🌷شهید نظرزاده 🌷
#ادمین_نوشت✍ خوابش را دیدم گفت به خانم ها بگو حجاب همانند چتری است که انسان را در برابر بارانی از
🍃🌺🌺🍃
💢شهید نظامی میره تلفن📞 بزنه
چشمش به #نامحرم میوفته..!
#سه_روز گریه میکـنه😭
میگـه:
+ خـدآ من نفهمـیدم
چشـمم به #ناموس مردم افتاده
#اینجوریشهیدشدن☝️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚 #رمان #عاشقانه_شهدا ♥️ #خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی ↲به روایت همسرشهید 2⃣ #قسمت_دوم 💟پدر بزرگم خیلی
❣﷽❣
📚 #رمان
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
3⃣ #قسمت_سوم
💟تو کُلّ جلسه #خواستگاری یه لبخند قشنگ تو چهره ش دیده میشد. به ندرت به هم نگاه میکردیم، ولی هر بار که چشَم به چهره ش می افتاد اون لبخندو مي دیدم طی این دو ساعت به طور عجیبی مهرش به دلم نشست💖 تو این مدت کوتاه یه احساس #شوق خاصی تو دلم رخنه کرده بود
💟خودمو دختر خوشبختی میدیدم
که یه #زندگی دوست داشتنی در انتظارشه. هی تو دلم بالا و پایین کردم تا آخرش به خودم جرأت دادم و ازش پرسیدم: چرا بین این همه دختر، #من…؟با یه لبخند زیبا☺️ گفت: راستش اونقده سنگین و نجیب بودید که من شیفته شما شدم، الآن حدود یه سالی میشه که به شما فکر میکنم و زیر نظرتون دارم
🕎یهو تموم وجودم گرم شد. دلم پر از ذوق شد😍 از تعریفاش. تو ذهنم مدام مراسمایی رو که #باهم دعوت بودیمو مرور میکردم و میگفتم: لابد اون روزو میگه یا فلان حرفمو شنیده و...
💟تو همین افکار بودم که انگار تیر خلاصو زده باشه تو یه جمله کوتاه گفت: فقط اینو بدونید که #خوشبختتون میکنم، قول میدم. این حرفش چنان دلگرمی♥️ و اطمینانی بهم داد که همه چیزو تموم شده دیدم. سرمو انداختم پایین و گونه هام سرخ شد و ساکت موندم خندید و گفت: سکوت کردید، پس راضی هستید😉
💟از اتاق که رفتیم بیرون #مادرش پرسید: خب بالاخره به نتیجه ای رسیدید؟ از قیافه هاتون معلومه که دلتون پیش هم گیر کرده؟! آره⁉️ جفتمون سرمون پایین بود و میخندیدیم😅
💟مادرامون به هم و به ما تبریک میگفتن و شیرینی🍱 تعارف میکردن اصلا باورم نمیشد منی که اصلا به #ازدواج فکر نمیکردم عرض دو ساعت اینقده نظرم نسبت به زندگی و آینده تغییر کنه
✍پ.ن:
قشنگ ترین حس میدونید چیه؟
اینکه یه آقا اونم نه هرررر آقایی
بلکه اونی که قراره بشه زندگیت
ازت کلی تعریف کنه و
اعتماد بنفست بره بالا 😊😍
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
4⃣ #قسمت_چهارم
💟سر #سفره_عقد اونقد ذوق زده بود که منو هم به هیجان می آورد. وقتی خطبه جاری شد و #بله رو گفتم صورتمو چرخوندم سمتش تا بازم اون لبخند زیبای همیشگیشو ببینم😍 اما به جای اون لبخند زیبا اشکای شوقی رو دیدم که با #عشق تو چشاش حلقه زده بود. همونجا بود که خودمو #خوشبخت_ترین زن دنیا دیدم
💟محرم که شدیم. دستامو گرفت و خیره شد به چشام، هنوزم باورم نمیشد
بازم پرسیدم: چرا من…⁉️ از همون لبخندای دیوونه کننده تحویلم داد و گفت: #تو قسمت من بودی و من قسمت تو قلبم از اون همه خوشبختی تند تند میزد💗 و فقط خدا رو شکر میکردم به خاطر #هدیه عزیزی که بهم داده بود
💟هر روزی که از عقدمون میگذشت
بیشتر به هم #عادت میکردیم. طوری که حتی یه ساعتم نمیتونستیم بی خبر از هم باشیم. هیچ وقت فکرشو نمیکردم تا این حد مهربون و احساساتی باشه به بهونه های مختلف واسم کادو🎁 میگرفت و غافلگیرم میکرد. وقتی صحبت از برگشتش به #خدمت پیش اومد خیلی دلامون گرفت. بغض و #دلتنگی از همون موقع تو چهره هردوتامون پیدا بود
💟وقتی که رفت یه دل سیر دور از چش همه گریه کردم😭بعدشم پناه بردم به دفترچه دلنوشته هام، تقریبا هر روز زنگ میزد سعی میکرد با شوخی و خنده دلتنگیامو کم کنه خیلی فکر #احساساتم بود. همه سعیشو میکرد تا من احساس ناراحتی نکنم، وقتی گفت داره میاد مرخصی، اونقده ذوق کردم😍 که همه خونواده خنده شون گرفته بود. هر بارم با گل و شیرینی مستقیم میومد خونه ی ما ...
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
4_642593816913641645.mp3
11.91M
🔊صوت:«امن یجیب»
ترانهای با محوریت #همسران شهدای مدافع حرم🌷
🎤🎤 #محمدقاسم_کریمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شب
سکوت می کند
تا فریاد دلتنگی هایمـ💔 را بشنود
#نیستی
و شبـ⭐️ چه کوتاه است
برای #ناگفته هایم
ای مهربانم♥️
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
چون تشنه به آب💧 ناب دل می بندم
بر #خنده ی ماهتاب دل می بندم
ای روشنی تمام تا ظهر #ظهور
چون #صبح به آفتاب☀️ دل می بندم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#من کجا و
غزل و قافیه
و شعـــر کجا...‼️
#تـو نباشی
غزل از #وصف ِکه
موزون بشود ⁉️
#شهید_سیدجواد_اسدی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠نحوه شهادت 🔹همرزمان #پاکستانی شهید از دوربین پیکر چند #شهید را بین نیروهای خودی و دشمن مشاهده می
🔻نقل روایت از همسر شهید جهانی:
🔸میان شهدای ایرانی #مشهد، شهید اسدی شهید #جاویدالاثر شد و قبل اعزام به سوریه به پدر و مادرش گفته بود که حتی اگر پیکرش⚰ بازنگشت قوی و آماده باشند تا برای همه مردم #الگو شوند.
🔹شهید اسدی گفته بود: دوست دارم #مادرم مثل مادر وهب باشد. تا آنجا که در وصیت نامه اش📜 نوشته بود: دوست دارم پیکرم هیچ گاه #بازنگردد تا زمانی که امام زمان(عج) ظهور کنند✨ و من از کنار #قبر_بی_بی رجعت کرده و در رکاب امام(عج) باشم.
#شهید_محمد_اسدی
#سالروز_شهادت 🌷
#ابو_زینب
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#واحد_تعاون
🔖صدور کارت و پلاک رزمندگان
تحویل گرفتن وسایل شخصیِ
رزمندگان قبل از #عملیات،
🔖انتقال پیکر مطهر شهدا🌷 به عقب
و رساندن #وسایلشهدا بهدستِ خانوادهها
↫از جمله #وظایف بچه های تعاون بود.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh