eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🖇 #خاطره 🍂زیاد خواب #بابام رو می بینم یڪ بار وقتی پدرم اومد به #خوابم، افتادم روی #دست_شون و شروع
📖 ♥️ 🥀عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد. ترڪش خورده بود بہ سرش، با اصرار بردیمش اورژانس. 🥀می‌گفت: «ڪسی نفهمہ زخمی‌ شدم. همینجا مداوام ڪنید». دڪتر اومد گفت: «زخمش عمیقہ، باید بخیہ بشہ». 🥀بستریش ڪردند. از بس خونریزی داشت بی هوش شد. یہ مدت گذشت. یڪدفعہ از جا پرید. گفت: «پاشو بریم خط». قسمش دادم. گفتم: «آخہ تو ڪه بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی»؟ 🥀گفت: «بهت میگم بہ شرطی ڪه تا وقتی زنده ام بہ ڪسی چیزی نگی. «وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم فاطمه زهرا (س) اومدند داخل» فرمودند: چیہ ؟ چرا خوابیدی؟ عرض ڪردم: «سرم مجروح شده، نمی‌تونم ادامہ بدم» 🥀حضرت دستی بہ سرم ڪشیدند و فرمودند: «بلند شو، بلند شو، چیزی نیست. بلند شو برو بہ ڪارهات برس.» 🥀بہ خاطر همین است ڪه هر جا ڪه می‌روید حاج احمد ڪاظمی‌حسینیہ فاطمه ‌الزهرا (س) ساختہ است ... سردار عشق و شهید عرفہ👇👇 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔰 اجتماع بزرگ دختران حاج قاسم 🔸 تجدید پیمان دختران مشهدی با آرمان های شهدای مقاومت بامیزبانی دختران شهدا 🔹پدرانه دعایمان کن تا بمانیم بر عهدی که بستیم تا صبح پیروزی 🔸ویژه دختران ۱۵ تا ۳۰ سال 📆 پنجشنبه ۳ بهمن ۹۸ ساعت ۹ صبح 📌 مشهد مقدس 🔻 ثبت نام: https://ya8.ir 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 💫شهید گمنام 💫قسمت 8⃣1⃣ 💫شهید حمید(حسین) عرب نژاد 🌹✨ا
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 💫شهید گمنام 💫قسمت 9⃣1⃣ 💫باور داشته باش 🌹✨قرار شد سه شهید گمنام در شهرستان چترود کرمان تشییع و خاکسپاری شوند. تشییع شهدا قبل از ظهر، باشکوه خاصی برگزار شد. عصر همان روز مراسم دیگری برای شهدا برگزار شد. 🌹✨جوانی بلند شد از جمعیت و گفت می خواهم مطلب مهمی را بگویم. او گفت: امروز صبح که برای مراسم تشییع می آمدم پر از تردید بودم! زمانی که زیر تابوت یکی از شهدا بودم با خودم حرف می زدم: یعنی اینها چه کسانی هستند. مشتی استخوان و ... به جای تکرار جملات مداح به شهدا می گفتم باید چیزی نشان من بدهید تا اطمینان پیدا کنم. صحبت های درونی من تا زمان تدفین ادامه داشت. 🌹✨ظهر بعد از نماز به خانه رفتم. به محض خوابیدن جوان زیبایی را دیدم که به سمت من می آمد. بعد به من اشاره کرد و گفت: باور داشته باش! من همان شهیدی هستم که زیر تابوت من گلایه می کردی. آمده ام بگویم امیدوار باش، باور داشته باش. آرامش خاصی پیدا کردم. خوشحال شدم. 🌹✨رو به شهید گفتم: شما خواسته مرا اجابت کردی. من را از تردید خارج کردی. آیا من می توانم برای شما کاری انجام بدهم؟ جوان نگاه پرمحبتی و گفت: آری، من هادی هستم! بچه اهواز فلکه چهارشیر کوچه... نشان به آن نشان که مرا در محل به نام دانشجوی مفقودالأثر می شناسند! به مادر پیرم بگو منتظر من نباش. نشانی من را به او بده. 🌹✨بعدش با آن جوان صحبت کردم. پیگیر بنیاد شهید در خوزستان شدم. گفتن همه گفته ها صحیح است. با هم به اهواز رفتیم. آدرس را پیدا کردیم. زنگ خانه را زدیم. پیرزن رنجوری با قد خمیده در را باز کرد. بی مقدمه گفت: از هادی من خبر آوردید؟! 📚برشی از کتاب شهید گمنام 📖 انتشارات شهید ابراهیم هادی شادی روح شهدا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 💫شهید گمنام 💫قسمت 0⃣2⃣ 💫شهید مهدی شریفی 🌹✨ بعد از عملیات والفجر مقدماتی پیکر شهیدی را آوردند که شناسایی نشده بود. بدنش سالم بود اما هیچ نشانه ای نداشت. پس از مدتی او را در جوار آیت الله اشرفی در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپردیم. 🌹✨چهار سال گذشت برای زیارت رفتم مشهد. یکی از دوستان مرا دید و بدون مقدمه پرسید: آیا در کنار مزار آیت الله اشرفی شهید گمنام دفن شده؟! با تعجب گفتم: بله، چطور مگه!؟ بعد بی مقدمه گفت: آن شهید دیگر گمنام نیست! تعجب من بیشتر شد. او گفت: نام این شهید مهدی شریفی است! 🌹✨بعد ادامه داد: مادر این شهید خیلی به خاطر فرزندش بی تابی می کرده. شبی در عالم خواب می بیند که وارد گلستان شهدا می شود. 🌹✨در کنار مزار آیت الله فاضل هندی پله هایی در مقابل او نمایان می شود. از پله ها پایین می رود. بعد هم باغی در مقابل او نمایان می شود. در باغ محفل نورانی علمای اصفهان برقرار بوده. آیت الله ارباب و خوانساری و... حضور داشتند. آنان را قسم می دهد که در مورد فرزندش او را کمک کنند. 🌹✨مرحوم آیت الله خراسانی که سالها قبل از دنیا رفته به این زن می گوید: مزار فرزند شما را آقای مکی نژاد می داند. به ایشان بگویید مزار شهید گمنامی که در جوار آیت الله اشرفی دفن کردید به شما نشان دهد. این مزار فرزند شماست. وقتی از مشهد برگشتیم سنگ قبر شهید گمنام را عوض کردیم. روی آن مشخصات شهید شریفی را نوشتیم. 📚برشی از کتاب شهید گمنام 📖 انتشارات شهید ابراهیم هادی شادی روح شهدا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_6010329615719989769.mp3
2.61M
🎵 همسنگرای خوبم بار سفر ببستید با اون نگاه آخر قلب مرا شکستید من مانده ام سیاهی ، مشتاق آفتابم دلتنگ خاطرات آن لحظه های نابم😭 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
خیالت برده خواب از ما و خود آسوده می خوابی بخواب آسوده، آرامم که جز این آرزویم نیست... #شهید_مهدی_قره_محمدی🌷 #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ 🌼عاقبت او #ظهور خواهــــــد کرد 🌿خاک را غرق نور💫 خواهد کرد 🌼روزے از این کویر این برهــوت 🌿ابر #رحمت عبور خواهــد کرد 🌼دل ما♥️را که خشک و پژمرده است 🌿همــچو باغ #بلور خواهد کرد 🌼آه سوگند میـــــخورم✋ اے دل 🌿عاقبت او #ظهور خواهــــــد کرد #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خودت که نمی دانی 💥اما، به #صبح می مانی! نگاهت 😍 #لبخندت گرما و روشنی✨ ست که جان❣ می بخشد #مرا #شهید_عباس_آبیاری #سلام_صبحتون_شهدایی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - حکایتی کوتاه در باب مقام رضا - حجت الاسلام عالی.mp3
489K
♨️حکایتی کوتاه در باب مقام رضا #سخنرانی بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام #عالی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌼🍃🌺🍃🌸 ✨ خانه مان #روضه امام حسین (ع) بود...مصطفی آن زمان 4 سال داشت. اواخر #روضه نزدیک اذان ظهر بود
💔💔 ✍ ایام ❣سال اول زندگیمون بود، آقا مصطفی، اون زمان، بیش تر در گیر کارهای هیئت حضرت ابوالفضل علیه السلام بود. که به دلیل ارادت ویژه وخاصی که به حضرت ابوالفضل(ع) داشتن😍 باسختی های زیاد هیئتی رو با همین نام تاسیس کردن☺️ ❣روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار بود، دسته عزاداری بیرون ببرن. 😔 دیدم آقا مصطفی قبل از اینکه برن سمت هیئت، دارن مطلبی رو برای مداحی آماده میکنن!!! ❣با حالت تعجب سوال کردم. آقا مصطفی!!! شما که مداحی نمی کردید.😳 گفتن: "روز شهادت بی بی فرق میکنه"😔 مخصوصا امسال!!!😓 ❣گفتم: امسال مگه چه فرق می کنه؟ گفتند: آدم تا چیزی رو درک نکنه، اون رو نمیفهمه😔 ❣من امسال که شما پیشم هستی، و من به اندازه ذره ای از محبت بین حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام را چشیدم "فهمیدم فاطمیه، یعنی چی"😭😭 ✨هر چند ناچیز، ولی حالا درک میکنم که چه بر سر امیرالمومنین علیه السلام آوردند.😭😭😭 🎙 راوے: همسرشهید 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم لحظه اصابت گلوله به شهید مدافع حرم، #شهید_مصطفی_صدرزاده و فریادهای " نحن شیعه علی بن ابی طالب" دقایقی قبل از شهادت .... #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_روز_تاسوعا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
°💚•| #شاهد_خداست و تنها او میداند که جوانی ِشان را وقف ِ نجابت #کشورشان کردند #علی_‌اکبرهای_خمینی ✌️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید 🔻 🕊 والله ازمهمترین شئون #عاقبت_بخیری رابطه قلبی، دلی و حقیقی ما با این حکیمی است، که ام
بیایید #مروج_مرام و #سیره رفتاری حاج قاسم شویم. وقتی حکیم دانای انقلاب و جهان تشیع حضرت آقا می فرمایند #مکتب_حاج_قاسم، یعنی ابعاد #عملی و #شخصیتی این شهید والامقام آنقدر بزرگ است که ظرفیت آن را دارد #جذب حداکثری نماید. #شهید_قاسم_سلیمانی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #کتاب_صوتی ذوالفقار خاطرات #حاج_قاسم_سلیمانی 👌 این مجموعه ساده و کوتاه روایتی ست از مردی که ذوالفقار علی بود در نیام عشق و غیرت اینبار از #حاج_قاسم بشنویم 5⃣ #قسمت_پنجم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔴فوری/فرمانده بسیج دارخوین شادگان ترور شد! 🔻فرمانده حوزه بسیج دارخوین شادگان در جنوب استان خوزستان توسط افراد ناشناس ترور شد‌💥 #عبدالحسین_مجدمی فرمانده حوزه بسیج شهر دارخوین از توابع شهرستان شادگان استان #خوزستان بامداد چهارشنبه توسط افراد ناشناس و نقاب‌دار مورد ضرب مستقیم گلوله اسلحه قرار گرفته است./عصر جنوب 🔻 گفته می‌شود این #فرمانده_سپاه پاسداران طی حمله مسلحانه به منزلش که توسط افراد ناشناس صورت گرفته، #شهید شده است🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴روضه هفتگی🔴 💺سخنران: حجت الاسلام بنکدار 🎤مداح: کربلایی حسین شیرمحمدی 📆زمان: پنجشنبه(۳بهمن)-ساعت۱۹ 🚪مکان: #مشهد-حجاب۲۱ #بیت_شهید_نظرزاده (علامت پرچم) خواهران برادران #هیئت_محبان_جواد_الائمه (علیه السلام) 🍃🌷🍃🌷 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحہ ۱۷۱ استاد پرهیزگار .MP3
786.8K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه اعراف✨ #قرائت_صفحه_صدوهفتاد_ویک 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊♥️🕊♥️🕊 #همسران_شهدا💞 در جلسه ی اول خواستگاری با هماںْ شرم و حیای☺️ همیشگی پرسید: حوصله ی بزرگ کر
فرماندهان گردان #یازهرا.. #شهید محمد رضا تورجی زاده دفاع مقدس #شهید مسلم خیزاب مدافع حرم هر دو #عاشق حضرت زهرا(س) هر دو پهلوهایشان ترکش خورد و مانند #حضرت_زهرا به آسمان پر کشیدند. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾چقدر سخت است، حال عاشقی♥️ که نمی داند #محبوبش نیز هوایش را دارد یا نه؟😔 🔹یک جمله از دل نوشته هایت✍
💠زیارت عاشورا 🔹مدتی از شهادت سید گذشته بود. قبل از محرم در خواب سید را دیدم. پیراهن مشکی به تن داشت. گفتم: «سید چرا مشکی پوشیدی!؟» گفت:«محرم نزدیک است.» بعد ادامه داد: «اینجا همه جمع هستند. شهدا، امام (ره) و ...» سید گفت: «در حضور همه شهدا و بزرگان، حضرت امام (ره) به من فرمودند: برو مداحی کن.» 🔸بعد از آن با سید خیلی درد و دل کردم. گفتم سید ما را تنها گذاشتی و رفتی. گفت: «چرا این حرف را می زنی؟ هر مشکلی و غمی دارید، با نام مبارک مادرم برطرف می شود.» بعد ادامه داد: «اگه دردی دارید، حاجتی دارید زیارت عاشورا بخوانید. زیارت عاشورا درد شما را درمان می کند. توسل پیدا کنید و اشک چشم داشته باشید.» 📚کتاب علمدار #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠زیارت عاشورا 🔹مدتی از شهادت سید گذشته بود. قبل از محرم در خواب سید را دیدم. پیراهن مشکی به تن داشت
8⃣2⃣2⃣1⃣ 💠 دعوت شده 🌷فردی که انگار اهل آبادان بود. سوار تاکسیم شد. گفت میرم آرامگاه. تا نشست داخل ماشین عکس سید را که چسبانده بودم روی شیشه را دید دستی روی آن کشید و شروع کرد به گریه کردن. 🌷با تعجب پرسیدم: «آقا، قضیه چیه؟!» گفت: «من این سید را نمی شناختم. رفته بودم قم، داخل پاساژ چشمم افتاد به عکس سید، ناخودآگاه به سمت چهره معصومانه عکس کشیده شدم. رفتم داخل مغازه. عکس و نوارهای مداحی سید را خریدم. شب و روزم شده بود گوش دادن به نوارهای مداحی سید.» 🌷او ادامه داد: «شبی در خواب سید را دیدم که به سمت من آمد. دعوتم کرد که سر مزارش بیایم و زیارت عاشورا را بخوانم. به سید گفتم: من اصلا تا حالا شمال نرفته ام. چه جوری بیام و پیدایت کنم. گم می شوم. نرفتم و فراموش کردم. 🌷چند وقت بعد دوباره آمد به خوابم و گفت: چرا نمی آیی سر مزارم؟! از خواب که بلند شدم وسایلم را جمع کردم و راه افتادم. توی راه خوابم برد. ماشین هم داشت از ساری عبور می کرد. 🌷 سید آمد و تکانم داد و گفت: پاشو رسیدی. ناگهان چشم هایم را باز کردم. همان موقع راننده گفت: ساری جا نمونید.» وقتی فهمید پسر دایی و داماد خانواده سید هستم تعجبش بیشتر شد. 🌷رساندمش آرامگاه. بعد ماندم و گفتم: «شما زیارت عاشورا بخوان من منتظرم. باید برویم منزل سید.» گفت: «اصلا غیر ممکنه.» گفتم: «در خانه سید به روی کسی بسته نیست چه برسد به اینکه خودش دعوت کرده باشد. 📚کتاب علمدار 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا