🍃🌺🍃🌺
تو چه کرده ای
با دل #عاشقان
بهتر بگویم تو چه کرده ای
با دل خودت که اینگونه
#دل_بردی ...❤️
#شهید_علی_آقاعبداللهی🕊
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_18306645.mp3
2.08M
💔🍃💔
شهدا شرمنده ایم . .😔
وصیتڪردیدشما،بہاطاعتازولے
انشاللهماهمبشیم،فداےسیدعلے💕
بـانـواےمداح:
❣مـیـثم مطیعے❣
#نـواےدل💚
#فوقالعاده
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷 #یاد_یاران0⃣5⃣
💠 شیشه و سنگ
📌خاطره ای از
#شهید_سیدرضا_دستواره🌷
👆عکس باز شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#رهبــــــرانه
💠رهبرانقلاب: ما انسانها مثل یک ظرف #خالی هستیم؛ یک ظرف خالی باید پُر بشود🍶.
با چه آن را پُر خواهیم کرد؟
با #فیض_الهی
یعنی همان قطره قطره
🍁معنویّت
🍁و روحانیّت
🍁و نورانیّت
🍁 و مانند اینها ....
که در این ظرف همینطور #تدریجاً ریخته بشود.
[البتّه] بهشرطی که یکباره خالیاش #نکنیم❌
[چون] گناه که بکنیم📛
همهی این لطفهای الهی خالی میشود.
بایستی این ظرف وجود را با #تفضّلات_الهی پُر کرد.
به شرطی که دل وصل باشد💞
اگر دل وصل نباشد، فایدهای ندارد😞.
اگر دل متصّل بود، کمترین عملی هم برای شما فایده میدهد😍👌.
#سیدعلــی_خامنه_ای ۸۲/۱/۶
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
سرم فدای حسین علیه السلام
پرستوی تشنه لب فکه
عارف گمنام
قاری قرآن
#شهید_امیر_اربابی🕊❤️
#یادش_باصلوات🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
3⃣6⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🌷 #بهمن ماه سال نود و یک با معرفی یکی از اقوام با خانواده علی آشنا شدیم☺️.
در مراسم #خواستگاری علی آقا تاکید به دو اصل داشتند
☝️ یکی کمک برای برپایی و حفظ اسلام تا مرز شهادتــ🕊
✌️ و دومی داشتن استقلال در زندگی.
🌷روز ولادت #حضرت_زینب خطبه ی عقد رسمی ما خونده شد😍. علی خیلی اهل سفر و تفریح بود.در مدت کوتاه زندگی مشترکمان سفرهای زیادی رفتیم🚘. به دیدار و رفت و آمد با اقوام و حتی دوستانش #علاقمند بود.
🌷در کارهای منزل خیلی کمک می کرد، به خصوص در #خیاطی✂️ خیلی صبور بود برای انجام امور منزل حتما از نظرات همدیگه👥 استفاده می کردیم.به دلیل حس مشترکی که داشتیم #امیر_حسین خیلی زود به جمع خانواده ما آمد👶.
🌷انجام فرایض دینی مثل #خمس براش مهم بود. با تولد امیرحسین علی از حجم کارها و #ماموریتهاش کم کرد👌.
🌷با تمام خستگی که داشت😓 وقتی از راه می رسید خودش را سرگرم بازی🎲 با امیرحسین می کرد.
🌷با شروع بحث #سوریه پیگیر کارهای اعزامش شد و همیشه می گفت دعا کن #خدا صلاح من را در این راه قرار بده🛣.
🌷٢٢ آذرماه بود که به سوریه #رفت😔. به خاطر دلتنگـ💔ـی که من داشتم زیاد تماس می گرفت اما تاکید داشت که حرف خاصی پشت تلفن زده نشه🔇.
🌷 #آخرین تماس ایشان ٢٢ دی ماه بود کلی در مورد امیرحسین صحبت کردیم به شوخی می گفت این بار بیام بریم #خواستگاری😊 این آخرین تماس علی بود.
🌷بعد از این ما چند روزی در #انتظار بودیم.😥
روز ٣٠دی خبر شهادتش🌷 از طریق محل کار تایید شد✅. پیروی از #ولایت_فقیه و حفظ #حجاب از سفارشات همیشگی علی بود.
راوي؛ #همسر_شهید_مدافع_حرم
#شهید_علی_آقاعبدالهی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_16031165.mp3
4.75M
🎷🎸🎷🎸
🎼🎧حس غریب
🎤 #علی_لهراسبی
توبهونه ی هر عاشـ💞ـق واسه زنده بودنی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❤️✨﷽✨❤️
درســـــت است !
#چـــــشم براے دیدن است ...
اما نہ هر کـــــس🔞 ؛
چشمان تو لایق دیدن #بهترین چـــــهره هستند
یعنے ❤️ #مــهدے_فــاطمه
نہ چهره رنگ شده افرادے کہ عقده
دیده شدن دارند 😣...
🍂یڪ نفر با زبانش گدایـــــے میڪند !
🍂یڪ نفر با دســـــتش !
🍂یڪ نفر با نـــــگاهش !
♨️مراقب این یکے باش !
آن دو را با اسڪناسے میتوان رد ڪرد !
ولے این را نہ🚫 !
ڪسے کہ با #چشمانش اندامت را
گدایے میڪند ...
🌸الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🌸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز انگشتر دُرّ نجف بانقش «يازهرا (س)» که شهید حججی بر دست داشت
داعشی ها با آن انگشت و انگشتر چه کردن؟
(طریقه مبارزه؛ با یک انگشتر)
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 79
☘🌹استاد پناهیان
✨ نماز ، اول نماز مودبانه است .
خدایا ، من ادب رعایت میکنم تا ابهت تو در دلم بنشینه ،
ادب رعایت میکنم تا انانیت من از بین برود ،
نماز را خدا به گونه ای قرار داده است که اکثرا هنگام اذان دلمون نمیخواد همون لحظه بلند شیم نماز بخونیم ،
اگه پا رو دلت گذاشتی بخاطر خدا ، کم کم سنگ دلت باز میشه ،
یه مدتی شروع کن نماز مودبانه بخون ،
دقت در نماز داشته باش ،
⭕️ نمیخواد بری تو معانی نماز ،
بگو خدایا ، ببین چه خوشگل نماز میخونم ،
ببین دستم و تکون نمیدم ،
حالا امام جماعت داره الحمدالله ، بسم الله و....هر چی میفرماید ، بفرماید ،
خودت هم هر چه عرضه میداری عرضه بدار درخانه خدا .
فقط خوشگلی نمازت و دقت کن ،
فدات بشم ،
بگو خدایا ، من بخاطر تو قرائت نمازم و درست کردم و الا حرف فارسیمم، درست درمون نمیزنم ،
خیلیا نمیفهمن چی میگم ،
میخوام مثل سرباز که تو پادگان نظم نظامی رو رعایت میکنه تا ابهت فرمانده بشینه تو دلش ،
میخوام عظمت تو ، تو دلم بنشینه ،
صورت که گذاشتی به خاک به این سادگی برندار ،
بگو ،
خواستی صورت به خاکم بنگری
بهر مویت در هلاکم بنگری
هان ببین افتاده ام از پا برت
زمین خوردم
بیا ، سجده کردم
دو بار سجده میکنم در یک رکعت ،
من نه بی قدرم که عالم در سجود
از برای من به خاک افتاده بود
من الان صورت در خونه تو گذاشتم ،الان خیلی مهمم ها...
ابلیس برای اینکه به من سجده نکرد بیچاره شد ،
من قیمت دارم پیشت
ولی زمین خورده تم دیگه ،
ببین صورتم و گذاشتم رو خاک ،
نماز مودبانه آثاری داره که ذکر کردیم
این یه اشاره ای بود به شبهای قبل .
سعی کن اول نماز مودبانه بخونی
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5956034168172314968.mp3
9.33M
🎤🎤سید رضا نریمانی
میترسم از آخر خودم...
پناهم باش تو این دنیای وانفسا🌹
#شب_جمعه
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷
#چفیه_هایتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان📜 را نخوانده رها کردیم. 😔
پلاکهایتان🏷 را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز #گمنام مانده است .😔
کسی دیگر به سراغ #سربندهایتان نمی رود
دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله🌷 و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید :
🌾چرا آلاله آنقدر #سرخ است ؟؟؟!!
🌾چرا شهید محمدرضا در قبر #خندید؟؟!!
🌾چرا کسی نپرسید #مزار حاج حسین بصیر کجاست؟
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷 #داستان_یک_تفحص☜ (9)
💠داستان #کرامت یک خواب
🔸تقريباً اوايل سال 72 بود كه در #خواب ديدم در محور «پيچ انگيز» و شيار «جبليه» در روي تپه ي ماهورها، #شهيدي افتاده كه به صورت اسكلت كامل بود و استخوان هايش سفيد و براق✨🕊✨!
🔹 #شهيد لباسي به تن داشت كه به كلي پوسيده بود. وقتي شهيد را بلند كردم، اول دنبال پلاك 🏷شهيد گشتم و پلاك را پيدا كردم، بسيار خوانا بود، سپس جيب شهيد را باز كردم و يك كارت نارنجي رنگ خاك گرفته از جيب شهيد درآوردم. روي كارت را دست كشيدم تا اسم روي كارت مشخص شد🔖
🔸 بنام #سيد_محمدحسين_جانبازي فرزند «سهراب» از استان «فارس» كه يك باره از خواب بيدار شدم😦.خواب را زياد جدي نگرفتم ولي در دفترچه ام #شماره_پلاك و #نام_شهيد را كه هنوز به ياد داشتم، يادداشت نمودم📝.
🔹 حدود دو هفته بعد به #تفحص رفتيم، در محور شمال #فكه با برادران اكيپ مشغول گشتن شديم. من ديگر نااميد شده بودم، يك روز دمدم هاي غروب بود كه داشتم از خط بر مي گشتم. رفتم روي يك تپه نشستم و به پايين نگاه كردم. چشمم به يك شيار نفر رو افتاد👓.
🔸در همين حين چند نفر از بچه ها كه درون شيار بودند، فرياد زدند: #شهيد! شهيد! و چون مدت ها بود كه شهيد پيدا نكرده بوديم همگي نااميد بوديم. جلو رفتم، بچه ها، شهيد را از كف شيار بيرون آورده بودند، بالاي سر شهيد🌷 رفتم.
🔹ديدم شهيد كامل و لباسش هم پوسيده است. احساس كردم، #شهيد برايم آشناست. وقتي جيب شهيد را گشتم، كارت او را درآوردم🏷 و با كمال حيرت ديدم روي كارت نوشته شده: #محمدحسين_جانبازي !😳
🔸وقتي شماره پلاك را با شماره پلاكي كه در خواب ديده بودم مطابقت دادم، متوجه شدم همان شماره پلاكي است كه در #خواب ديده بودم، فقط تنها چيزي كه برايم عجيب بود نام #سيد بود😟!
🔹 من در خواب ديده بودم كه روي كارت نوشته: #سيد_محمدحسين_جانبازي ولي در زمان پيدا شدن شهيد فقط نام محمدحسين جانبازي فرزند «سهراب» اعزامي از استان «فارس» ذكر شده بود.
🔸 اين جا بود كه احساس كردم لقب سيدي را #بعد از شهادت از #مادرش_زهرا (س) عاريت گرفته است! و جز اين نبود! 👌
🎤راوي : #برادر_نظرزاده
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh