eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻خاطره ای از #شهید_محسن_درودی🕊❤️ شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh ⬇️⬇️
9⃣9⃣1⃣ 🌷 💠 چشم برای گریه 🌷چشماش شد و منتقلش کردند تهران محسن بعد از معاینه از دکتر پرسید : " آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه .. ؟ میتونم دوباره با این چشم کنم ؟ " 🌷دکتر پرسید : " برای چی این سوال رو میپرسی پسر جون .. ؟ " محسن گفت : " چشمی که برای ' علیه السلام ' گریه نکنه به درد من نمیخوره ... " 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹🕊🌹🕊🌹🕊 گفتنی نیست ولی، بے تو #ڪماڪان در من نفسے هست دلے هست ولی جانی نیست... #پنجشنبه_ها #به_نام_توست_شهید🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 چقدر دلتنگ نگاهت میشم هر روز،هر شب،هر لحظه.. و تو چقدر زیبا به قلب بیقرارم عشق و آرامش هدیه میکنی❤️ #شهید_ابراهیم_هادی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
0⃣0⃣2⃣ 🌷 ❤️🕊 💠 نارنجک 🌷قبل از مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، بین فرماندهان سپاه و ارتش جلسه ای در محل برگزار شده بود. 🌷 بجز من و ، سه نفر از فرماندهان ارتش و سه نفر از فرماندهان سپاه حضور داشتند. تعدادی از بچه ها هم در داخل حیاط مشغول بودند. 🌷 اواسط جلسه بود. همه مشغول صحبت بودند. يك دفعه از پنجره اتاق یک به داخل پرت شد....! 🌷دقیقاً وسط اتاق افتاد. از ، رنگم پرید. همینطور که كنار اتاق نشسته بودم سرم را در بین دستانم قرار دادم و به سمت دیوار زدم! برای لحظاتی نفس در سینه ام شد. بقیه هم مانند من، هر یک به گوشه ای خزیده بودند. 🌷لحظات به سختی مى گذشت، اما صدای نیامد. خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لا به لای دستانم نگاه کردم. از صحنه ای که می دیدم خیلی کردم. آرام دستانم را از روی سرم برداشتم. سرم را بالا آوردم. با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود، گفتم: آقا !! بقیه هم یک یک از گوشه و کنار اتاق سرهایشان را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می کردند. 🌷صحنه بسیار بود. در حالی که همه ما به گوشه و کنار اتاق خزیده بودیم، ابراهیم روی خوابیده بود. در همین حین مسئول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرت خواهی گفت: خیلی شرمنده ام، این نارنجک بود. افتاد داخل اتاق. 🌷....ابراهیم از روی نارنجک بلند شد. در حالی که تا آن موقع که سال اول جنگ بود چنین اتفاقی برای هیچ یک از بچه ها نیفتاده بود! بعد از آن، ماجرای نارنجک، به زبان بین بچه ها می چرخید. 📚 کتاب سلام بر ابراهیم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❤️وقتی یک شهید وصلت میکنه به یک شهید دیگه❣ ♦️رفاقت با یک #شهید مقدمه ی ورود به جمع شهداست 😍 ✨شهید محسن حججی🌷 و ✨شهید ابراهیم هادی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هرشهیدی را که دوستش داری #کوچه_دلـ❤️ـت را به نامش کن 👌یقین بدان در کوچه پس کوچه های پر پیـچ و خم #دنیـا #تنهـایـت نمیگذارد... #اللهم_الرزقنا_توفیق_شهادت_فی_سبیلک 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هرشهیدی را که دوستش داری #کوچه_دلـ❤️ـت را به نامش کن 👌یقین بدان در کوچه پس کوچه های پر پیـچ و خم #دنیـا #تنهـایـت نمیگذارد... #اللهم_الرزقنا_توفیق_شهادت_فی_سبیلک 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سالهاست عصرهای #پنجشنبه های شیرین را دیگر تجربه نکرده ایم آن سالها برای دل تکانی💔 حتما باید #گلزار شهدا میرفتیم ⚡️اما امروز به برکت #گمنامان نام آشنا هر نقطه که اراده کنی شهید آباد است به پهناوری #سرزمینم شهید🕊 خوابیده است و عصرهای پنجشنبه عصاره هفته های بی قراری میشود وقتی دل هوای شهید میکند😔 و زمین و زمان با دلت ساز کوک مینوازد..🎼. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#عاشقانـه_شهـدا 💕 #همسفــر_تـا_بهشتــ 🕊 یادم هـست سر سفره #عقد ڪه نشسته ‌بودیـم بـهـم گفت: الان فقط مــن و💞 تــو، توی ایـن #آینه مشخص هستیم از تو می خوام ڪه ڪمڪ ڪنی من به سعادت و #شهـادت برسم منم همونجا #قـول دادم ڪه تو این #مسیـر ڪمڪـش‌ ڪنم. 🌷 #شهید_محسن_حججی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#عاشقانـه_شهـدا 💕 #همسفــر_تـا_بهشتــ 🕊 یادم هـست سر سفره #عقد ڪه نشسته ‌بودیـم بـهـم گفت: الان فقط مــن و💞 تــو، توی ایـن #آینه مشخص هستیم از تو می خوام ڪه ڪمڪ ڪنی من به سعادت و #شهـادت برسم منم همونجا #قـول دادم ڪه تو این #مسیـر ڪمڪـش‌ ڪنم. 🌷 #شهید_محسن_حججی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#عاشقانـه_شهـدا 💕 #همسفــر_تـا_بهشتــ 🕊 یادم هـست سر سفره #عقد ڪه نشسته ‌بودیـم بـهـم گفت: الان فقط مــن و💞 تــو، توی ایـن #آینه مشخص هستیم از تو می خوام ڪه ڪمڪ ڪنی من به سعادت و #شهـادت برسم منم همونجا #قـول دادم ڪه تو این #مسیـر ڪمڪـش‌ ڪنم. 🌷 #شهید_محسن_حججی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#عاشقانـه_شهـدا 💕 #همسفــر_تـا_بهشتــ 🕊 یادم هـست سر سفره #عقد ڪه نشسته ‌بودیـم بـهـم گفت: الان فقط مــن و💞 تــو، توی ایـن #آینه مشخص هستیم از تو می خوام ڪه ڪمڪ ڪنی من به سعادت و #شهـادت برسم منم همونجا #قـول دادم ڪه تو این #مسیـر ڪمڪـش‌ ڪنم. 🌷 #شهید_محسن_حججی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#عاشقانـه_شهـدا 💕 #همسفــر_تـا_بهشتــ 🕊 یادم هـست سر سفره #عقد ڪه نشسته ‌بودیـم بـهـم گفت: الان فقط مــن و💞 تــو، توی ایـن #آینه مشخص هستیم از تو می خوام ڪه ڪمڪ ڪنی من به سعادت و #شهـادت برسم منم همونجا #قـول دادم ڪه تو این #مسیـر ڪمڪـش‌ ڪنم. 🌷 #شهید_محسن_حججی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#عاشقانـه_شهـدا 💕 #همسفــر_تـا_بهشتــ 🕊 یادم هـست سر سفره #عقد ڪه نشسته ‌بودیـم بـهـم گفت: الان فقط مــن و💞 تــو، توی ایـن #آینه مشخص هستیم از تو می خوام ڪه ڪمڪ ڪنی من به سعادت و #شهـادت برسم منم همونجا #قـول دادم ڪه تو این #مسیـر ڪمڪـش‌ ڪنم. 🌷 #شهید_محسن_حججی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#عاشقانـه_شهـدا 💕 #همسفــر_تـا_بهشتــ 🕊 یادم هـست سر سفره #عقد ڪه نشسته ‌بودیـم بـهـم گفت: الان فقط مــن و💞 تــو، توی ایـن #آینه مشخص هستیم از تو می خوام ڪه ڪمڪ ڪنی من به سعادت و #شهـادت برسم منم همونجا #قـول دادم ڪه تو این #مسیـر ڪمڪـش‌ ڪنم. 🌷 #شهید_محسن_حججی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#عاشقانـه_شهـدا 💕 #همسفــر_تـا_بهشتــ 🕊 یادم هـست سر سفره #عقد ڪه نشسته ‌بودیـم بـهـم گفت: الان فقط مــن و💞 تــو، توی ایـن #آینه مشخص هستیم از تو می خوام ڪه ڪمڪ ڪنی من به سعادت و #شهـادت برسم منم همونجا #قـول دادم ڪه تو این #مسیـر ڪمڪـش‌ ڪنم. 🌷 #شهید_محسن_حججی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹سربلند بی سر🔹 🎼🎙کاری از گروه سرود "نجم الثاقب" 🌹تقدیم به روح شهید والا مقام محسن حججی🌹 🌟تهیه شده در باشگاه سرود بسیج و رسانه تهران🌟 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ♨️ میتونی بکن👈 که ! وقتایی که موقعیت پیش میاد 🔥💥 دقیقا👌 قافله کربلای زمان روبروت و یه دره عمیق خطرناک🕳 پشت سرتِ! اگه به گناه بگی🙁 به هل من معینِ مهدیِ فاطمه گفتی!😔 من‌سرم‌گرم‌ است‌سرم‌داد‌بزن سینه‌ات‌سخت‌به‌تنگ‌آمده‌ 😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تقصیر ماست #غیبت طولانی شما بغض گلو گرفته ی پنهانی شما😔 بر شوره زار معصیتم گریه می کنی #جانم فدای دیده ی نورانی شما آقا ببخش که دوباره پنجشنبه شد و نامه ی اعمالم رو میبینی و ....😔😔😔 من هنوز #فقط شرمنده ام #اللهم_عجل_لولیک_الفـرج 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ ⃣6⃣ ☘🌹استاد پناهیان: میفرماید : یک ذره از محبت خدا در دلی نمینشیند ، که یک ذره تکبر در دلش باشد . تکبرهای خودتون رو با نماز مودبانه زایل کنید . دستت و بده من ببرم یه جایی. آقا ، من میدونم اینا کجا درست میشن ، بگم ؟ ماها هم مثل اهل عالم متکبر بودیم ، چی شده که ما هدایت شدیم و بقیه هدایت نشدن ؟ بگم ؟ مایه روزی متکبر بودیم ، یه زمان سر به هوا بودم و از دل غافل تا کمند غم عشق تو گرفتارم کرد نام حسین که میبریم تواضع در دلمون میاد ، افتاده حال میشیم ، قربون سر بریده ت که بالای نیزه قرآن خواند ، وتکبر رو از دل ما برداشت ، هر کی آشنای تو شد ، متواضع شد ، و خاک به سر خودش ریخت مگه همیشه باید حسین و ببرند تو گودی قتلگاه ؟ تا تکبرت از بین بره ؟ با نمازات کمک کن حسین رو . ادامه دارد... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 #یاد_یاران 1⃣3⃣ 💠من به امام حسین(علیه السلام) و دستگاه او خیانت نمیکنم 📌خاطره ای از #شهید_طیب_حاج_رضایی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 👇👇 ماجرای تکان دهنده طیب حاج رضایی گنده لات تهران 🎤🎤از زبان حاج آقای 👌👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#سیره_شهید شهید #حجت تلاش می ڪرد،ڪه #پوشش وی مورد #توجه قرار نگیره ، و از یڪ #سادگی خاصی برخوردار بود. #شهید_حجت_اله_رحیمی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1⃣0⃣2⃣ 🌷 🌹شهید حجت الله رحیمی🌹 💠خداوند به وعده اش عمل کرد ✍ راوی: مادر شهید 🔹من وآقا حجت فقط 14 سال اختلاف سنی داشتیم، جدا از رابطه و فرزندی با هم دوست بودیم.منو در جریان همه کارهاش می گذاشت. 🔸آقا حجت هر جا میرفت من بودم  🔹یه بار رفته بودیم شهدا تو ماشین گفت مامان یکی بهم گفت آقای رحیمی تو میشی، مامان برام کن شهید شم گفتم انشاءالله شهید میشی . 🔸آقا حجت نشست کنار شهید، داشت فاتحه میفرستاد من یه گوشه ایستاده بودم، برگشت نگاهم کرد فقط زل زد و زد 🔹حالا میفهمم اون روز داشت به چی فکر میکرد، این اش همیشه تو ذهنمه. 🔸یک بار در دعاي خيلي بي‌تابي كردم، به آمد. در اتاقش بودم، خنديد وگفت: «مادر چرا ناراحتيد. خداوند به عمل كرد. مادر خداوند پرونده من رو سال 65 امضا کرده.» 🔹بیدار که شدم داشتم فکر میکردم سال 65 که آقا حجت هنوز به دنیا نیومده بود . بعد دیگه آروم و سبک شده بودم. 🔸آقا حجت پنجشنبه به دنیا اومد و پنجشنبه هم پر کشید. شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh