🌷 #هر_روز_با_شهدا_4270🌷
#پایم_را_با_پوتین_لگد_کرد!
🌷با اینکه سنش زیاد نبود اما در میان اقوام و اهالی محل، همه به چشم آدم بزرگ بهش نگاه میکردند. مشکلات فامیل و آشنایان، مشکلات خودش بود. گاهی با خودم میگویم او به اندازه چهل سال زندگی کرده است از بس که به همه کمک میکرد و وقتش برکت داشت. یکبار برای انجام کار خیری پیش قدم شدم، اما به خاطر ترس از دردسرهای احتمالی و حرف و حدیثها، از انجام آن منصرف شدم. همان شب در عالم رؤیا دیدم، در منزل خوابیدهام که ناگهان پنجره شکافته میشود و یک....
🌷و یک لشکر به پیش میآیند و در رأس آنها عباس ایستاده است. عباس جلو آمد و پایم را با پوتین لگد کرد و با حالتی خشمگین گفت: «یکبار کاری بهت سپردم، آن را به سرانجام برسان!» از خواب پریدم و با حالتی مطمئن، آن امر خیر را به سرانجام رساندم. ماشاءالله بدن ورزیدهای هم داشت و در جبهه خطشکن بود. به تنهایی قبضهی ۳۵ کیلویی اسلحه را با ۲۰ تیر که هر کدام یک و نیم کیلو وزن داشت تا نقطه رهایی حمل میکرد. چیزی در حدود ۶۵ کیلو بار!!
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز عباس حیدری
#راوی: برادر گرامی شهید
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi