🌷شهید نظرزاده 🌷
حاج حسین یکتا: دختری از #نیویورک به منطقه شلمچه آمده بود و مقداری از خاک #شلمچه را با خود برد که در
تا حالا #شلمچـــــــــه رفتی!؟
اگه رفتی برا چند دقیقه به یادش بیار ،تو ذهنت💭 تصـورش کن...
اگه هم #نرفتی من الان بهت میگم شلمچه کجاست!
🍃شلمچه یه جا خیـلی بزرگه ولی تا چشم
کار میکنه #پـرازخاک...
🍃جایی که حدود 50 هزار نفر،تو این خاک
و زمین #شهید🌷 شدند...
🍃شلمچه جایی که حضرت آقا گفتن:
قطعه ای از #بهشت...
🍃تو شلمچه نسیم با عطـر سیب می وزه💫!
آخه نسیم شلمچه از #کربـلا میاد...
🔰حاج #آقایکتـا تعریف می کرد...
یه #خواهر نشسته بود رو همین خاکای شلمچـه!
خاکا رو کنار زد،کنار زد،کنار زد...
رسید به یه #جمجمه!!😦
استخونا و جمجمه ها و پلاکا و سربندا و قمقمه ها...
همه رو #ازاینجا خارج کردن...
پس #خـون_شهید کجاست ⁉️
خونشون قاطی همین خاکاست!
خونشون رو #چـادراست...
👈تا حالا با خودت فکـر کردی چندتا جـوون🕊!داماد یا اصلا چندتا «دار و ندار یه مامان بابا» زیر این خاکاست!؟
👈خون چندتاشون #قاطی این خاکاست؟
یکی ؟ دوتا ؟ صدتا ؟ هزارتا ؟ دوهزارتا ؟! ده هزارتا ؟!
📣آی دختر خانم مذهبی!
📣آی آقا پسر مذهبی!
♨️حواست به فضای مجازی 📱هست!؟
♨️حواست هست به #نحوه حرف زدنت؟!
♨️حواست هست به لفظ های خودمونی که
گاهی وقتا به کار میبریم!؟
♨️حواست هست به آشوب بپا کردن
تو دلـ💗 مخاطبت ؟!
#دخترخانم...
♨️حواست هست به عکس
پر عشوه چادری پروفایلت؟
#آقاپسر...
♨️حواست هست به عکس
با ژست های مختلفت؟!
💢نکنه گول بخوریم !
💢نکنه #توجیه کنیم !
💢نکنه حالا شهیدی که سی سال پیش رفت
و گفت بخاطر نسل و خاکمون...
شهیدی که گفت زندگیمو فدای آیندگان
و #دینم میکنم ...
حالا خیره شده باشه به چشمات👀 و بگه...
قرارمون این نبود😔 ..
💯بذارید یه چیزیُ تو لفافه بگم !
#ازخودی ضربه خوردن خیلی بده !
👈 #تــــو ،خودیای...
از خودشونی ...
آخه اگه اونا تورو ازخودشون نمیدونستن که نمی رفتن 🚫بخاطر تویی که هنوز اون زمان بدنیا هم نیومده بودی یا تو قنداق بودی #بجنگن که !!
میفهمی چی میگم ...⁉️
💯عاشق ، معشوقُ دعوت می کنه یا
معشوق عاشقُ ؟!
#عاشق👈معشـوقُ !
اون روزی که دیدی راهی #شلمچه ای...
بدون شهدا رسما ازت #دعوت کردن💌...
گفتن بیا ما دلـــ💔ــمون واسه بیقراریات تنگ شده...
مراقب دلــ❤️ــهامون باشیم!
فضای مجازی📲
هم میتواند؛سکوی #پرواز 🕊باشد!
و هم #مرداب شیطان👹...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌹🍃🌹🍃 قیمت ندارد جـان تو #بابا قیمت ندارد نالهی #مادر هرچه دلار و درهم دنیاست یک جا فدای #خندهی_آ
میدانی ...
هر #قلبی "دردیـ💔" دارد...
💥فقط
#نحوه ی ابراز آن متفاوت است!
برخی
آن را در #چشمانشان پنهان می کنند😢
و برخی در #لبخندشان....!
#سردار_سلیمانی
#زینب_جان_نازدانه_ی
#شهید_محمدتقی_سالخورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ایـنجا که رسیـدی آرام قـ👣ـدم بردار اینجا هنـوز لاله ای🌷 در #دل_خاک آرمـیده است #شلـمچـه 🍃🌹🍃🌹
تا حالا #شلمچـــــــــه رفتی!؟
اگه رفتی برا چند دقیقه به یادش بیار ،تو ذهنت💭 تصـورش کن...
اگه هم #نرفتی من الان بهت میگم شلمچه کجاست!
🍃شلمچه یه جا خیـلی بزرگه ولی تا چشم
کار میکنه #پـرازخاک...
🍃جایی که حدود 50 هزار نفر،تو این خاک
و زمین #شهید🌷 شدند...
🍃شلمچه جایی که حضرت آقا گفتن:
قطعه ای از #بهشت...
🍃تو شلمچه نسیم با عطـر سیب می وزه💫!
آخه نسیم شلمچه از #کربـلا میاد...
🔰حاج #آقایکتـا تعریف می کرد...
یه #خواهر نشسته بود رو همین خاکای شلمچـه!
خاکا رو کنار زد،کنار زد،کنار زد...
رسید به یه #جمجمه!!😦
استخونا و جمجمه ها و پلاکا و سربندا و قمقمه ها...
همه رو #ازاینجا خارج کردن...
پس #خـون_شهید کجاست ⁉️
خونشون قاطی همین خاکاست!
خونشون رو #چـادراست...
👈تا حالا با خودت فکـر کردی چندتا جـوون🕊!داماد یا اصلا چندتا «دار و ندار یه مامان بابا» زیر این خاکاست!؟
👈خون چندتاشون #قاطی این خاکاست؟
یکی ؟ دوتا ؟ صدتا ؟ هزارتا ؟ دوهزارتا ؟! ده هزارتا ؟!
💥📣آی دختر خانم مذهبی!
💥📣آی آقا پسر مذهبی!
♨️حواست به فضای مجازی📱هست!؟
♨️حواست هست به #نحوه حرف زدنت؟!
♨️حواست هست به لفظ های خودمونی که گاهی وقتا به کار میبریم!؟
♨️حواست هست به آشوب بپا کردن
تو دلـ💗 #مخاطبت ؟!
#دخترخانم...
♨️حواست هست به عکس
پر عشوه چادری #پروفایلت؟
#آقاپسر...
♨️حواست هست به عکس📸
با ژست های مختلفت؟!
💢نکنه گول بخوریم !
💢نکنه #توجیه کنیم !
💢نکنه حالا شهیدی که سی سال پیش رفت و گفت بخاطر نسل و خاکمون...
#شهیدی که گفت زندگیمو فدای
آیندگان و #دینم میکنم ...
حالا خیره شده باشه به چشمات👀 و بگه...
#قرارمون این نبود😔 ..
💯بذارید یه چیزیُ تو لفافه بگم !
ازخودی ضربه خوردن⚡️ خیلی بده !
👈 #تــــو، خودیای...
از خودشونی ...
آخه اگه اونا تورو از #خودشون نمیدونستن که نمی رفتن🚷 بخاطر تویی که هنوز اون زمان بدنیا هم نیومده بودی یا تو قنداق بودی #بجنگن که !!
میفهمی چی میگم ...⁉️
💯عاشق، معشوقُ دعوت می کنه یا
معشوق💞 عاشقُ ؟!
#عاشق👈معشـوقُ !
اون روزی که دیدی راهی #شلمچه ای...
بدون #شهدا رسما ازت دعوت کردن💌
گفتن بیا ما دلـ💔ـمون واسه بیقراریات تنگ شده...
مراقب دلــ❤️ــهامون باشیم!
فضای مجازی📲
هم میتواند؛ سکوی #پرواز 🕊باشد!
و هم #مرداب شیطان👹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_پنجاه_وسوم 3⃣5⃣ | گردان سلمان | ع
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_پنجاه_وچهارم 4⃣5⃣
#دوکوهه😍
راوی : رحیم اثنی عشری
پاییز سال ۱۳۶۴ بود.
به همراه دوستان به منطقه اعزام شدیم. وقتی وارد پادگان دوکوهه شدیم ما را تقسیم بندی کرده و به گردان سلمان فارسی فرستادند.🚌
گردان سلمان از گردانهای دائمی نبود.
بلکه هر زمان نیروی اعزامی زیاد بود تشکیل میشد و زمانی که نیرو کم بود این گردان منحل می شد.
فرمانده گردان ما برادر میرکیانی و جانشین ایشان (شهید) مظفری بود.
من به همراه ۳۰ نفر دیگر به دست دوم از گروهان سوم این گردان رفتیم.
مسئول دسته امّا برادر (شهید) طباطبایی بود.
چند جوان خیلی خوب از منطقه شمال تهران نظیر برادران میرزایی و طلایی با ما بودند
جمع خوبی داشتیم. ما همگی در دو اتاق از طبقه اول ساختمان گردان سلمان در دو کوهه مستقر شدیم.
در همان روزهای اول متوجه شدم که یکی از جوانان دسته ما حالات خاصّی دارد❗️به او برادر نیری میگفتند.
آن روزها همه رفقا اهل معنویت بودند اما حالات او فرق میکرد❗️ وقتی فهمیدیم که از شاگردان آیت الله حق شناس بوده از او خواستیم که امام جماعت دسته ما بشود.🙏🏻
هرچند زیر بار این مسئولیت نمی رفت، اما با فرمان مسئول دسته مجبور شد جلو بایستد. اطاعت از فرمانده واجب بود.
خلاصه بچه های دسته ما حدود سه ماه از وجود او استفاده کردند.😍
برادر نیری انسان #ساکت و آرامی بود.
لذا به راحتی نمی شد به شخصیت او پی برد. بیشتر اوقاتی که ما مشغول صحبت و خنده و استراحت و... بودیم او مشغول #قرائت_قرآن و یا #مطالعه می شد .
در میان بچه های دسته ما یک نفر بود که بیش از بقیه با برادر نیری خلوت می کرد.
آنها با یکدیگر مشغول سیر و سلوک بودند.🏻
علی طلایی هیچگاه از احمد آقا جدا نمیشد آنها رازدار هم بودند.👬
طلایی تنها پسر یک خانواده از شمال تهران بود.
در یک خانواده مرفه بزرگ شده بود.
خانوادهای که بعدها متوجه شدیم زیاد در قید و بند مسائل دینی نیستند❗️
او این گونه آمده بود و خدا احمد آقا را برایش قرار داد تا با هم مسیر کمال را طی کنند.
هرچند که او چند سال از احمد آقا بزرگتر بود، اما مثل مراد و مرید به دنبال برادر نیری بود.
او بهتر از بقیه احمد آقا را شناخته بود برای همین هیچ گاه از او جدا نمی شد.
به یک امامزاده رفتیم.
از آنجا پیاده برگشتیم. توی راه بودیم که بچهها با برادر نیری مشغول صحبت شدند.
آن جا حرف از شهادت شد.
مسئول دسته ما #زمان و #نحوه شهادت خودش را بیان کرد❗️ من با تعجب گوش میکردم.
احمد آقا هم گفت: من خواب برادرم را دیدم. آمد دنبالم و من رو برد به سمت آسمان. البته مدتی مانده تا زمانش برسد❗️
علی طلایی هم گفت:
من منتظر یک خمپاره شصت هستم که همراهش حورالعین ها بیان پایین و...❗️
طلایی اطلاعات خوبی از حالات درونی احمدآقا داشت.
چیزهایی می دانست که کسی از آنها خبر نداشت. برای همین هیچ گاه از احمد آقا جدا نمیشد.
یکبار که داشتند با احمد آقا قرآن می خواندند رفتم بین آن ها نشستنم و عکاس از ما عکس انداخت. که شد تصویر ابتدای همین داستان.📸
در منطقه فاو بودیم که احمد آقا شهید شد. در همان شب طلایی هم مجروح شد.😭
بعد از عملیات دیدم رفقای قدیمی
دور هم نشسته اند از احمد آقا حرف میزنند.
آنها چیزهایی میگفتند که باور کردنی نبود❗️ از ارتباط همیشگی احمد آقا با #امام_عصر(عج) و یا اطلاع از برخی موارد و....
به رفقا گفتم:
باید این موارد را از علی طلایی سوال کنیم. او بیش از بقیه احمد آقا را شناخت.
یکی از دوستان قدیمی گفت: می خواهی بری سراغ علی طلایی⁉️
با علامت سر حرفش را تایید کردم.👌🏻
دوستم گفت: خسته نباشی.
علی طلایی چند روز پیش تو پدافندی منطقه فاو #شهید شد و رفت پیش برادر نیری.💔😭
#ادامه_دارد ...
📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ایـنجا که رسیـدی آرام قـ👣ـدم بردار اینجا هنـوز لاله ای🌷 در #دل_خاک آرمـیده است #شلـمچـه 🍃🌹🍃🌹
تا حالا #شلمچـــــــــه رفتی!؟
اگه رفتی برا چند دقیقه به یادش بیار ،تو ذهنت💭 تصـورش کن...
اگه هم #نرفتی من الان بهت میگم شلمچه کجاست!
🍃شلمچه یه جا خیـلی بزرگه ولی تا چشم
کار میکنه #پـرازخاک...
🍃جایی که حدود 50 هزار نفر،تو این خاک
و زمین #شهید🌷 شدند...
🍃شلمچه جایی که حضرت آقا گفتن:
قطعه ای از #بهشت...
🍃تو شلمچه نسیم با عطـر سیب می وزه💫!
آخه نسیم شلمچه از #کربـلا میاد...
🔰حاج #آقایکتـا تعریف می کرد...
یه #خواهر نشسته بود رو همین خاکای شلمچـه!
خاکا رو کنار زد،کنار زد،کنار زد...
رسید به یه #جمجمه!!😦
استخونا و جمجمه ها و پلاکا و سربندا و قمقمه ها...
همه رو #ازاینجا خارج کردن...
پس #خـون_شهید کجاست ⁉️
خونشون قاطی همین خاکاست!
خونشون رو #چـادراست...
👈تا حالا با خودت فکـر کردی چندتا جـوون🕊!داماد یا اصلا چندتا «دار و ندار یه مامان بابا» زیر این خاکاست!؟
👈خون چندتاشون #قاطی این خاکاست؟
یکی ؟ دوتا ؟ صدتا ؟ هزارتا ؟ دوهزارتا ؟! ده هزارتا ؟!
💥📣آی دختر خانم مذهبی!
💥📣آی آقا پسر مذهبی!
♨️حواست به فضای مجازی📱هست!؟
♨️حواست هست به #نحوه حرف زدنت؟!
♨️حواست هست به لفظ های خودمونی که گاهی وقتا به کار میبریم!؟
♨️حواست هست به آشوب بپا کردن
تو دلـ💗 #مخاطبت ؟!
#دخترخانم...
♨️حواست هست به عکس
پر عشوه چادری #پروفایلت؟
#آقاپسر...
♨️حواست هست به عکس📸
با ژست های مختلفت؟!
💢نکنه گول بخوریم !
💢نکنه #توجیه کنیم !
💢نکنه حالا شهیدی که سی سال پیش رفت و گفت بخاطر نسل و خاکمون...
#شهیدی که گفت زندگیمو فدای
آیندگان و #دینم میکنم ...
حالا خیره شده باشه به چشمات👀 و بگه...
#قرارمون این نبود😔 ..
💯بذارید یه چیزیُ تو لفافه بگم !
ازخودی ضربه خوردن⚡️ خیلی بده !
👈 #تــــو، خودیای...
از خودشونی ...
آخه اگه اونا تورو از #خودشون نمیدونستن که نمی رفتن🚷 بخاطر تویی که هنوز اون زمان بدنیا هم نیومده بودی یا تو قنداق بودی #بجنگن که !!
میفهمی چی میگم ...⁉️
💯عاشق، معشوقُ دعوت می کنه یا
معشوق💞 عاشقُ ؟!
#عاشق👈معشـوقُ !
اون روزی که دیدی راهی #شلمچه ای...
بدون #شهدا رسما ازت دعوت کردن💌
گفتن بیا ما دلـ💔ـمون واسه بیقراریات تنگ شده...
مراقب دلــ❤️ــهامون باشیم!
فضای مجازی📲
هم میتواند؛ سکوی #پرواز 🕊باشد!
و هم #مرداب شیطان👹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
وقتی خبر #شهادت محمد قطعی شد پیراهن مشکی برای پدر آوردیم که بپوشد اما قبول نکرد‼️
پدر گفت: ما برای مرده ها مشکی می پوشیم اما برای #شهید نه❌
پدر ادامه داد: یک موضوع دیگر هم این است که ما باید به دشمن ثابت کنیم #ایستاده_ایم و هیچ حرکتی نمی کنیم که آن ها خوشحال شوند. با این کار می خواستم تو دهنی محکمی به دشمنان بزنیم👊 و به همشون بفهمونیم که ما از #شهادت باکی نداریم.
و در آخر پدر برای تشییع جنازه فرزندش پیراهن رنگی👕 به تن کرد.
#شهید_محمد_غفاری🌷
#شهید_نیروی_صابرین🕊️
#تولد:1363/10/30
#شهادت:1390/6/13
#نحوه شهادت:منطقه سردشت و درگیری
مستقیم با گروهک پژاک
#محل شهادت: تپه جاسوسان، سردشت
#مزار مطهر:گلستان شهدای همدان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh