eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.6هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿عبدالحسین، اول در سبزی فروشے کار مے کرد و مدتے هم در شیر فروشے بود. اما از آنجا بیرون آمد!... 💨مے‌گفت: سبزے‌فروش تحویل مردم مے‌دهد و شیر‌فروش آب شیر مے‌کند و مےفروشد!... 💢خیلی‌ها به او گفتند که اگر این کارها را نکنے نمے‌کنے! و او هم مے‌گفت: نمےخواهم رشد کنم... 🔅یک روز صبح از خانه بیرون رفت. و شب که برگشت، متر و کمے وسایل خریده بود صبح رفت براے کار . 🔹وقتی آمد خیلے خوشحال بود! ده تومان گرفته بود! به بچه که مے‌داد، مے‌گفت: از صبح تا الان کشیده ام! بخور! . بالاخره هم بنّا شد. 🌷 📚کتاب خاکهاے نرم کوشک 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
حدودا سال 82 بود که داشتیم با محمدرضا زارع میرفتیم بانک، سپاه حاج رضا رو بگیریم. 🌷رفتیم بانک دیدم حقوق چند ماه حاج رضا شد ۱۵۲هزار تومن وقتی که از بانک حقوقشو گرفت ۵۰هزار تومن از حقوقشو واریز کرد به حساب 🌷بهش گفتم رضا زیاده اگه میخوای کمک کنی کمتر کمک کن. اقا رضا گفت اون موقع که تو نانوایی کار میکردم روزی ۱۴۰۰ تومن میگرفتم که هر روز ۴۰۰تومنش رو مینداختم تو صندوق صدقات حالا که چند برابرشو حقوق گرفتم چرا کمک نکنم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔸عبدالحسین، اول در سبزی فروشی🌿 کار می کرد و مدتی هم در شیر فروشی بود. اما از آنجا بیرون آمد 🔹مے‌گفت: سبزی فروش تحویل مردم می دهد و شیر‌فروش آب💧 قاطی شیر میکند و می فروشد! 🔸خیلی‌ها به او گفتند که اگر این کارها را نکنی نمی کنی! و او هم می گفت: نمیخواهم رشد کنم😕 🔹یک روز صبح از خانه بیرون رفت. و شب که برگشت، متر و کمی وسایل خریده بود صبح رفت برای کار بنّایی 🔸وقتی آمد خیلی خوشحال بود! ده تومان گرفته بود! به بچه نان🍞 که می داد، میگفت: از صبح تا الان کشیده ام! بخور! . بالاخره هم بنّا شد. 📚کتاب: خاکهای نرم کوشک 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh