🌸
حلول ماه مبارک رجب 🌙
و میلاد حضرت امام
محمد باقر علیه السلام 💚
بر همه ی شما
عزیزان مبارک باد🌸🎊🌸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💢گاهی اوقات یک نفر #پدر ندارد
اما یک لشکر عمو دارد که اگر لب ترکند برایش به علقمه میزنند
حکایتی که فقط در این دیار🇮🇷 یافت میشود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهید_عبدالحسین_چابک
کوچکترین سردار بی سر🌷
🔸حکایت شهدا حکایتی نیست که با یک بارخواندن ان سیراب شوی دفتری📖 است که برگ هایش به وسعت #اسمان است که هر برگ ان را ورق می زنید تازه به آغاز فصل اولش می رسید همان آغازی که ما درآن #جامانده_ایم 😔
👈جایگاه عکس #محل_شهادت این عزیزمان است
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸 قلب ما میتپد برای #قدس
▪️امروز #پیچیدهترین و #حساسترین دوره فلسطین است فلسطین خط مقدم ما و همه جهان اسلام است .
#دستخط_حاج_قاسم📝
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#زینب_نصرالله: نقش زنان علیه ظلم بینظیر بوده است
دختر دبیر کل حزب الله:
🔹زنان در مقابل #ظلم مقاومت کردند و در زمان اشغال کشور ما زنان چنین نقش مهمی را ایفا کرده و فرزندانی را تربیت کردند👌 بنابراین نقش اساسی در این راه برعهده #زنان بوده است.
🔹زنان لبنان نه فقط یکی از فرزندان خود را به عنوان شهید🌷 بلکه چند فرزند خود را هم تقدیم #جبهه_مقاومت کردهاند و این تنها نکتهای است که باعث افزایش مقاومت لبنان شده است.
🔹همان مقاومتی که باعث عقبنشینی دشمن و اشغالگران شده و این روحیه بین #زنان سوریه، بحرین، یمن و همه کشورهای جبهه مقاومت که در آنها اشغال و دشمنی صورت گرفته وجود دارد چرا که آنها نیز الگو هایی از زنان مقاوم دارند و به برکت چنین الگوهایی که مقاومت پیشرفت کرده است.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5852814211284994448.pdf
60.5K
📗✍《جدول اعمال #ماه_رجب
برگرفته از مفاتیح الجنان》
🦋در ماه رجب خود را برای عبادت فارغ سازیم
🌹ماه رجب، ماه استغفار و بخشش است.
💠گناهان خود را با انجام حسنات و #عبادات جبران کنیم. قبل از آنکه با سختی ها و مصائب جبران شوند.
📜می توانید از این صفحه برای خودتان و دیگران پرینت گرفته و هر روز علامت بزنید✔️تا انگیزه و #برنامه_ریزی داشته باشید.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#حاج_قاسم_سلیمانی:
🔹من شهادت میدهم #پدرم در طول عمر یک گندم حرام وارد زندگی اش نکرد❌❌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
9⃣3⃣ #قسمت_سی_ونهم
📖دوباره ایوب بستری شد🛌 برای پیدا کردن قرص و دوایش باید بچه ها را تنها میگذاشتم. سفارش هدی و محمدحسن را به محمدحسین کردمو غذای🍛 روی گاز را بهشان نشان دادم و رفتم. وقتی برگشتم همه قایم شده بودند.
📖صدای هق هق #محمدحسین از پشت دیوار مرا ترساند. با توپ زده بودند به قاب عکس عموحسن و شیشه اش را خرد کرده بودند. محمدحسین اشک هایش😢 را با پشت دست پاک کرد " #بابا ایوب عصبانی میشود؟"
📖روی سرش دست کشیدم
_این چه حرفی است⁉️ تازه الان بابا ایوب #بیمارستان است میتوانیم با هم شیشه ها را جمع کنیم. ببینم که فردا هم که باز من نیستم چه کار میکنی؟
📖_مواظب همه چیز باش، دلم نمیخواهد همسایه ها بفهمند که نه بابا خانه است و نه مامان و شما #تنها هستید. سرش را تکان داد "چشم"
فردا عصر که رسیدم خانه بوی غذا می امد😋 در را باز کردم. هر سه امدند جلو، بوسیدمشان؛ مو و لباسشان مرتب بود🙂 گفتم: کسی، اینجا بوده؟
📖محمدحسین سرش را به دو طرف تکان داد
-نه مامان محمدحسن خودش را کثیف کرده بود، عوضش کردم. هدی را هم حمام بردم، ناهار هم #استامبولی پلو درست کردم. در قابلمه را باز کردم
بخار غذا🍲 خورد توی صورتم. بوی خوبی داشت
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
0⃣4⃣ #قسمت_چهلم
📖محمدحسین پشت سر هم حرف میزد
_میدانی چرا همیشه برنج های تو به هم میچسبند⁉️ چون #روغن کم میریزی.
سر تا پای #محمدحسین را نگاه کردم. اشک توی چشم هایم جمع شد. قدش به زحمت به گاز میرسید.
📖پسر کوچولوی هفت ساله ی من😢 مردی شده بود. ایوب وقتی برگشت و قاب را دید، محمدحسین را توی بغلش فشار داد
+هیچ چیز انقدر ارزش ندارد❌ که ادم به خاطرش از بچه اش برنجد
📖توی فامیل پیچیده بود که ربابه خانم و تیمور خان، دختر شوهر نداده اند. انگار خودشان #شوهر کرده اند، بس که با ایوب مهربان بودند💖 و مراعات حالش را میکردند.
📖اوایل که بیمارستان ها پر از مجروح بود و اتاق #ریکاوری نداشت ایوب را نیمه بیهوش و با لباس بیمارستان تحویلمان میدادند. تاکسی🚗 اقاجون میشد اتاق ریکاوری، لباس ایوب را عوض میکردم و منتظر حالت های بعد از بی هوشیش مینشستم تا برسیم خانه.
📖گاهی #نیمه_هشیار دستگیره ماشین را میکشید وسط خیابان پیاده میشد. اقاجون میدوید دنبالش😔
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌟خدایا..!
میدانم که #تو مشتریِ جان
و خونِ❣ کسانی هستی که
از ماݪ و #فرزند و
لذتهایِ دنیوی میگذرند
و به سوی تو میآیند🕊🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕊🌹🕊
یادت خوشے حال همہ #منتظران
پــروازِ🕊 پر و بالِ همہ منتظران
آمـاده شـدن بخاطرِ آمدنٺـــ😍
شد افضل #اعمالِ همہ منتظران
🌼سلام آرام جانم مهدے صاحب
زمانم تعجیل در ظهور سہ #صلوات🌼
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹🦋🌹
#شهـــادت
اجر کسانی است که در زندگی خود....
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_مهدی_لطفی_نیاسر
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی_آنلاین_پیشنهاد_شراب_به_امام.mp3
4.29M
🏴 #شهادت_امام_هادی(ع)
♨️پیشنهاد شراب به امام هادی(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #فلسفی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰توصیههای آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) برای #ماه_رجب
#التماس_دعا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📸 کشور را اینها نگه داشته 💪
#نیرومندی انقلاب به واسطه مادران😇 و همسرانی است که #کشور را نگهداشته اند
#رهبر_انقلاب
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💠امام خامنهای: این حدیث تنم را لرزاند که امام صادق علیه السلام فرمود: اگر یک نماز صبحت #قضا شود، کل دنیا طلا شود و در راه خدا بدهی جبران نمیشود❌
در یکی از مجالس علما حضور داشتم. بعد از پایان جلسه، یکی از آقایان روحانی جلو آمد و سلام کرد. بنده را شناخته بود و گفت: در مورد #شهید_هادی باید مطلبی را بگویم. من سالها قبل کتاب سلام بر ابراهیم📚 را خواندم و به دوستانم توصیه به مطالعه می کردم.
یکبار #خواب عجیبی از این شهید عزیز دیدم.
ایشان ادامه داد: در عالم رویا دیدم که این مرد الهی آنقدر عظمت و بزرگی پیدا کرده بود که بر شهر تهران مشرف شده بود.
یعنی #تهران بزرگ در مقابل شهید ابراهیم هادی مثل یک نقشه کوچک بود!
اما من احساس می کردم که ابراهیم از چیزی ناراحت است😢 دنبال علت ناراحتی این شهید عزیز بودم.
✅آن لحظات موقع طلوع آفتاب🌥 در تهران بود. ابراهیم اینطور به من فهماند که چرا مردم به #نماز_صبح شان اهمیت نمی دهند؟!
📙برگرفته از کتاب #یاران_ابراهیم
اثر گروه شهید هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تولد: ۱۳۴۶
شهادت: سی ام دی ماه ۱۳۶۵
در جبهه خون پاک تو چون برزمین چکید
بادا درود حق به روان تو ای شهید
در راه حق جهاد نمودی از روی صدق
اجر تو را دهد ز کرم خالق مجید
📄برگی از زندگی شهید
شهید سرفراز عبدالرسول شاهسنایی در سال ۱۳۴۶ در محلهٔ جنیران اصفهان به دنیا آمد. چون قبل از به دنیا آمدن او دو فرزند این خانواده در طفولیت فوت کرده بودند، لذا عبدالرسول بسیار مورد توجه و دوست داشتنی بود.
از همان کودکی حوادثی برای وی اتفاق افتاد که انگار صلاح نبود از بین ما برود تا در آینده ای در راه خدا به شهادت برسد گفته شده در کودکی یک بار وقتی سه چهار روز بیشتر نداشت بر اثر آتش گرفتن کرسی منزل نزدیک بود از بین برود که به هر شکلی بود او را نجات دادند وقتی یک سال و نیم داشت بر اثر افتادن چراغ روشنایی، همه جا آتش گرفت و دوباره نجات پیدا کرد یک بار وقتی پدرش در حال علف چیدن برای دام ها بوده، داس به سرش اصابت میکند و شکافی بر میدارد و این بار هم نجات پیدا میکند.
در هر صورت این بچه باهوش و کنجکاو در سن هفت سالگی پای به مدرسه گذاشت و تا کلاس سوم راهنمایی درس خواند وقتی هشت یا نه ساله بود در تظاهرات شرکت می کرد.
#شهید_عبدالرسول_شاهسنایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh