♡بسم رب الحسین♡
🍃همه درگیر بودند، درگیر شهادت، به دنبال کسب لیاقت از عمه ی سادات تا پر بکشند به #سوریه و بشوند #مدافعین_حرم_آل_الله🌷
🍃تا بشوند *شهید* و رنگ بدهند زندگی بی رنگ و ظلمت زده ی ما #زمینیان را. اما میان این شلوغی ها، میان این دعاهای شهادت، دعای تو عجیب به دستان عرش خدا رسید و گویی مستقیم عطر چادر خاکی #زهرای_مصطفی(ص) را گرفت🌹
🍃گویی عمه جانمان #زینب(س) شهادت نامه ات را به دست مادرش سپرده بود و تورا در سپاه سربازان او نهاده بود که اینگونه زهرایی(س)، #شهادت را در آغوش کشیدی.
🍃آن لحظه ای که ایمان و اعتقاداتت را برتری دادی و دست #شیطان پهلویت را نشانه گرفت؛ همان لحظه بود که خدا بالید به پهلوی شکسته ات و فخر کرد به زمین و زمان از داشتن چنین بنده ی دلبری❣
🍃گویا علاقه ات به #رهبر، غیرت علوی ات و همه و همه ی این ها تورا با تمام وجود به سمت وظیفه ی دینی ات کشاند و در اخر این تو بودی که عاقبت بخیر شدی🕊
✍نویسنده : #اسماء_همت
🌺به مناسبت سالروز شهادت #شهید_علی_خلیلی
📅تاریخ تولد : ۱۳۷۱
📅تاریخ شهادت : ۳ فروردین ۱۳۹۳
📅تاریخ انتشار : ۴ فروردین ۱۴۰۱
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید علی خلیلی:
تنها راه رسیدن به سعادت ؛
فقط بندگی خداست...
📆 تاریخ شهادت:۱۳۹۳/۱/۰۳
🌹 سـالروز شـهادت شـهید عـلی خـلیلی
گرامـی بـاد 🌹
شادی روحش صلوات بفرستید
#شهید_علی_خلیلی
#رفتند_تا_بمانیم
#سالروز_شهادتش_گرامی_باد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
همه جا معروف بودن به باهم بودن؛
تو جبهه حتی اگه از هم جداشون میکردن،
آخرش ناخواسته و تصادفی دوباره برمیگشتن پیشه هم...
خبر شهادت علی رو که آوردن
مادر محمد هم دودستی تو سرش میزد و میگفت: بچم...
اول همه فکر میکردن علی رو هم مثل بچش میدونه،بخاطر همین داره اینجوری گریه میکنه
🍃بهش گفتن تو الان باید قوی باشی
تو هنوز زانوهات محکمه باید ننه علی رو دلداری بدی
همونجوری که اشک میریخت گفت:
زانوهای محکم کجابود؟! اگه علی شهید شده
مطمئنم محمد منم شهید شده،
اونا محاله از هم جدا بشن
عهد بستن آخه مادر...
عهد بستن بدون هم پیش سیدالشهدا نرن:))♥️
📩مامور سپاهی که خبر آورده بود کنار دیوار مونده بود و به اسمی که روی پاکت بعدی نوشته شده خیره بود...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید علی خلیلی:💔✨'
-دفاع از #ناموس بر هر مسلمونی واجبه،
هیچکس پشت آدم نیست، فقط #خدا هست!
به عشق لبخند آقا رفتم(:🌿'
#امر_به_معروف
#شهید_علی_خلیلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
اینقدر انسان باید
استقلال روحی داشته باشد !
هستیم اینجور ؟
#تلنگر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⚘﷽⚘
هر لذتی که ...
لذت دیدار تـ❤️ـو ؛
نمی شود
سلام حضرت دلبـ❤️ـر ....
#سلام
#امام_زمان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هُوَالشَهید🌿
شهید مصطفے صدرزاده:
سخنان مقام معظم رهبرے را گوش کنید؛ قلبـــــ شما را بیدار مےڪند و راه درستـــــ را نشانتان مے دهد.
قسمتی از وصیتـــــ نامه #شهیدصدرزاده
سلام
صبح زیباتون شـــــهدایـے
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🎨 #لوح | #مناجات_شعبانیه
🌟وَ اَنْ اَدْخَلْتَنِی النّٰارِ اَعْلَمْتُ اَهْلَهٰآ اَنّٖٓی اُحِبُّك...
و اگر مرا به آتش دوزخ بری اهل آتش را آگاه خواهم کرد که من تو را دوست می داشتم...
💠 فرازی از مناجات شعبانیه 💠
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃زمان به سرعت می گذرد. به ندای دلت گوش کن، می خواهی دل ببندی و بمانی یا #عاشق حق شوی و به #آسمانش پرواز کنی🕊
🍃شهدا #السابقون_السابقون را با زیباترین مرگ همان شهادت تفسیر کردند.
🍃 دهه هفتادی هایی که در این روزها
خبر شهادتشان فکر را مهمان خانه #دل می کند که چطور می توانند از دنیا و تعلقاتش بگذرند؟
🍃جوانانی که با ذکر #یازینب، علی اکبرهای زمان شدند، پدرانشان آن ها را راهی میدان دفاع از حریم آل الله کردند و مادرانشان با ذکر #بابی_انت_و_امی_و_جانی، جان هایشان را در راه زینب(س) فدا کردند.
🍃جوان ذاکری هم نام ارباب و غلام با عزت او(حسین معز غلامی)که پاسداری را فقط برای #رضای_خدا برگزید.
🍃عصرهای پنج شنبه خودش و دلش در #گلزار_شهدا دنبال گمشده اش بود.
در خانه هم عکس شهید #محمود_رضا_بیضایی مونس لحظه هایش بود. شاید هم مونسش پادرمیانی کرد و دفاع از حرم رزقش شد ..
🍃اهل ماندن نبود. حتی دوستانش به پدرش گفتند: به حسینت دل نبند او رفتنی است. یک عکس و یک خط نوشته دردنیای مجازی خبر #شهادتش شد برای #مادر چشم انتظارش در دنیای واقعی😓
🍃علی اکبرانه رفت و پدرش را به صبرِ حسین(ع) پس از #علی_اکبر وصیت کرد. او همچون جوان #کربلا دلیرانه و با شجاعت جنگید و شهید شد🌹
🍃گویا #روضه ی پیکرِ بر زمین مانده ی #ارباب را بسیار خوانده بود که پیکرش سه روز بعد از شهادت پیدا شد. آن هم بانشان #لبیک_یا_مهدی(عج) که سند سربازی اش، برای امام زمانش بود❣
🍃مدافع منتظر ...
این روزها حال دلمان خوب نیست. برایش #حول_حالنا بخوان از همان هایی که مانند خودت به #احسن_الحال ختم شد🌷
🍂به مناسبت سالروز شهادت #شهید_حسین_معز_غلامی
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
📅تاریخ تولد : ۶ فروردین ۱۳۷۳،خوزستان.امیدیه.
📅تاریخ شهادت : ۴ فروردین ۱۳۹۶،سوریه حماء
📅تاریخ انتشار : ۵ فروردین ۱۴۰۱
🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 #پیام_فرمانده | #کار_شهدا
🔻امامخامنه ای: شهدا در حال تقویت روحیهای ملت ایرانند.نقطهی مقابل دلسردیها، ناامیدیها، رکود و رکونها. تحرک، آمادگی، شوق، عشق و آرمانگرایی؛ این کار شهدا است.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨❤️
#شهید_محمد_جاودانی:
سفارش میڪنم بہ زیـارت عــاشورا و مـداومت بر روضہ امـام حسیـن (ع)
ڪہ در آن برڪـات فــراوانـے است...
و بنـده حقیــر هر چہ دارم
از آن دارم و بـس ...
.
.
.🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
گفت چون کارخونه پپسی مـال اسرائیــلھ!
#شهیدعباسبابایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❤️قسمت سی و چهار❤️
.
توی همین چند ماه تمام #مجروحیت های ایوب خودش را نشان داده بود.
حالا می شد واقعیت پشت این ظاهر نسبتا سالم را فهمید.
جایی از بدنش نبود که سالم باشد.
حتی فک هایش قفل می کرد؛ همان وقتی که موج گرفتش، وقتی که بیمارستان بوده با نی به او آب و غذا می دادند.
بعد از مدتی از خدمه بیمارستان خواسته بودند که با زور فک ها را باز کنند، فک از جایش در می رود.
حالا بی دلیل و ناگهان فکش قفل می شد.
حتی، وسط مهمانی، وقتی قاشق توی دهانش بود، دو طرف صورتش را می گرفتم.
دستم را می گذاشتم روی برآمدگی روی استخوان فک و ماساژ می دادم.
فک ها آرام آرام از هم باز می شدند و توی دهانش معلوم می شد.
بعضی مهمان ها نچ نچ می کردند و بعضی نیشخند می زدند و سرشان را تکان می دادند.
می توانستم صدای "آخی" گفتن بعضی ها را به راحتی بشنوم.
باید جراحی می شد.
دندان های عقب ایوب را کشیدند؛ همه سالم بودند. سر یکی از استخوان های فک را هم تراشیدند.
دکتر قبل از عمل گفته بود که این جراحی حتما عوارض هم دارد.
و همینطور بود.
بعد از عمل ابروی راستش حالت افتادگی پیدا کرد.
صورت ایوب چند بار جراحی شد تا به حالت عادی برگردد، ولی نشد.
عضله بالای ابرویش را برداشتند و ابرو را ثابت کردند. وقتی می خندید یا اخم می کرد، ابرویش تکان نمی خورد و پوستش چروک نمی شد
.
❤️قسمت سی و پنج❤️
.
کنار هم نشسته بودیم.
ایوب آستینش را بالا زد و بازویش را نشانم داد: _ "توی کتفم، نزدیک عصب یک #ترکش است. دکتر ها می گویند اگر خارج عمل کنم بهتر است. این بازو هم چهل تکه شد بس که رفت زیر تیغ جراحی."
به دستش نگاه می کردم
گفت:
_ "بدت نمی آید می بینیش؟؟"
بازویش را گرفتم و بوسیدم:
+ باور نمی کنی ایوب، هر جایت که مجروح تر است برای من قشنگ تر است.
بلند خندید😁
دستش را گرفت جلویم:
_ "راست می گویی؟ پس یا الله ماچ کن"
سریع باش.😉
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh