🌷شهید نظرزاده 🌷
تو رشته های ⇜راپـل ⇜جودو ⇜سنگ نوردی ⇜شنا و...خیلی #مهارت داشت. کلا کارهای با هیجان رو خیلی دوست داش
0⃣8⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#عاشقانه_شهدا
💠استقبال
🔰بعد از شنیدن خبر #شهادتش،غسل كردم ولباس سفید و روسری سفیدی كه واسه #استقبال عشقم💓 خریده بودم،سرم کردم
🔰هر شهیدی كه قرار باشه از #سوریه بیارنش حداقل سه روز طول میکشه.⚡️ولی #صادق چهارم اردیبهشت شهید شد🌷 وپنجم اردیبهشت آوردنش #تبریز وششم اردیبهشت هم پیكرش⚰ از دید ما پنهون شد و رفت زیر خاک😢
🔰تا لحظه موعود برسه دل تو دلم نبود💗،دلم میخواست زود برسم فرودگاه 🛬اون لحظه یاد حرف صادقم افتادم كه گفت: #جمعه میای استقبالم.مطمئن باش😔
🔰از مسئولین خواهش كردیم كه #پیكر نفسمو بیارن خونه🏡،ولی چون ازدحام جمعیت زیاد بود،بردنش گلزار شهدا🌷 و۱۰ #شب آوردنش خونه.خواستیم كه در تابوتو باز کنن،باز كردن ولی درشو طوری نگه داشتن كه نبینم🚫.
🔰اعتراض كردم.گفتن:میخوایم صورتشو باز كنیم. ⚡️ولی متوجه شدم كه دارن با پنبه چهره شو #میپوشونن.صادقم كاملاً آماده م كرده بود.تا حدی كه حتی منتظر یه مشت #خاكستر تو تابوتش بودم.
🔰باز كردن ولی،اجازه ندادن زیاد #ببینیمش. گفتن:باید زود ببریمش سردخونه و بردنش.تحمل نداشتم😭.اصرار كردم که بذارن برم اونجا ببینمش.رو تخت #سردخونه یه جوری بود كه راحت بغلش كردم وصورتشو دیدم
🔰صادق كه میرفت مأموریت،من #مژههاشو میشمردم و میگفتم:"مراقب باش یكیش هم كم نشه❌ وصادقم میخندید...😌
🔰ولی تو سردخونه،دیدم كه یه #تركش ریز پلكشو بوسیده بود وچند تایی از مژههاش با پوست افتاده بود وجای #گردی_تركش خالی بود😔
🔰همسرم جنوب منطقه #حلب.با اصابت بیشترین تعداد تركش به پشت سرش،همزمان با شهادت #بیبی دو عالم،به آرزوش رسیده بود🌷
همسر شهید
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh