eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
6.5هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
4⃣4⃣6⃣ 🌷 📚برشی از کتاب 📝زمزمه🎶 رفتن محسن به اول توی خانواده خانمش پیچید. من خودم دوست داشتم عضو سپاه شوم. همان اوایل جنگ💥 که رفتم . خب نشد🚫؛ اما درمورد محسن مخالفت کردم که جای پایش را سفت کنم تا فردا کسی نکند. 📝به پدرخانمش گفتم: آدم اختیارش دست خودش نیست❌. شب و نصفه‌شب زنگ می‌زنند☎️ باید زن و بچه رو ول کنه بره به امون خدا. بعدا گله نکنی! 📝به مادرش هم گفتم:کسی که سپاه بره به در نمی‌بره. یا شل و پل می‌شه یا . بعدا گریه و زاری😭 نکنی.از وقتی رفت توی نگرانش بودم. همیشه نگرانش بودم؛⚡️ ولی فکر نمی‌کردم به این زودی شود🌷. 📝سیدرضا نریمانی شعری دارد که می‌گوید:یه دسته گل دارم برای این می‌دم... روی این شعر بودم. اگر می‌شنیدم به هم می‌ریختم😥. کسی حق نداشت توی خانه‌ی ما🏡 این مداحی را گوش کند🎧 یا بخواند... راوی:پدر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 🔰در باشگاه بیشتر از همه به یکی از شاگردان که توجه نشان میداد، بچه های باشگاه خیلی داشتند 🔰به و ارشد از خودش خیلی احترام میگذاشت مثلا وقتی کسی از کاراته می آمد اینقدر با حیا و با ادب بود که میرفت انتهای کلاس پشت سر بچه های کمربند پایین به استاد می ایستاد. 🔰حمید آقا نسبت به درآمدشان خیلی بودن که حتما باشه، حتی گاهی اوقات ساعت کاری که تمام میشد حمید آقا مشغول به کار بودن چون نمیخواستند که کرده باشند و پولی که به خانه می برند مورد داشته باشد. ‌‌ ✍به روایت دایی شهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔻همسر شهید محمد بلباسی: 🌷واقعا برای اسلام دغدغه داشت، کار #فرهنگی می کرد، همیشه می گفت: #جنگ_نرم یعنی همین! می گفت :وقتی حضرت آقا میگن جنگ نرم مگه شوخی دارن!؟ وقتی میگن ما #هنوز توی جنگ هستیم، مگه شوخی میکنن؟! 🌷می گفت: ما واقعا تو جنگ هستیم، اگر من نباشم، اگر بقیه نباشن، کی باید به داد این بچه ها و #جوونا برسه؟! 🌷حتی یه بار بهش گفتم: چقدر این دانشجوها زنگ میزنن؟! گفت وای اصلا درمورد اینا نگو اینا #نفسای من هستن!! 🌷اینقدر که علاقه داشت به کارش، اعتقاد داشت به کاری که انجام میداد، حتی به افرادی که باهاشون کار میکرد هم #علاقه داشت. واقعا جای تحسین داشت که اینقدر روی کارش #حساس و #پیگیر بود 🌷خیلی کارا اصلا #وظیفه ایشون نبود از لحاظ اداری، اما ایشون از بابت #دلسوزی انجام میداد. می گفت: دلم میسوزه ما که امکاناتش رو داریم، ظرفیتش رو داریم چرا نباید این کارو بکنیم؟! #شهید_محمد_بلباسی🌷 #شهید_مفقودالاثر_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهدا خیلی بهش #حساس بودم. دوست داشتم فقط برای من باشد. آخرین دفعه هم بهش گفتم: می‌خواهی بروی اجازه می‌دهم ولی باید یک #قول بدی پرسید: چه قولی گفتم: عروس اول و آخرت من باشم. #خندید گفت: باشه. #شهید_رضا_حاجی_زاده🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
صدای #مشتاق دربی سیم📞 بلند شد من #مشتاقم .... تیـ💥ــرخوردم .... دارم حسینی می شوم😭 عبدالله، عبدالله، مشتاق محمود، محمود، مشتاق من بشدت مجروح💔 شدم، #کمک بفرستید. من دارم حسینی می شوم. تانکها و نیروهای دشمن😈 خانه زرد رااشغال کرده اند وضعیت خونه زرد🏚 خیلی #خراب هست. تمام تلاش‌ها انجام گرفت تا #نیروهای کمکی بفرستیم. خونه زرد کاملا در #اشغال دشمن وتمامی راههای دسترسی به آن توسط دشمن مسدود🚫 شده بود. درتمامی خطوط تماس📞 درگیری های سنگین وجود داشت. محور خانه زرد به تونل دوقلو🏘 یکی از #حساس ترین معابر وصولی بود که تمام تلاش دشمن برای رسیدن به #تونل_دوقلو بود. مقاومت رزمندگان #گردان_عمار ورشادتهای شهیدان🌷 وجانبازان و.... مانع⭕️ از دستیابی سریع دشمن به اهدافش شده بود. #حسین_مشتاق ، هم دراثر شدت مجروحیت درکنار یار و دوست باوفایش #سیدرضاطاهر به شهادت رسید😔 متاسفانه بدلیل شرایط سخت منطقه، پیکرهای شهیدان⚰ سیدرضا طاهر و حسین مشتاقی در #خانه_زرد، ماند. شهید طاهر #دو_هفته بعد پیکرشون برگشت و شهید مشتاقی #40روز بعد شهادت🕊 روحشان شاد و راهشان پررهرو باد. #شهید_سیدرضا_طاهر #شهید_حسین_مشتاقی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 💠مقابله با ظلم 💢عملی ترین ایدئولوژی که در رفتار احمد دیده میشد بود. اجازه نمی داد❌ به کسی تعدی شود یا کسی مورد قرار گیرد. از ظالم متنفر😠 بود. 💢در بین ظالمان و غاصبانِ عالم👹 را در رأس می دانست و به عنوان رژیم جعلی که به خاک کشورش کرده بود از اسرائیل متنفر و بیزار و عاشق مبارزه با بود. 💢نسبت به تضییع حقوق خود و دیگران بود👌 و اجازه نمی داد کسی حقش را ضایع کند. مقابل کسانی که به او و سایرین اهمیت نمی دادند، می ایستاد. در هیچ موضوعی در برابر ظلم به سکوت نمی کرد🚫 💢 پایبند به حفظ کرامت انسانی بود✅ و این کرامت را هم برای خود و هم برای رعایت می کرد. 📚ملاقات در ملکوت 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💢به اسم حبیب 💠روایت اول: 🔰ارادت خاصی به داشت. میگفت: غریبن، خالصانه عمل میکرد👌برای خدا... دوستانش میگفتن: نمیدونستیم چیکارست⁉️ میگفت: باغبونم به درختا آب میدم. 🔰شهید که شد گفتن تیپ بوده. میدونین بچه ها بعضی حرفا آدم رو وادار میکنه بیشتر رو بعضی چیزا بشه, راهیان نور💫 راوی کاروان میگفت: شهدا نبودن، ستاره شدن🌟 🔰بچه ها محمد خانی همرنگ ما بود, همین دانشگاهی که ما درس میخونیم📚 درس میخوند, همین شهری که ما زندگی میکنیم زندگی میکرد مثل ما، مثلِ خیلیای دیگه 🔰یکی از دوستای محمد حسین میگفت: محمد حسین سرمایی☃ بود هشت تا میپیچید دورش رو بخاری♨️ میخوابید. یه ســ❓ـوال 👇 ❓این آدم سرمایی توی شب تا صبح سوز چطور دووم آورد⁉️ اونم حلبی که سرده چه برسه به پاییـ🍂ـز وزمستون. چی دید؟ چی درک کرد؟ چی دیدش بمونه، باخودتون یکم فکــ💭ــر کنین. 🔰همیشه آخر هاش میخوند 🔸سَرکه زدچوبه محمل دل ماخورد ترک 🔹ریخت بر قلب ودل جمله عشاق نمک 🔸آنقدرداغ عظیمَست که بردل شده حک 🔹سر زینب به سلامت سر نوکر به درک 🔰مراسم دوستاشون این رو میخوندن به آخرش که میرسیدن سکوت میکردن🔇 دلشو نداشتن جلو وخواهرش بگن سر نوکر به درک😔 چند باری که خوندن و آخرش سکوت؛ بلند گفتن: سر زینب به سلامت به درک 🔰بچه ها! وقتی صدام دستور قتل بنت الهدی رو داد. ازش پرسیدن. موسی صدر که کشته شد به خواهرش چیکار داری؟ گفت: «من قضیه را تکرار نمی‌کنم❌ بعد از برادرش، زنده ماند و یزید و آل‌امیه را رسوا کرد». به قول دکتر آنان که رفتند کار حسینی کردند آنان که ماندند باید کار کنند✅ وگرنه اند ✍پی نوشت: و چه بسیار ناگفته هایی که توفیق بیان نشد 📚برگرفته از کتاب عمار حلب (پایان) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1⃣9⃣1⃣1⃣ 🌷 💠خرید لباس‌ 🔰خرید لباس‌هایمان👕 هم جالب بود، لباس‌هایش را با می‌خرید. می‌گفت: باید برای تو زیبا باشد😍 من هم دوست داشتم او لباس‌هایم را انتخاب کند. را می‌پسندیدم. عادت کرده بودیم که خرید لباس‌هایمان را به هم واگذار کنیم. 🔰یکبار با خانواده👨‍👩‍👧‍👦 نشسته بودیم که برایم یک چادر مدل بحرینی هدیه خرید🎁 چادر را که سرم کردم، گفت «به ‌به، چقدر خوش سلیقه👌» امین سریع گفت: «بله حاج‌ آقا، خوش سلیقه‌ام که همچین همسرم شده♥️» ‌حسابی شوخ طبع بود... 🔰وقتی برای خرید لباس رفتیم، با حساسیت زیادی👌 انتخاب می‌کرد و نسبت به دوخت لباس بود. حتی به خانم مزون‌دار گفت «چین‌ها باید روی هم قرار بگیرد و لباس اصلاً‌ دوخته نشده❌» فروشنده عذرخواهی کرد... 🔰برای لباس هم به آنجا مراجعه کردیم وقت تحویل لباس، خانم مزون‌دار گفت: «ببخشید لباس آماده نیست😥 را نچسبانده‌ام!» با تعجب علت را پرسیدیم!گفت «راستش همسر شما آنقدر است که با خودم فکر کردم خودشان بیایند و جلویایشان گل‌ها🌺 را بچسبانم😅» امین گفت «اگر اجازه بدهید چسب و وسایل را بدهید من می‌چسبانم!» 🔰حدود 8 ساعت⏰ آنجا بودیم و تمام لباس و دامن را و حتی نگین‌های💎 وسط گل‌ها را خودش با حوصله و تمام چسباند! تمام روز جشن عقد حواسش به لباس من👰 بود و از ورودی تالار، چین‌های دامن مرا مرتب می‌کرد!‌ جشن عروسی🎊 اما خیالش راحت شد! واقعاً خودم مردِ به این جزئی‌نگری که همسرش برایش مهم باشد ندیده بودم... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
صدای دربی سیم📞 بلند شد من .... تیـ💥ــرخوردم .... دارم حسینی می شوم😭 عبدالله، عبدالله، مشتاق محمود، محمود، مشتاق من بشدت مجروح💔 شدم، بفرستید. من دارم حسینی می شوم. تانکها و نیروهای دشمن😈 خانه زرد رااشغال کرده اند وضعیت خونه زرد🏚 خیلی هست. تمام تلاش‌ها انجام گرفت تا کمکی بفرستیم. خونه زرد کاملا در دشمن وتمامی راههای دسترسی به آن توسط دشمن مسدود🚫 شده بود. درتمامی خطوط تماس📞 درگیری های سنگین وجود داشت. محور خانه زرد به تونل دوقلو🏘 یکی از ترین معابر وصولی بود که تمام تلاش دشمن برای رسیدن به بود. مقاومت رزمندگان ورشادتهای شهیدان🌷 وجانبازان و.... مانع⭕️ از دستیابی سریع دشمن به اهدافش شده بود. ، هم دراثر شدت مجروحیت درکنار یار و دوست باوفایش به شهادت رسید😔 متاسفانه بدلیل شرایط سخت منطقه، پیکرهای شهیدان⚰ سیدرضا طاهر و حسین مشتاقی در ، ماند. شهید طاهر بعد پیکرشون برگشت و شهید مشتاقی بعد شهادت🕊 روحشان شاد و راهشان پررهرو باد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨☘✨ مادرشهیددهقان: محمدرضا بہ دوچیز خیلے بود و ‼️ قبل ازرفتن بہ سوریہ هم موهاشو هم موتورشو بہ دوستش بدون هیچ وابستگے رفت ☘ ♡بچه‌هایِ‌آسمان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh