eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ به بچّه‌هاتون یاد بدهید... 💢 از بی‌یاری سر بریده شد😭، 👈نه از بی‌آبی... 💢 از معرفت و مرام و ادب و مهربانی برای کودکان تشنه لب، شد 👈نه بخاطر مشک آب.. 💢اونجا که حسین فریاد زد 🗣هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی؟ میخواست نه ... 💢به بچّه‌هاتون اول از حسین(ع) بگوئید بعد از لبهای ... ♨️خیلی ها لب تشنه از دنیا رفتن ⚡️اما (ع) نشدن! 🚩 یعنی °✷مردانگی °✷آزادگی °✷غیــرت °✷شجاعت °✷شهامت 🚩 یعنی °✷جوانمردی °✷معرفت °✷حیا °✷غیرت 🏴 عباس یعنی 💥حتی بدون دست... 🏴حسین یعنی 💥حتی لحظه‌ای که گلوی دریده شد... ⚠️ به بچّه‌هاتون یاد بدهید👇... (علیه‌السلام) به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود! 💢او به جهانیان فهماند که حتی کشته شدن در هم از بین برنده حق الناس نیست❌... 💯به بچه‌هاتون ✔️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💞 #عاشقانه_شهدا🕊 🔸روسری قرمز 🔰هنوز #ازدواج نکرده بودیم. تو یکی از سفراش همراش بودم. تو ماشین🚘 یه هد
⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫ چمران نماد از بریدن و در سیر کردن است او معلم و و است زندگی مصطفی سراسر درس است و درس دارد و برای تفسیر "من المؤمنین رجال صدقوا" حیات و ممات چمرانِ پیرِ خمین بهترین مفسر است شهیدِ عاشقی را معنا می‌کند، اصلا عاشقی در برابرش رنگ می‌بازد چمران فرق دارد با همه... است اما بازیگر فیلم نامه ای که برایش نوشته مکلف به انجام است، تکلیفی که خدایش بر او محول ساخته نه اینکه به بهانه احساس تکلیف کند تا چند صباحی بفروشد و آمال دنیوی را محقق کند او ملکوتی نگریست، ملکوتی اندیشید و ملکوتی زیست؛ نهایت هم ملکوتی شد او پله پله رفت سمت آنکه باید میرفت طلب کرد و یافت آنچه را که باید می یافت؛ "من طلبنی وجدنی" پیدا کرد مقصود را و شناخت؛ "و من وجدنی عرفنی" و عاشق شد؛ "و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی" و او که شود، عاشقش می‌شوند "و من عشقنی عشقته" وکسی که عاشقش شوند، پر می‌کشد آن هم چه پر کشیدنی "و من عشقته قتلته" 🔻مناجات زیبای او 🌟خدایا! به هر که دل بستم تو دلم را شکستی. عشق هر کسی را که به دل گرفتم تو او را از من گرفتی. هر کجا خواستم دلِ مضطرب و دردمندم را آرامش دهم و در سایه امیدی و به خاطر آرزویی برای دلم امنیتی به وجودآورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در طوفان های وحشت زای حوادث رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و به هیچ چیز امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم. 🌟خدایا! تو اینچنین کردی تا غیر از تو محبوبی نگیرم و بجز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم. 🌟خدایا! تو را بر همه این نعمت ها شکر می کنم 💢 ۳۱ خرداد سالروز شهادت شهید چمران گرامی باد. 🌷 🔻بخشی از ویژگی ها و سوابق ایشان👇👇 ✔️مبارزی_نستوه ✔️عارفی_دلسوخته ✔️وزیر_دفاع ✔️موسس_اولین_انجمن_اسلامی_آمریکا ✔️موسس_جنگهای_نامنظم ✔️دکترای_فیزیک_پلاسما(یکی از علوم مطرح دنیا و مورد استفاده در صنعت هسته ای) ✔️دکترای الکترونیک ✔️استاد_دانشگاه_بریکلی_آمریکا ✔️یکی_از_ده_دانشمند_برتر_رشته_فیزیک_پلاسما 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣3⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷‍ ⚜#مصطفی_صدرزاده 🔰هرچه تقویم 📆را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در #مُحرم 🚩خ
🌲با ولایت تا 🌲 🔆با اینکه فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه می خوابید. یک شب🌙 برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند...📿 🔆آنقدر محو با خدا بود که متوجه حضورم نشد. نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: خب ، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل🌴🌾 بالا و پایین کردیم و خسته شدیم. کمی هم کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی! 🔆لبخندی😃 زد و گفت: خدا به ما به جون بخشیده، باید جونمون رو فداش کنیم... جز این باشه رسم نیست❗️ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
♡شاهرخ ضرغام♡ 🍃خیلی کوچک بود که سایه روی سرش سایه انداخت، از همان موقع تا وقتی که قد کشید و با آن هیکل درشتش بر و بازویی برای خودش بهم زد و شد یکه بزن محله، به اندازه پلک زدنی گذشت. 🍃از همان بچگی هم قید درس و مدرسه را هم وقتی معلم کلاس فقط به کلاس نمره قبولی داد، زد و همین اتفاق شد بهانه ای برای آشکار شدن گوهر و زیر بار نرفتن او... 🍃شاخ و شانه کشیدن و چاقو کشی هایش که با قرار گرفتن او در کنار دوستانی از همین جنس، باعث شد تا محل شود. 🍃روزها را در شب می کرد تا آن جا که شده بود نگهبان آنجا. یکی از روزهای همین ایام چشمش افتاد به خانمی که برای اجاره خانه و خرج فرزندانش مجبور به ایستادن پشت میز کاباره و از درآمد آنجا بود. به غیرت مردانه اش برخورد، رگ گردنی شد و ضربانش بالا گرفت. زن را راهی خانه کرد و خودش خرج آن خانواده بی سرپرست را داد. 🍃شاهرخ که دل در گرو مردانگی و داشت، از و دربار هم که کارشان جز ظلم و زور نبود تنفر داشت اما از آن طرف دلداده بود که مظهر همان مردانگی و آزادگی بود. محرم که می شد با همان هیکل درشت و ُاُبهتی که داشت میان دار میشد و با یاحسین هایش دیگر کسی جرئت نمی کرد آن هیئت را از عزاداری منع کند. 🍃این دلدادگی و مشتی گری لطف را هم درپی داشت که وقتی در کنار دعای روز و شب مادر شاهرخ قرار گرفت سبب شد تا به یک باره با حرف های حاج آقای هیئت بیدار شود و رَه صدساله را یک شبه برود. در توبه کرد و اشک ندامت ریخت بر گذشته ی سیاهش. 🍃 عاشق شد تا آنجا که عشق او را با جمله ی «خمینی فدایت شوم» روی سینه اش کرد. گوش به فرمان امام جانش را کف دست گرفت و از مبارزه با داخلی تا جبهه های جنگ با دشمن خارجی رفت. بسیجی شد و ملحق شد به گروه . 🍃در جبهه دست همه رفقای قدیمی اش را که همه از داش های تهران بودند را گرفت و گروه را تشکیل داد. همان گروهی که دشمن با شنیدن نامش رعشه به جانش می افتاد و می ترسید. 🍃آدم خوارها در جهاد نفس و جهاد تن آنقدر پیشرفت کردند که به گروه پیشرو معروف شدند. پایان قصه گروه پیشرو هم شد. . 🍃آری! شاهرخ، پاک شد و خاک شد. حال از او نامی مانده به بزرگی و پیکری که هنوز هم در آغوش به امانت مانده است. ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ دی ۱۳۲۸ 📅تاریخ شهادت : ۱۷ آذر ۱۳۵۹ 📅تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : مفقودالاثر🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh