#خاطرات_شهدا 🌷
💠عمليات تمام شده بود!
🌷پس از پيروزى انقلاب✌️ وارد جهاد شدم و در اين عرصه مقدس كـارم را شروع كردم. در سال ١٣٦٢ عازم #اهواز شدم و اولين بـار در #عمليـات_تنگه چزابه شركت كردم.
🌷در يكى از عملياتها من بيسيمچى 📞حاج #آقاحق_شناس بـودم. تمـام روز را فعاليت كرده و شديداً خسته😪 بودم. دراز كشيدم تا كمى اسـتراحت كنم، اما خواب سنگين 😴و عميقى به سراغم آمد. ظاهراً آقـاى حـق شناس چند مرتبه مرا صدا زده بود🗣، اما جوابى نشنيده و #تنهايى عازم منطقه شـده بود.
🌷وقتى بيدار شدم، متوجه شدم عمليات #تمام_شده و بچه ها دارنـد بـه عقب برمى گردند🙁. فكر مى كردم حاج آقا از دستم خيلى دلخور و ناراحـت شده و حسابى حالم را مى گيرد😰، اما او آن قدر #بزرگوار بود كـه اصـلاً بـه روى من نياورد چه اتفاقى افتاده است.
🌷همين مسائل و اتفاقات، #جبهـه را زيبا و دوست داشتنى مى كرد🙂 و بچه ها حاضر نمى شدند به #هيچ_قيمتـى از آن دل بكنند.
راوى: #رزمنده_غلامحسين_رحمانى
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh