eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
💢به اسم حبیب 💠روایت اول: 🔰ارادت خاصی به داشت. میگفت: غریبن، خالصانه عمل میکرد👌برای خدا... دوستانش میگفتن: نمیدونستیم چیکارست⁉️ میگفت: باغبونم به درختا آب میدم. 🔰شهید که شد گفتن تیپ بوده. میدونین بچه ها بعضی حرفا آدم رو وادار میکنه بیشتر رو بعضی چیزا بشه, راهیان نور💫 راوی کاروان میگفت: شهدا نبودن، ستاره شدن🌟 🔰بچه ها محمد خانی همرنگ ما بود, همین دانشگاهی که ما درس میخونیم📚 درس میخوند, همین شهری که ما زندگی میکنیم زندگی میکرد مثل ما، مثلِ خیلیای دیگه 🔰یکی از دوستای محمد حسین میگفت: محمد حسین سرمایی☃ بود هشت تا میپیچید دورش رو بخاری♨️ میخوابید. یه ســ❓ـوال 👇 ❓این آدم سرمایی توی شب تا صبح سوز چطور دووم آورد⁉️ اونم حلبی که سرده چه برسه به پاییـ🍂ـز وزمستون. چی دید؟ چی درک کرد؟ چی دیدش بمونه، باخودتون یکم فکــ💭ــر کنین. 🔰همیشه آخر هاش میخوند 🔸سَرکه زدچوبه محمل دل ماخورد ترک 🔹ریخت بر قلب ودل جمله عشاق نمک 🔸آنقدرداغ عظیمَست که بردل شده حک 🔹سر زینب به سلامت سر نوکر به درک 🔰مراسم دوستاشون این رو میخوندن به آخرش که میرسیدن سکوت میکردن🔇 دلشو نداشتن جلو وخواهرش بگن سر نوکر به درک😔 چند باری که خوندن و آخرش سکوت؛ بلند گفتن: سر زینب به سلامت به درک 🔰بچه ها! وقتی صدام دستور قتل بنت الهدی رو داد. ازش پرسیدن. موسی صدر که کشته شد به خواهرش چیکار داری؟ گفت: «من قضیه را تکرار نمی‌کنم❌ بعد از برادرش، زنده ماند و یزید و آل‌امیه را رسوا کرد». به قول دکتر آنان که رفتند کار حسینی کردند آنان که ماندند باید کار کنند✅ وگرنه اند ✍پی نوشت: و چه بسیار ناگفته هایی که توفیق بیان نشد 📚برگرفته از کتاب عمار حلب (پایان) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ 📚 1 ﺯﻧﺪگی 🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد 1⃣ 🔮دخترم قلم را در میان انگشت هایش جابه جا کرد و بالاخره روی کاغذی که تمام شب مثل ميت به او خیره مانده بود نوشت📝 «از بدم می آید» با همه ی غمی که بر دلش بود خنده اش گرفت؛ آخر مگر کسی هم هست که از جنگ خوشش بیاید چه می دانست! حتما نه‼️ 🔮خبرنگاری کرده بود؛ شاعری هم، حتى كتاب📕 داشت، اما چندان دنیا گردی نکرده بود. لاگوس را در آفريقا می شناخت؛ چون آنجا دنیا آمده بود و چند شهر اروپایی را، چون به آن جا مسافرت می رفت. بابا بين و ژاپن مروارید تجارت می کرده و آن ها خرج می کردند؛ هرطور که دلشان می خواست. با این همه، او آن قدر بود که بداند لبنان برای جنگ همان قدر حاصل خیز است که برای زیتون و نخل🌴 هر چند نمی فهمید چرا. 🔮نمی فهمیدم چرا مردم باید هم را بکشند. حتی نمی فهمیدم چه می شود کرد که این طور نباشد، فقط غمگین بودم😔 از جنگ داخلی، از مصیبت. خانه ما در صور زیبا بود، دو طبقه با حیاط و یک بالکن رو به دریا که بعدها خرابش کرد. شب ها در این بالكن می نشستم، گریه می کردم و می نوشتم. از این جنگ که از اسلام فقط نامش را داشت📛 با دریا حرف می زدم، با ماهی ها، با آسمان. 🔮این ها به صورت شعر و مقاله در روزنامه📰 چاپ می شد، اسم مرا پای همین نوشته ها دیده بود و من هم اسم او را شنيده بودم فقط همين. درباره اش هیچ چیز نمی دانستم، ندیده بودمش. اما تصورم از او آدم جنگ جوی بود که شریک این جنگ بود. 🔮ماجرا از روزی شروع شد که سید محمد غروی، روحانی شهرمان پیشم آمد و گفت: «آقای می خواهد شما را ببیند که من آن وقت از نظر روحی آمادگی دیدن کسی را نداشتم؛ مخصوصا این اسم را😞 سید غروی خیلی اصرار می کرد که آقای موسی صدر چنین و چنانند و خودشان اهل مطالعه اند... و می خواهند شما را ببینند. ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴 آیت‌الله عطاءالله‌اشرفی‌اصفهان🔴 ✅آیت الله عطاءالله درسال ۱۲۷۹(شمسی) در اصفهان متولد شد؛📌 ❎وی تحصیلات مقدماتی را در گذراند و برای ادامه تحصیل رهسپار 🕌 گردید و از محضر آیات عظام، ، و کسب علم نمود؛📌 ✅وی در سال ۱۳۳۴(شمسی) برای نشر معارف اسلامی به مهاجرت نمود و مبارزات خود را علیه رژیم شروع کرد و چندین بار در این راه دستگیر و زندانی شد؛📌 ❎وی بعد از پیروزی اسلامی از سوی خمینی در سال ۱۳۵۸(شمسی) به منصوب شد؛📌 ✅ایشان در 📆سال ۱۳۶۰ در روز ۲۲ ماه مبارک رمضان در حال رفتن به مسجد جهت اقامه🤲 نماز ظهر، به دست کوردل به رسیدند.😭😭😭😭😭😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh