eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
7⃣1⃣4⃣ 🌷 💠خبر از هادى.... 🔰مجری صدا و سیما جناب آقای نظام اسلامی، خاطره ‌ای از شهر  و شهدای گمنامی🌷 که در آنجا به خاک سپرده شده ‌اند، می گوید: 🔰زمانی که برای اجرای مراسم تدفین سه به شهر چترود که به نام فاطمیه✨ (چترود تنها شهری است که به نام بی‌ بی‌ فاطمه زهرا (س) گنبدی بنا کرده و پس از آن نام شهر به فاطمیه تغییر یافته است) تغییر نام داده است، سفر کرده بودم 🔰بعد از مراسم تدفین سه شهید، غروب🌥 هنگام زمانی که مشغول نوحه ‌سرایی و  برای این عزیزان بودیم جوانی از میان جمعیت برخاست و تقاضا کرد را بیان کند. دیگران در حالی که با نگاه‌ هایشان😐به وی تشر می‌ زدند می‌ خواستند مانع صحبت وی شوند که با سماجت این جوان اجازه داده شد✔️ حرفش را بزند. 🔰جوان نقل کرد: «امروز صبح☀️ که برای تشییع می‌ آمدم پر از بودم، دلـ❤️ـم گرفته بود. ناامید بودم. زمانی که از زیر تابوت⚰ یکی از همین گرفته بودم و پیش می‌ رفتم به جای تکرار جمله‌ های مداح خطاب به این شهدا گفتم: امروز باید ‌ای به من نشان دهید تا باور کنم که هستید👌 و تردیدم را از بین ببرد. به نوحه ‌سرایی گوش نمی‌ کردم و با این شهید می‌ کردم». 🔰این جوان ادامه می‌ دهد: «بعد از خوابیدم و در عالم رویا جوانی را دیدم که به سویم آمد و گفت: من همان هستم که امروز در زیر تابوت من گلایه می‌ کردی😊، آمدم تا به تو بگویم که باش و باور داشته باش. جوان می‌ گويد؛ به شهید گفتم: تو به درخواست من پاسخ دادی✓، آیا تو هم درخواستی از من داری⁉️ 🔰شهید در رویا 💭به من گفت: آری. من « » هستم. برو به آدرس منزل ما در ، فلکه چهارشیر، کوچه ... نشان به آن نشان که مرا در محله به نام دانشجوی می‌ شناسند، به بگو که دیگر منتظر من نباشد✘ و نشانی مرا در اینجا به او بده.» 🔰نظام اسلامی ادامه داد: وقتی مشخصات شهید را به رییس بنیاد شهید به نقل از این جوان ارائه کردیم. ۴۰ دقیقه بعد رئيس خوزستان تماس گرفت 📞و گفت: استعلام کردیم. مشخصات صحیح است👌. نظام اسلامی در پایان سخنانش گفت: بعد از مدتی که به آدرس مورد نظر مراجعه کردیم در پاسخ به زنگ در🚪، پیرزن رنجوری به محض بازکردن در پرسید: از خبر آوردید؟ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
‌ 🔷️تا اندکی دلش میگرفت میرفت سراغ تلفن. میگفت صدای پدر و مادر یا همسرم را نشنوم #آرام نمیشوم. 🔸بر
♨️مجید کلانتری؛ دوست به غیبت حساس بود با دوستان صحبت از هر دری بودیم که یکی از دوستان از سیدرضا اجازه خواست تا را بگوید. آن دوست ما قبل از صحبتش نگاهی به اطراف انداخت و تا رفت صحبتش را شروع کند، سید رضا مانعش شد و گفت:(( نمیخواهد بگویی)) ♨️همه کرده بودیم. لحظاتی بعد دوستمان از سید رضا پرسید:((چرانگویم؟)) لبخندی 😊زد و گفت:(( قبل از صحبتت به اطراف نگاه کردی، ♨️حدس زدم بخواهی کسی را بکنی! برای همین گفتم جلوی غیبتت را بگیرم))همیشه به حساس بود و به هر طریقی که می توانست مانع غیبت میشد. کتاب طاهر خانطومان خاطرات شهید مدافع حرم 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh