9⃣0⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
برشی از کتاب #یادت_باشد شرح زندگی عاشقانه #شهید_حمید_سیاهکالی🌷
🍃🌹دوم آبان عيد #غدير سال ٩٢
روز برگزاري جشن #عروسي ما بود،
با حميد نيت كرديم براي اينكه در مراسم
جشن عروسيمان هيچ گناهي نباشد،
#سه_روز_روزه_بگيريم....
🍃🌹مهم ترين كارمان #اجاره كردن
يك خانه مناسب بود
حميد نظرش اين بود كه
يك #خانه_بزرگ اجاره كنيم،
اولين خانه اي كه رفتيم حدود ١٢٠ متر بود، خيلي بزرگ و دلباز با نورگير عالي
و قيمتي كه با پس انداز حميد جور بود.
🍃🌹تقريبا هر دوتايي خانه را #پسنديده بوديم،
هنوز سوار موتور نشده بوديم كه يكي از رفقاي حميد تماس گرفت، صحبتشان كه تمام شد حميد به #فكر فرو رفته بود،
🍃🌹وقتي پرس و جو كردم گفت:
خانوم ميخوام يه چيزي بگم چون بايد تو در جريان باشي، اگر #راضي بودي اونوقت انجام بديم، يكي از رفيقام الان زنگ زد
🍃🌹مثل اينكه براي #رهن خونه به مشكل خورده، پول لازم داشت، اگه تو راضي باشي ما نصف پس اندازمون رو به دوستم #قرض بديم، با نصف بقيش يه خونه #كوچكتر رهن كنيم!!!
🍃🌹ميدانستم با پولي كه ميماند خانه چندان خوبي نميتوانستيم اجاره كنيم
از آنجا كه واقعا اين چيزها برايم مهم نبود قبول كردم...
با پولي كه مانده بود يك خانه #نقلي و دلنشين در پايين شهر اجاره كرديم....
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh