون. نشسته بودیم به صحبت در یکی از رواق های حرم که حرف از دلتنگی شد و فاصله دیدارهامون. مثل همیشه در کنار حرف های پر از شوق و اشتیاقش، اشارات معنویش رو هم داشت. بهم گفت: " حواست باشه من انقدر تو دلت جا نکنم که اصل کاری فراموش بشه یا کمرنگ ها". گفتم یعنی چی⁉️ صحنه اش هنوز تو ذهنمه که با انگشت سبابه ش روی کاشی های کفِ حرم، عکس یه ♥️ کشید. گفت: "خدا گفته القلب ♥️ حرم الله… دل بنده هام برای خودمه. حریم خودمه. شریک نمی پذیرم… اونوقت ما چیکار می کنیم، میایم تو گوشه گوشه این دل، محبت یه چیزی یا کسی (چیزایی و کسانی) رو قرار می دیم و آخرش یه جایی هم برای محبت خدا و اهل بیت می خواهیم بگذاریم … در حالیکه خداوند کل دل ما رو می خواهد." . بعد نگاهی کرد و گفت:" هر علاقه و محبتی که داریم، باید زیر سایه محبت خدا قرار بگیره و گرنه به ناکجا آباد می رسه. هردومون نباید این یادمون بره… " این جمله رو گفت و مثل همیشه ته دل من از فکر به اینکه با این معرفتش تو دنیا موندنی نیست و ترس همیشگی که "نکنه شهید🌷 بشه" … از همون اول، حواسش بود به هدفی که داره، مدام کنترل میکرد، مراقبت میکرد که نکنه محبت عزیزانش از پدر و مادر عزیزش تا خواهر و همسر و خواهرزاده و… مانع رسیدنش بشه. 👌وقتی که بود با جان و دل بود. انقدر بامحبت و بانشاط که آدم کیف میکرد، اما به وضوح می فهمیدم که در پسِ همه این بودن ها، حواسش به همه چی هست. به اینکه انقدر وابسته نشه که نتونه دل بکنه. و الحمدلله که تلاش هاش نتیجه داد و رسید به اونچه که می خواست..🌷 "شهدا از جمله " به معنای واقعی مصداق این بیت شعر هستند: 🔹آنکس که تو را شناخت، جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند… 🔹 دیوانه کنی هردو جهانش بخشی دیوانه تو هردو جهان را چه کند 🎊🎉 🌹 ღـیدانه ღـیدانه ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🖤჻ᭂ࿐✦ 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🖤჻ᭂ࿐✦