3⃣6⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🌷 #بهمن ماه سال نود و یک با معرفی یکی از اقوام با خانواده علی آشنا شدیم☺️.
در مراسم #خواستگاری علی آقا تاکید به دو اصل داشتند
☝️ یکی کمک برای برپایی و حفظ اسلام تا مرز شهادتــ🕊
✌️ و دومی داشتن استقلال در زندگی.
🌷روز ولادت #حضرت_زینب خطبه ی عقد رسمی ما خونده شد😍. علی خیلی اهل سفر و تفریح بود.در مدت کوتاه زندگی مشترکمان سفرهای زیادی رفتیم🚘. به دیدار و رفت و آمد با اقوام و حتی دوستانش #علاقمند بود.
🌷در کارهای منزل خیلی کمک می کرد، به خصوص در #خیاطی✂️ خیلی صبور بود برای انجام امور منزل حتما از نظرات همدیگه👥 استفاده می کردیم.به دلیل حس مشترکی که داشتیم #امیر_حسین خیلی زود به جمع خانواده ما آمد👶.
🌷انجام فرایض دینی مثل #خمس براش مهم بود. با تولد امیرحسین علی از حجم کارها و #ماموریتهاش کم کرد👌.
🌷با تمام خستگی که داشت😓 وقتی از راه می رسید خودش را سرگرم بازی🎲 با امیرحسین می کرد.
🌷با شروع بحث #سوریه پیگیر کارهای اعزامش شد و همیشه می گفت دعا کن #خدا صلاح من را در این راه قرار بده🛣.
🌷٢٢ آذرماه بود که به سوریه #رفت😔. به خاطر دلتنگـ💔ـی که من داشتم زیاد تماس می گرفت اما تاکید داشت که حرف خاصی پشت تلفن زده نشه🔇.
🌷 #آخرین تماس ایشان ٢٢ دی ماه بود کلی در مورد امیرحسین صحبت کردیم به شوخی می گفت این بار بیام بریم #خواستگاری😊 این آخرین تماس علی بود.
🌷بعد از این ما چند روزی در #انتظار بودیم.😥
روز ٣٠دی خبر شهادتش🌷 از طریق محل کار تایید شد✅. پیروی از #ولایت_فقیه و حفظ #حجاب از سفارشات همیشگی علی بود.
راوي؛ #همسر_شهید_مدافع_حرم
#شهید_علی_آقاعبدالهی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
9⃣2⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🗓تولد:۱۳۶۷/۰۲/۱۰ قرچک
🗓شهادت:۱۳۹۴/۰۹/۱۰
حلب،مصادف با روز اربعین
اصابتترکشبه #سر
🔰میثم،خیلی عاشق #حضرت_زینب (ع) بود. همیشه دنبال این بود که برای امام حسین(ع) کار کند. به هیچ عنوان ظاهرسازی را دوست نداشت❌، شاید هر کسی ظاهر او را میدید فکر نمیکرد #شهیدشود(چون ظاهرش به شهدایی که میشناسیم نمیخورد🚫) در حالی که #باطنش چیز دیگری بود.
🔰یک دفعه گفتم: «آقا میثم، در این موقعیت میخواهی بروی⁉️ اجازه بده #بچه به دنیا بیاید.» گفت: «زهره! دلت میآید این حرف را بزنی؟ دلت میآید حضرت زینب(س) #دوباره اسیری بکشد؟»😔 بعد از این حرفش دیگر هیچ چیز نگفتم.و #حلما 17 روز #بعدازشهادت پدرش به دنیا آمد👶.
🔰قبل از رفتن به #سوریه خیلی دوست داشت هر جا درگیری باشد، برای دفاع👊 از اسلام برود. این موضوع را نیز همان اول ازدواجمان💍 به من گفته بود. حتی چندین مرتبه جلوی من با برخی از دوستانش تماس گرفت☎️ و اعلام کرد که #علاقمند است که برای دفاع برود.
🔰سالِ قبل از شهادتش🌷 یک هفته داوطلبانه به #عراق رفت. همان سال، یک شب، ساعت 2 نیمه شب⏰ بود که #دوستانش تماس گرفتند و گفتند اگر میخواهی سوریه بروی، همین #الان بیا
🔰که همان موقع با موتور🏍 رفت ولی رفتنش به سرعت #کنسل شد. وقتی برگشت، گفت: «به قدری با سرعت رفتم که نزدیک بود، بین راه تصادف💥 کنم». از سوریه رفتن خیلی حرف میزد و #عاشق❤️ این بود که برود آنجا
احساس میکرد آنجا به #خدا نزدیکتر است💞
🔰حتی یک بار در تماسی که از آنجا با من داشت، گفت: «به قدری خاک اینجا #گیراست که اصلا دوست ندارم برگردم، اگر #متاهل نبودم، اصلا برنمیگشتم❌
راوی:همسر شهید
#شهید_میثم_نجفی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
9⃣4⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🗓تولد:۱۳۶۷/۰۲/۱۰ قرچک
🗓شهادت:۱۳۹۴/۰۹/۱۰
حلب،مصادف با روز اربعین
اصابتترکشبه #سر
🔰میثم،خیلی عاشق #حضرت_زینب (ع) بود. همیشه دنبال این بود که برای امام حسین(ع) کار کند. به هیچ عنوان ظاهرسازی را دوست نداشت❌، شاید هر کسی ظاهر او را میدید فکر نمیکرد #شهیدشود(چون ظاهرش به شهدایی که میشناسیم نمیخورد🚫) در حالی که #باطنش چیز دیگری بود.
🔰یک دفعه گفتم: «آقا میثم، در این موقعیت میخواهی بروی⁉️ اجازه بده #بچه به دنیا بیاید.» گفت: «زهره! دلت میآید این حرف را بزنی؟ دلت میآید حضرت زینب(س) #دوباره اسیری بکشد؟»😔 بعد از این حرفش دیگر هیچ چیز نگفتم.و #حلما 17 روز #بعدازشهادت پدرش به دنیا آمد👶.
🔰قبل از رفتن به #سوریه خیلی دوست داشت هر جا درگیری باشد، برای دفاع👊 از اسلام برود. این موضوع را نیز همان اول ازدواجمان💍 به من گفته بود. حتی چندین مرتبه جلوی من با برخی از دوستانش تماس گرفت☎️ و اعلام کرد که #علاقمند است که برای دفاع برود.
🔰سالِ قبل از شهادتش🌷 یک هفته داوطلبانه به #عراق رفت. همان سال، یک شب، ساعت 2 نیمه شب⏰ بود که #دوستانش تماس گرفتند و گفتند اگر میخواهی سوریه بروی، همین #الان بیا
🔰که همان موقع با موتور🏍 رفت ولی رفتنش به سرعت #کنسل شد. وقتی برگشت، گفت: «به قدری با سرعت رفتم که نزدیک بود، بین راه تصادف💥 کنم». از سوریه رفتن خیلی حرف میزد و #عاشق❤️ این بود که برود آنجا
احساس میکرد آنجا به #خدا نزدیکتر است💞
🔰حتی یک بار در تماسی که از آنجا با من داشت، گفت: «به قدری خاک اینجا #گیراست که اصلا دوست ندارم برگردم، اگر #متاهل نبودم، اصلا برنمیگشتم❌
راوی:همسر شهید
#شهید_میثم_نجفی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh