eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
📓📕📗📘📙📔📒📕 روزگار من (۴۳) باشه کمکت میکنم 👍👍 یه جوری بهش میگم ممنون 😊😊 عباس تو اتاقش مشغول کتاب خوندن بود زینب رفت و پیشش نشست داداش گلم چیکار میکنه خواهر گلم دارم کتاب میخونم 😉😉😉😉 عباس اگه وقت داری یه خرده باهم حرف بزنیم کتابشو 📚📚 بست و گفت اهااان اینم از این ... کتاب خوندن تعطیل .. میخوام به حرف اجیم گوش،بدم 😊😊😊 عباس ... جانم... نمیخوام مقدمه چینی کنم میرم سر اصل مطلب ... نظرت در مورد فرزانه چیه؟؟!! اوووووم خب دختر خوب و محترمیه چطور؟؟ نه منظورم اینه که بهش حسی داری؟؟ ای کلک اومدی بازجویی کنی یا حرف بزنی؟!! خب چرا دروغ بگم هر دوش 😉😉😉 حالا چی شده که این به ذهنت رسیده؟؟؟ راستش فرزانه مدتهاست که عاشقت شده امروز خودشو لو داد ازم خواست که یه جوری ازت بپرسم که توهم بهش احساسی داری یانه ؟؟ لابد ابجی خانم الان منتظر جوابی !!😄😄😄 اره خب فرزانه بیشتر منتظره تامن... چی بهش بگم ببین زینب جان خودت که منو میشناسی اهل دوست شدن با دخترا نیستم اصلا خوشم نمیاد زینب ـ پس جوابت منفیه؟؟ عباس ـ اهوووم امیدوارم که داداش دختره دلخور نشه😰😰😰 صبح زینب اومد دنبالم که بریم نماز جمعه ...بعد نماز ازش پرسیدم .... زینب بهم گفت که همه چیرو بهش گفتم اما متاسفانه جوابش منفی بود ..😔😔 یه لحظه بدنم داغ شد ریختم بهم چشام پره اشک شده بود من فکر کردم جوابش مثبته اونم دوستم داره😢😢😢 زینب ـ خودتو ناراحت نکن فرزانه ، تو روخدا... وسایلمونو جمع کردیم که راهیه خونه بشیم عباس از سمت مردونه خارج شد تو کوچه پشت سر ما می یومد دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم برگشتم عقب رفتم سمتش... اقا عباس شما چی فکر کردی یعنی خیلی راحت با احساسه یه دختر بازی میکنی من فکر میکردم که شما هم نسبت به من یه احساسایی داری اما نه همش ساخته ی ذهنم بود 😢😢😢😢 ولی خیلی داغوونم کردین از روی عصبانیت دهنمو باز کرده بودمو اصلا نمی دونستم چی دارم میگم حسابی قاطی کرده بودم حرفام که تموم شد گذاشتم رفتم زینب موند و عباس ....عباس که خشکش زده بود دیگه از اون روز به بعد اصلا خونه زینب اینا نرفتم حال روحیم خوش نبود چند بار زینب اومد خونمون اوضاع منو که دید رفت پیشه داداشش... ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺اگرامام‌زمان‌نمیاد،ما راهش روبستیم... وقتشه بشیم برای امام زمانمون! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹 اطلاعیه اطلاعیه تاسیس مَطَب مجازی حُکمای جوان بر گرفته از طبیبان جوان با تحصیلات طب سنتی و مدارک طب سنتی دانشگاهی و گیاه شناسی برای مشاوره حفظ سلامت شما و بر نامه تغذیه و زندگی روزانه و مشاوره درمانی در سطوح بالا لازم به ذکر است این موسسه تازه تاسیس دارای کلاسهای مبانی طب سنتی میباشد ، برای عضویت در این مطب مجازی لینک زیر را کلیک کنید 👇☘️ @hakimjavan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋ توصیف سٺ در این عالم هستے 💐 تـو عـرش بَـرینے و من از زمینم😍 آواره نہ! در حسرٺ دیـدار تـو بےشک👌 ویـرانہ ی ی ویـرانہ تریـنم 🌹تعجیل در ظهور و سلامتی مولا عج پنج 🌹 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☆∞🦋∞☆ و شڪر بی‌پایان خدایے را ڪه محبتـــــ شهدا و امامِ شهدا را در دلم انداختـــــ و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم. خدایا..! از تو ممنونم بےاندازه ڪه در دݪِ ما محبتـــــ سیدعلی‌خامنه‌اے را انداختے تا بیاموزد درس ایستادگے را، درس اینڪه یزید‌هاے دوران را بشناسیم و جلوے آنها سر خم نڪنیم..:) 🌿 سلام صبح زیباتون شهدایـے🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید شعبان کاظمی 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 اعتقاد وقتی در درون کسی پدید می‌آید که محتوای آن را با گوشت و پوست خویش حقیقتاً چشیده باشد و شاید بر این اساس بوده است که حضرت (ره) می‌فرمودند: «و تنها آنهایی تا با ما هستند که درد و و را چشیده باشند.» چراکه ماندن تا آخر خط فقط با اعتقاد واقعی امکان‌پذیر است. 🍃 حقیقتاً از همان کودکی طعم تلخ استضعاف و ظلمی که بر تمامی مردم تحمیل می‌کرد را با گوشت و پوست و استخوان درک کرده بود. 🍃 هفت ساله بود که به جای مجبور شد تا برای امرار معاش خود و خانواده‌اش به دامداری و کشاورزی بپردازد، همان سال‌ها هم بود که رژیم برای ضعیف کردن مردم، خود را بر پایه تضعیف دامداری و کشاورزی گذاشت تا شعبان هم علیرغم سن کمش به شهر برود و به شغل مشغول شود اما او که از بن دندان به مبارزه هدفمند با رژیم شاهنشاهی اعتقاد داشت. 🍃 با شروع حتی کار خوشکاری را هم تعطیل کرد و به صفوف انقلابیون پیوست و بعد از پیروزی انقلاب هم مدام درگیر امور انقلاب و دفاع از آنان شد. 🍃 این نشان از و اعتقاد او به مبارزه با رژیم طاغوت بود و او را حتی لحظه‌ای آرام نمی‌گذاشت. 🍃 بعد از با تمامی توانی که داشت در همه جبهه‌های دفاع از انقلاب شرکت کرد تا بالاخره در درگیری‌های آمل به دست منافقان کوردل در جنگل‌های آمل به شهادت رسید و شهید شعبان کاظمی نام گرفت. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۳۱ 📅تاریخ شهادت : ۲۲ آبان ۱۳۶۰ 📅تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : آمل 🥀مزار شهید : امامزاده عباس ساری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهید هریری : «می‌روم تا انتقام سیلی مادرم را بگیرم» زیبایی چهره شهید حسین هریری باعث شده بود در جبهه مقاومت اسلامی به «قمر فاطمیون» معروف شود. او که به تازگی نامزد کرده بود، دوست نداشت ازدواجش مانعی برای دفاع از حریم اهل بیت شود. بنابراین با همسرش شرط کرد همچنان رزمنده مدافع حرم باشد و مدتی پس از نامزدی به سوریه رفت و قدم به حجله شهادت گذاشت. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰تقاضای عجیب سردار سلیمانی! ✍️در مراسمی برای شهدا، سردار سلیمانی رو کرد به خانواده‌ها و گفت: از همه تقاضا دارم دو دقیقه سقف را نگاه کنند. دو دقیقه همه سقف را نگاه کردند و کم کم گردن‌ها خسته شد. همان زمان سردار سلیمانی گفت: خسته شدید؟ برخی از رزمندگان ما بیش از 30 سال است که به دلیل مجروحیت فقط می‌توانند سقف را نگاه کنند. 📚راوی: همسر شهید هادی کجباف 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃تو را که تماشا میکنم هوایم، دل انگیز میشود... انگار کسی خوش عطرترین گل های باغ را چیده باشد، در گلدان دلم🌱 ‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 منبرهای یک دقیقه‌ای 💠سخنرانی حاج آقا قرائتی ✍️موضوع: زمین مال کیه؟ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹 بخشی از وصیت‌نامه شهید عشوری مدافع امنیت می‌خوانیم: به هیچ وجه تا زمان پیدا شدن قبر مطهر حضرت زهرا (س) برای من سنگ قبری تهیه نکنید. در لحظه تدفین، تربت کربلا، کفن کربلا و پیشانی بند یا زهرا (س) فراموش نشود. مبلغ ۵۰۰ هزار تومان بابت سهل انگاری‌های من در استفاده از بیت المال به محل کارم پرداخت نمائید. به هیچ وجه در مراسم من هزینه‌های آنچنانی و اسرافی نشود. سهمیه و حقوق من پس از اینکه متأهل شدم و به همسرم و پدرم و مادرم رسید، مابقی به یتیمان کمیته امداد امام خمینی (ره) برسد. شهید عشوری در سال ۱۳۹۶ در جریان درگیری با گروهک تروریستی انصارالفرقان در چابهار به درجه رفیع شهادت نائل شد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید محسن خزایی 🍂🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بسم‌رب‌الغفار . 🍃ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‌ای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید* . 🍃ما را برای خود چطور معنا کرده ایم؟ میشود زمانی را فرض کرد که جهاد وجود نداشته باشد و راه رستگاری برای مان بسته باشد؟ اینطوری اگر باشد که باید دور رحمت را هم خط کشید. هر وقت سه چیز در کنار هم جمع بشوند خود به خود جهاد در هر زمان و مکانی که باشد اتفاق می افتد:اول وجود دشمن و شناخت او دوم سختکوشی و تلاش برای مقابله با دشمن و سوم هم . . 🍃با این تعریف همیشه و برای هرکسی در هرجایی که هست امکان جهاد و وجود دارد. یکی با جهاد می‌کند و با وقف ذهن و فکرش برای حق. یکی با ای که دارد. دیگری با شاد کردن دل ضعفا و دردمندان. و.... همه اما وقتی را در هر شکل و لباسی، و در هر جا و مکانی که هست بشناسند و با هر توانی که دارند با آن مقابله کنند و این تلاش را با اخلاص درآمیزند، گره گشای ظهورند‌. . 🍃محسن خزایی از آنهایی بود که دشمن را شناخت، از توانایی های خودش که قدرت رسانه ایش بود برای مقابله با دشمن، با اخلاص تمام استفاده کرد و شد . . 🍃اویی که رزم و را در کادر دوربینش ثبت کرد و آسمان حلب جوش و خروشش را هرگز از یاد نبرد... انگار او در معرکه شام آمده بود تا دوباره دوربین سیدمرتضای آوینی را از روی زمین بردارد و بر دوشش بگذارد تا اینبار در و رشادتها و خاطرات مجاهدان راه حق را ثبت کند ، سخنانشان را حک کند و خود نیز عضوی از آنها شود آنهم در که حقیقتا عجب فصلی ست. هم عشاق را به تماشا مینشیند هم را به سوگ... ✍نویسنده: ‌ 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۱۵ آذر ۱۳۵۱ 📅تاریخ شهادت : ۲۲ آبان ۱۳۹۵. حلب 📅زمان انتشار : ۲۱ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار : گلزار شهدای زاهدان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
منِ بی تــو را ، باران گرفته است ... علیرضا عابدی که این عکس متفاوت را از یک مادر شهید ثبت کرده، درباره آن نوشته: « مادر شهید مفقودالاثر مجید امیدی ، هر وقت بارون می‌اومد می‌رفت زیر بارون می‌ایستاد و چشمای اَبریش بارونی می‌شد. وقتی ازش می‌ پرسیدن آخه مادرِ من چرا وایستادی زیر بارون؟ آروم زیر لب زمزمه می‌ کرد، گلی گم کرده‌ام می‌ بویم او را ... آخه الان بدن مجید من زیر بارونه .... بدن مجید من معلوم نیست کجاست ... می‌خوام بگم مادرم، عزیزم، من به یادتم...» هدیه به روح پاک و معطر شهـدای گمنام صلوات🌷 ♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌ لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📓📕📗📘📙📔📒📕 روزگار من (۴۴) داداش فرزانه اصلا خوب نیست دلم خیلی براش میسوزه قبلا دچاره یه بحران شدید شده بود الانم که اینجوری ... خیلی عاشقت شده بود چیکار کنم چه جوری کمکش کنم اخه😔😔😔 عباسم انگار ناراحت شده بود بلند شدو رفت بیرون از خونه شب دیر اومد مامان و صدا کرد تو اتاق بعده چند دقیقه مامان خارج شد گفتم مامان چی شده مشکوک میزنید ؟؟!! هیچی دخترم داداشت میخواد زن بگیره... چییییی...زن بگیره ؟؟ چرا یه دفعه این تصمیمو گرفت کی هست حالا ؟؟ غریبه نیست میشناسیش... فرزانه دوستته... فرزانه!!!!😳😳😳 وااای خیلی خوشحال شدم رفتم تو اتاق عباس و بغلش کردم قربون داداشم بشم که بهترین تصمیمو گرفت ..😍😍 مامان صبح زنگ زد خونه فرزانه اینا ... قراره خاستگاری رو برای امشب گذاشت فرزانه ـ من تو اتاق نشسته بودم ودفترچه خاطراتمو مرور میکردم مامان اومد کنارم فرزانه میخوام یه چیز بگم فقط هول نشووو ... چی مامان؟؟ امشب خاستگار داری جا خوردم ..خاستگار😳😳 ولی من قصد ازدواج ندارم یعنی بگوو نیان جوابم از حالا منفیه...😒😒😒 عه دخترحالا نمیخوای بپرسی کیه ؟؟! خب مامان حالا کی هستن؟؟ عباس داداشه زینب از خوشحالی گفتم عباس 😍 پریدم بالا مامان بگووو بیان عه دختر چته هر کی فکر نکنه موندی ترشیدی تو که تا چند دقیقه پیش قصد ازدواج نداشتی چی شد معجزه شد!! بنده خدا مامانم ماتش برده بود منم از خوشحالی ورجه وورجه میکردم عینه یه بچه😁😁 عباس کنار دوستش نشسته بود محسن امروز میخوام برم خاستگاری !! عه مبارکه ... ممنون حالا تو چرا پکری محسن ؟؟!! چی بگم والا امروز برای دختری که دوسش دارم خاستگار میاد عباس من خیلی دوستش داشتم اما حیف که دیر قدم گذاشتم ...😔😔😔 غصه نخور داداش هرچی که قسمت باشه همون میشه مامان از عمو اینا هم خواسته بود که بیان تا در حقم پدری کنه... صدای زنگ خونه اومد مامان رفت به استقبال مهمونا عمو هم کنار در ایستاده بود زن عمو و بچه ها هم نشسته بودن مهمونا که وارد شدن تا چشم عباس و محسن بهم افتاد هر دو خشکشون زد 😳😳😳 چون دوست عباس همون محسن پسر عموم بود ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 📗📘📙📔📕📓📒📘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 سلام امام زمانم 💚 از شما می گویم! برای شما! به خاطر شما!🌙 به امید دیدن لبخندی که روز ظهور بر لبانتان خواهد نشست!💫 هیچ کس و هیچ چیز مهمتر از شما نیست...♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
پرواز کردن سخت نیست... عاشق که باشی بالت می‌دهند؛ و یادت می‌دهند تا کنی... آن هم عاشقانه... :)♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا