🌷شهید نظرزاده 🌷
🎤به گزارش خبرنگار خبرگزاری « #حوزه» 🔰مراسم تشییع پیکر⚰ مطهر طلبه شهید مدافع حرم #محمدحسین_مومنی از
°•من عاشـ❤️ـق آن
°•دیده چشمان👀 سیاهم
°•بیهوده چه گویم
°•که پریشان #نگاهم
°•گر مستی چشمان سیاه #تو
°•گنـــ🔞ـاه است
°•من طالب آن مستی
°•و #خواهان گناهم∅
#شهید_محمدحسین_مومنی
#شهید_طلبه_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
°•من عاشـ❤️ـق آن °•دیده چشمان👀 سیاهم °•بیهوده چه گویم °•که پریشان #نگاهم °•گر مستی چشمان سی
3⃣3⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔅محمدحسین مومنی
🔅تولد: ۲ آذر ۷۲
🔅شهادت: ۱۶ فروردین۹۶
🔰تنها پسر خانواده ای در #قم که در آخرین مکالمه های📞 خود با خواهرش صحبت از #آمدنش در نوزدهم فروردین📆 می شود ⚡️اما به جای خود #خبر_شهادتش به خانواده ی شهید🌷 بزرگوار می رسد
🔰شهر #حما که قلب کشور سوریه🗺 محسوب می شد، توسط ۱۲ هزار تکفیری😈 با حمایت و پشتیبانی #عربستان سعودی به محاصره در می آید این #شهید که در پاکی✨ و صفا شهره دوستان بود، در یکی از گردان های فاطمی بعنوان روحانی😇 حضور داشت
🔰با #مقاومت جانانه این روحانی شهید نیروهای گردان جان تازه می گیرند و با استقامت و مقاومت💪 مانع حضور دشمن #تکفیری می شوند⛔️ و بدینوسیله دشمنان #نتوانستند به شهر حما دسترسی پیدا کنند.
🔰دوستانش تعریف می کنند که اجازه نمی دادند❌ که جلو برود و می گفتند تو #طلبه هستی باید بمانی و کار فرهنگی کنی اما دوستش می گوید: #شبانه چفیه به صورت خود بست و سوار بر موتور🏍 راهی شد و وقتی دوستانش👥 دیدند که آمده هر کاری کردند که پشیمان شود و باز گردد اما می گوید که #کار_فرهنگی به سخن نیست به #عمل است✅ که در همان عملیات #شهید می شود و دوستانش نمی توانند پیکرش⚰ را باز گردانند.
🌷خوش آن سری که در ره #عشق دادی
#مردانگی ات عجیب به دل می نشیند💖
#بازگشت_پیکربعددوسال
#شهید_محمدحسین_مومنی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 🔻 #استاد_پناهیان * #لذت_آغوش_خدا.... * 3 💕◈•══•💖•══•◈💞 #مدیریت_رنج_ها 2 🔹 زمانی که ما دیندا
❣﷽❣
🔻 #استاد_پناهیان
* #لذت_آغوش_خدا.... * 4
💕◈•══•💖•══•◈💞
#مدیریت_رنج_ها 3
"توجه به رنج"
🔹 اولین واقعیت دنیا که لازمه ما بهش توجه کنیم اینه که:
ما در دنیایی زندگی میکنیم که توی اون رنج وجود داره
و ما آدما چه خوشمون بیاد و چه خوشمون نیاد، رنج هایی رو تحمل خواهیم کرد.☺️
✅ بنابراین خیلی مهم هست که خودمون رو طوری تربیت کنیم که «از رنج نترسیم»
و اگه جایی هم لازم شد، «به استقبال برخی از رنج ها بریم».👌
💢برای شناخت این واقعیت مهم زندگی در دنیا، یعنی مسألۀ رنج، لازمه که در ابتدا یه معرفی اجمالی از انواع رنج داشته باشیم.
☢️ رنج های دنیا به طور کلی به دو دسته تقسیم میشن:
رنج خوب
رنج بد
🌺 رنج خوب، رنجی هست که انسان تحمل میکنه و در نهایت، هم سودِ دنیاییش رو میبَره و هم به پاداش آخرتی میرسه. 😊
✔️ مثلاً رنجِ درس خوندن و ورزش کردن که طبیعتاً سختی هایی هم داره اما هم توی دنیا باعث موفقیت هایی میشه و هم پاداش اخروی داره.✅🎏
✔️ یا مثل رنجِ تربیت فرزند که هم فواید دنیایی داره و هم فواید آخرتی.
⭕️ رنج بد، رنجی هست که ممکنه برخی از انسان ها تحمل کنن در حالی که هم در دنیا اذیت میشن و هم در آخرت عذاب خواهند شد.
🔥⛔️
مثلاً رنجِ حسادت کردن نسبت به دیگران یه رنجِ بد حساب میشه؛
آدم حسود مدام حرص میخوره و در آتش حسادت نسبت به دیگران میسوزه و در قیامت هم به خاطر این حسادتش عذاب خواهد شد.
⛔️ یا مثلاً رنجِ بداخلاقی کردن با دیگران؛ آدمِ بد اخلاق، هم خودش مدام در حال اذیت شدن هست و
هم موجب اذیت شدن دیگران میشه و در نهایت هم این بد اخلاقی موجب جهنمی شدنش خواهد شد.
🚫⛔️
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5809835439921562443.mp3
3.8M
#فایل_صوتي_امام_زمان ۸۰
دارم به دنبالت میام....
تو خودِ نـ✨ـوری!
عینِ حقیقتِ خورشید!
و من با همه اونایی که
دست بالا گرفتند؛ به طرفت میام!
ببین یوسف؛ #منم_هستم ...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5785263214761607347.mp3
3.14M
📲 فایل صوتی
🎙واعظ: حاج آقا #دانشمند
🔖 دینتو نفروش 🔖
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خبرنگـ🎤ــار پرسید: تکلیف #اسلحه برادرتون چی میشه که الان رو زمین موند⁉️ جواد(برادرشهیدسالخورده): اس
#مردےآسمـــــانے🕊🌷
🔹من #محمدتقی را از همان دوران خردسالی ودوران مدرسه📚 میشناختم و بعدها باهم در #آرماتوربندی پیش هم کار میکردیم.
🔸محمدتقی بسیار #سخت_کوش بود. با این کار سنگین، پول💰 تو جیبی مدرسهاش را در میآورد تا هزینهای از دوش #خانواده کم کند. سر کار که بودیم در سختترین👌 شرایط کاری در هوای سرد و گرم♨️ یا با خستگی زیاد هیچگاه #نمازش فراموش نمیشد❌
🔹محمدتقی در برابر #پدرومادر بسیار متواضع و فروتن بود و با نهایت احترام با پدر و مادر برخورد میکرد. حتی در کارهای روزمرهی #عادی حتی زمان تماس تلفنی☎️ با پدر یا مادرش اگر کسی نمیدانست🗯 فکر میکرد با #فرماندهاش یا یک فرد بسیار مهــ💥ـم کشوری یا لشکری صحبت میکند.
#شهید_محمدتقی_سالخورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#مردےآسمـــــانے🕊🌷 🔹من #محمدتقی را از همان دوران خردسالی ودوران مدرسه📚 میشناختم و بعدها باهم در #آ
4⃣3⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠وقتی جذب #سپاه شدم اولین دوستی که پیدا کردم #آقامحمدتقی بود. خاطره ای که می خوام بگم مربوط میشه به دوران #مجردی آقا محمدتقی
🔰یه بار پام👣 شکست و رفتیم پام رو #گچ گرفتیم زنگ زدم📞 به آقا محمد تقی؛ گفتم: من #درمانگاه ولیعصر هستم شما با سرویس🚙 جلو درمانگاه بایستید تا من سوار بشم و #آژانس نگیرم❌
🔰گفت: باشه، اومد منو #کول کرد، وسط خیابون واسه اینکه سر به سرم بزاره ، بلند "لا اله الا الله" میگفت😅 به خانومم زنگ زدم گفتم: ناهار🍲 چی داریم؟ گفت: #ناهار ماهی🐟 و برنج درست کردم و روی اجاقه، رسیدین گرمش کنید♨️ و #بخورین
🔰به #نکا رسیدیم آژانس🚕 گرفتم و به محمدتقی گفتم من که نمیتونم تنهایی برم🚷 بیا بریم خونه ما ناهار #باهم باشیم محمد تقی قبول نکرد و به اصرار زیاد بالاخره سوار آژانس شد، دم در خونه که رسیدیم🏡 بهش گفتم: تا دم #پله ها منو ببر، من نمیتونم برم باز منو کول کرد تا پله و بالاخره به هر ترفندی بود😉 بردمش #داخل خونه
🔰بهش گفتم تا من لباسام👖 رو عوض می کنم تو غذای روی #اجاق رو گرم کن و سفره رو پهن کن ۵ دقیقه ای⏰ کارم طول کشید. وقتی روبروی آقا محمد تقی رسیدم دیدم #اسکلت ماهی رو بلند کرد و با خنده بهم گفت: این ماهی که تنش چیزی نداره 😂
🔰کلی با هم خندیدیم. بهش گفتم از #نمی_خورم نمی خورم ها باید ترسید.
خواستم #خاطره ای گفته باشم تا #شوخی های دوستانه بین آقا محمدتقی و دوستانش👥 را هم به تصویر کشیده باشم صمیمیت و مهربانی💞 آقا محمد تقی به گونهای بود که در کنارش احساس آرامش و راحتی😌 می کردیم.
راوی: آقای محمدعلی هادیان
#شهید_محمدتقی_سالخورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🍃🍃 🌷نزدیک مراسم #عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام» من
♦️شما اگر محمودرضا را با #کوثر میدیدید، لطافت خاص و دیدنیای در ارتباطشان💞 قابل درک بود. یک بار به #محمودرضا گفتم: «دخترت خیلی میخندد برای #دختر خوبیت ندارد🚫»
♦️در حالیکه کوثر در #بغلش بود و داشت بالا و پایین میانداختنش گفت: «این #مدلش خوشحال است». محمودرضا آرمانی داشت و همه چیز را آگاهانه✅ فدای آن #آرمان کرد و فدا کردن همه چیز به خاطر آرمان اسلام و در راه خدا💫 تأسی صحیح به #سیدالشهداء(ع) است.
راوی: برادر شهید
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♦️شما اگر محمودرضا را با #کوثر میدیدید، لطافت خاص و دیدنیای در ارتباطشان💞 قابل درک بود. یک بار به
5⃣3⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 آخرین تماس
🔰 آذرماه 92 عمه شان در میانه #فوت کرد. پدر برای مراسمات به میانه رفته بود. آنجا بود که محمودرضا زنگ زد. بابا منم میخوام بیام میانه. لازم نیست من اینجا هستم، عذری برای شماها نیست. تو به کارت برس.اما او #اصرار کرد، پدر اجازه داد.
🔰 پدر بی خبر بود که محمودرضا هدف دیگری دارد. محمودرضا می دانست همه فامیل آن جا #جمع هستند و می توانست همه را، همه را ببیند. با همان پراید سفید رنگش آمد. همه را دید، با همه #خداحافظی کرد.
🔰 بعد از مراسم، پدر گفت محمودرضا بریم تبریز؟ بله بابا. آمدند، ماندند. فردا هم مادر گفت محمود امروز هم می توانی بمانی؟ گفت چشم، ماند.
🔰فردای آن روز #جمعه بود. پدر میخواست به عادت دیرین به کوه برود. کوه های زیادی را در اینجا رفته بود. بارها بچه هایش را هم برده بود. محمود گفت بابا من را هم بیدار کن. صبح میخواهم با تو به کوه بیایم. صبح پدر بالای سرش که رفت دید خوابیده است. چند دقیقه ایستاد و #نگاهش کرد. خیلی زیبا خوابیده بود. خیلی آرام، عمیق. دلش نیامد بیدارش کند. #تنها رفت.
🔰وقتی برگشت محمودرضا پرسید پدر چرا بیدارم نکردی؟ و بعد به لباس های پدر اشاره کرد و گفت پدر لباسات خیلی نازک نیست؟ برای کوه مناسب نیست. پدر گفت همین نزدیک رفته بودم. محمودرضا گفت پدر من برایت لباس میخرم. پدر گفت نه میخوام لباس کلار بخرم. محمود گفت من از #تهران میخرم و برایت میفرستم. فردای آن روز صبح #خداحافظی کرد و راه افتاد. ظاهرا همه چیز عادی بود. طبق معمول #دست پدر و مادر را هم بوسید، مادر بالای سرش را قرآن گرفت و رفت
🔰اما سرکوچه که رسید دنده عقب برگشت، از ماشین پیاده شد پاهایش را جفت کرد و به هم کوبید. انگار #احترام_نظامی می گذارد. گفت بابا مامان حلال کنید دیگه. تعجب کردن. پدر گفت نکنه قصد #سفر مکه و کربلا داری؟ #خنده کوچکی روی صورت محمودرضا شکفت. چیزی نگفت. نشست پشت فرمان و رفت که رفت.
🔰آنقدر آرام و عادی که آب در دل پدر ومادر تکان نخورد. یک هفته نشده بود که دوباره زنگ زد. بابا من اینجا میخواهم برات لباس بخرم ولی جنسی که شما میخواهید نیست. یک چیز پرز دار دیگه دارند، اجازه میدید بخرم؟ پدر گفت نه خودم بعدا میخرم و این #آخرین_تماس محمودرضا بود.
#شهید_محمودرضا_بیضایی 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
♦️هرچه ویژگیهای #گلوبال_هاوک رو میخونی متوجه این میشی که همه قلههای تکنولوژی غرب را در این محصول فوق پیشرفته بکار بردهاند.
✅انهــ💥ــدام این #پهباد_آمریکایی منو یاد جمله #شهید_آوینی میندازه که
⇜"شیطان در پناه آهن است و ما در پناه ایمان💗"
و نتیجه این تقابل رو بارها دیدیم و امروز هم😍✌️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💎گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن #خون_شهید، از خود شهادت🌷 کمتر نیست❌ #شهید، چیز عظیم و حقیقت شگفتآوری👌 است.
💎ما چون به #مشاهده شهدا عادت کردهایم و گذشتها و ایثارها و #عظمتها و وصایا📜 و راهی که آنها را به شهادت رساند🕊 زیاد دیدهایم، #عظمت این حقیقت نورانی💫 و بهشتی برایمان مخفی میماند.
💎مثل عظمت خورشیـ☀️ـد و آفتاب که از شدّت #ظهور، برای کسانی که #دائم در آفتابند، مخفی میماند.
🌷زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از #شهادت نیست❌
"مقام معظم رهبری"
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💎گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن #خون_شهید، از خود شهادت🌷 کمتر نیست❌ #شهید، چیز عظیم و حقیقت شگفتآور
#هــو_الشهیـــد🌷
💟گاهے مینشینیم و فکــ💭ـر میکنیم
به آن⇜(عند ربهم یرزقون)ی که خدا
با بنده های #شهیدش دارد.
❣چه بهشت زیبایی😍 دارند!
❣چه خلوت زیباوحال وهوای خوبیست
💟آنقدر از #بهشت🌸🍃 حوری و سیب و گلابی🍐 به خورد فکرمان داده اند که از درک بعضی نعمت هایش #عاجز شدیم و غافل🗯
🌷شهدا را تصور کن💬
آزاد و رها🕊 خالی از هر #محدودیتی
مثل آب زلال🏝 و جارےِ رودی که به دریا میریزد. کنار #خداوندشان❤
💥اما نصیبِ مایی که هنوز #شهادت را نچشیده ایم چه⁉️😔
💟اطرافمان💫 را بهشت کنیم
↵آنجایے که بحثی از #پول نباشد❌
↵#دغدغه ی خانه و خانواده نباشد
↵بحثی از زمان و مکان🏘 نباشد
↵کسی به خاطر #مقام به کسی برتری نداشته باشد
↵به برادر مؤمنش #دروغ نگوید🚫
🌸آنجا بوی بهشت می پیچد😌
💟به همین خاطر است
که ما #هیئت و مسجد🕌 را دوست داریم💞 از حال و هوای #راهیـان_نــور خوشمان می آید و بی تاب💓 #کربلا هستیم. چون اینجا دیگر #مادیات مطرح نیست❌
💥اما #جنگ
در معرکه ی جنگ به آن #بهشت_برین میرسیم😍 آنجایی که بحثی از مادیات #نیست و عزیز تر از همه ی آنها، دیگر بحث «جـ❣ــان» هم مطرح نیست!
💟تصور کن...
این بهشت را عده ی معدودی👥 میچشند. 🔅و منهم من یَنتظِر !
#ما_منتظریم.......
#اللهم_ارزقنی_شهادت_فی_سبیلک
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌴درسوريه به #ابوامير معروف بود. هميشه براي رزم #آماده بود، به همين خاطر خود را از فاوا - مخابرات -
دلتنگـ💔 که می شوی
دیگر #انتظار معنا ندارد
یک نگاه👀 کمی #نامهربان
یک واژه ی🗣 کمی دور از انتظار
یک لحظه #فاصله
میشکنــ⚡️ــد
دیوار فولادی #بغضت را😭
#شهید_علی_آقاعبداللهی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh