🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷پس از #رفتنتان مـــن نـہ از رفتـن ڪہ از #مانـدن مےترسم💔 مےترسـم، مـُرده بمــانم، #مُرده_بميــــــر
0⃣4⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹#محمدرضا تو دوران تحصیلش📚
چه مدرسه چه دانشگاه،خیلی شیطنت داشت ...اونقدرے که #اساتید از دستش خیلے شاکے بودن😅
🔹و از این بابت خیلے #سرزنش میشد ...
با تمام این ها ، اساتیدش واسش قابل #احترام بودندو دوستشون 😍داشت ...
🔹و به خاطر تنبیه ها و جریمه ها کینه💔 و دلخورےواسش به وجود نمیومد🚫...
🔹ولی #مودب بود ...
اگر شیطنتے هم مے کرد، سعے داشت #دلخورے
ایجاد نشه👌 ...آخر سال هم میرفت از اساتید #حلالیت مے طلبید ... ☺️
🔹شاید #هیچکس فکرش رو نمے کرد،
" #شاگرد شلوغ مدرسه و دانشگاه " بشه
#استادعــشق_وشــهادت🌷
#شهید_محمدرضا_دهقان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊🌹🕊🌹🕊🌹 بچه که بود #فلج شد نذر حضرت زینب(س) کردمش، نذرم قبول شد فرزندم خوب شد، خوبِ خوب، آنقدر خوب ک
از #بسیجی های فعال مسجد غدیریه نظر اباد بود و در #دانشگاه همزمان در دو رشته #الکترونیک و #برق تحصیل مےنمود. لیسانس زبان انگلیسی و ادبیات عرب و کارشناسی ارشد اطلاعات امنیت داشتند، از #اساتید دانشگاه امام حسین (ع) نیز بودند...
#شهید_رضا_کارگر🕊❤️
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 #عاشقانه_شهدا ❤️ ⚜دوران #نامزدی باید برای حضور در یک دوره سه ماهه پزشک یاری به مشهد می رفت. ⚜فر
🍃🌺🍃🌺
🔰در باشگاه بیشتر از همه به یکی از شاگردان که #پدر_نداشت توجه نشان میداد، بچه های باشگاه خیلی #دوستش داشتند
🔰به #بزرگ_تر و ارشد از خودش خیلی احترام میگذاشت مثلا وقتی کسی از #اساتید کاراته می آمد اینقدر با حیا و با ادب بود که میرفت انتهای کلاس پشت سر بچه های کمربند پایین به #احترام استاد می ایستاد.
🔰حمید آقا نسبت به درآمدشان خیلی #حساس بودن که حتما #حلال باشه، حتی گاهی اوقات ساعت کاری که تمام میشد حمید آقا مشغول به کار بودن چون نمیخواستند که #کم_کاری کرده باشند و پولی که به خانه می برند مورد داشته باشد.
✍به روایت دایی شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
احمد الیاسی تو چون گلِ یاسے🌸 فدائےِ زینب(س)یاورِ عباسےع🍃 📸دانشجوی مدافع حرم #شهید_احمد_حاجیوند_الیا
2⃣8⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔻 به نقل از یکی از #اساتید:
🌷 احمد خیلی با ادب ومهربون بود ادمو با حرف زدنش جذب خود میکرد
درس خون و زیرک بود.....
🌷باهم ارتباط داشتیم موقع امتحان ها بود چند روزی دانشگاه نیومده بودم وخبری هم از #احمد نبود نه پیامی نه زنگی ومنم که پیام یا زنگ میزدم میگفت خاموشه...
🌷سرجلسه امتحان هم نیومده بود باخودم گفتم خدایا چرا از #احمد خبری نیست....
🌷بعد امتحان ها برگه های امتحان ولیست حضور غیاب رو برام اوردن دیدم
#احمد_حاجیوند_الیاسی رو #غیبت زده خیلی نگران شدم
فردا صبح اومدم دانشگاه از رفقا دوستان اشنایان واساتید سراغشو گرفتم که گفتن برا دفاع از حرم #حضرت_زینب_س عازم سوریه شده برا مقابله با داعش و....
🌷داشتم دق میکردم فقط یه چیزی بر لبم اومد که با خودم میگفتم احمد احمد احمد.....
#دانشجوی_شهید_مدافع_حرم #شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید🌷است که مصداق شیداییست. (شین)او⇜شوق وصال💞رادمی نماید (حاء)او⇜حریم وصل را نمایان است (یاء)او⇜
9⃣3⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا
🔰با حسرت از جنگ💥 حرف می زد و بسیار آرزو داشت که در دوران #دفاع_مقدس حضور می داشت. می گفت: کاش بودم و می توانستم در جهاد #رزمندگان شرکت داشته باشم. هر سال در هفته دفاع مقدس پای تلوزیون📺 بود و از این کانال به آن کانال می زد تا بتواند یک فیلم🎥 دفاع مقدسی ببیند.
🔰وقتی آن روز ها را با امروز مقایسه می کرد می گفت خیلی #حال_وهوا عوض شده است. آن دوران پر برکت تمام شده و ما در دورانی زندگی می کنیم که دیگر از آن #برکات خبری نیست❌
🔰یکی از خصوصیات بارز #مصطفی در ۹ سال زندگی مشترکمان💞 خلوص بالایش بود و هر کاری را برای #رضای_خدا انجام می داد و موجب شد کسانی که مصطفی را ندیده بودند، دوست دار مصطفی شوند😍 و چون کارش در رضای خدا بود خدا نیز محبتش💖 را در دل مردم انداخته بود.
🔰مصطفی تمان زندگی اش را #وقف_خدا و اهل بیت کرده بود و به روستاهای محروم #شهریار می رفت و با بچه ها قرآن📖 کار می کرد و با جان و دل به بچه ها آموزش می داد و بهترین #اساتید را برای آموزش بچه ها می آورد. برای این که #فاطمه قرآن یاد بگیرد برای حفظ هر آیه مبلغی💰 را به عنوان جایزه تعیین کرده بود و بهترین هدیه ها🎁 را برای فاطمه می خرید.
🔰بسیار #خانواده دوست بود و سعی می کرد در هر جایگاهی که هست بهترین باشد👌 با پدر و مادر و من و فرزندان به #بهترین شکل رفتار می کرد و حتی زمانی که فرمانده بود نیروهایشان بهترین نیروها بودند و مصطفی #اولین کسی بود که به دل دشمن می زد💥
به نقل از: همسر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh