✋السلام علی الحسین
🌹وعلی علی ابن الحسین
🌹وعلی اولاد الحسین
🌹وعلی اصحاب الحسین
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
https://eitaa.com/shahidnekahi
✋السلام علی الحسین
🌹وعلی علی ابن الحسین
🌹وعلی اولاد الحسین
🌹وعلی اصحاب الحسین
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
✋السلام علی الحسین
🌹وعلی علی ابن الحسین
🌹وعلی اولاد الحسین
🌹وعلی اصحاب الحسین
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
اگه عاشق شهدایی گروه شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
#دعا_برای_سلامتی_و_فرج_آقا_امام_زمان (عج)
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
✍ #زندگینامه_شهید
🌷 #شهید_حسن_گرگی_بندری يكم تير 1344، در شهرستان بندرعباس چشم به جهان گشود. پدرش يوسف، در سازمان شيلات كار ميكرد و مادرش شهربانو نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته فرهنگ و ادب درس خواند. به عنوان #پاسدار در جبهه حضور يافت. چهارم خرداد 1367، در شلمچه به شهادت رسيد. پيكر او مدتها در منطقه بر جا ماند و سال 1374، پس از #تفحص در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد.🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
✍ #اکبر_غریبی؛ شهیدی که چند روز مانده به پایان جنگ #مفقودالاثر شد
شهید اکبر غریبی نیکچه در بیست و یکم تیر ماه سال ۶۷ در #ایلام به شهادت رسید و #مفقود شد. مادر از چشم انتظاری اش گفته است
🌷 «سالها چشم انتظاری باعث شده تا دیگر به خودم فکر نکنم. نمی دانم واقعاً چند سال دارم، 80 سال یا کمتر! فقط میدانم ۳۳ سال است که هر بار صدای زنگ در یا تلفن می آید، فکر می کنم خبری از اکبرم آوردهاند. پسرم وقتی به #جبهه می رفت، سرباز بود، اما بعد از اتمام خدمتش باز هم در منطقه ماند و گفت کمبود نیرو داریم باید کاستی ها را جبران کنیم. ماند تا کمبودی در جبهه نباشد. ماند تا مبادا به #همرزمانش_بیمعرفتی کند. ماند تا به گفته خودش نگذارد دوباره خرمشهر به دست دشمن بیفتد. ماند تا مردانگیاش را با شهادت ثابت کند. اکبرم فقط چند روز مانده به پذیرش قطعنامه به شهادت رسید. بعدها به ما گفتند که روز 21 تیرماه 1367 در ایلام به شهادت رسیده است، اما ما تا سالها نمی دانستیم که شهید است. یک ماه به آمدنش گوسفند گرفتیم تا برایش #قربانی کنیم، اما به جای اکبر آقایی آمد و گفت پسرتان دیگر نیست! #مفقود شده است. ما آن موقع هنوز معنی مفقودی را نمی دانستیم. یعنی چه که نه شهید شده است، نه اسیر! اما دیگر نیست!
#پدر_اکبر خیلی طاقت دوریاش را نیاورد. وقتی گفتند شهادت فرزندتان محرز شده است، بعد از دو سال همسرم فوت کرد. زمان شنیدن مفقودی اکبر، همسرم مغازه را تعطیل کرد تا دنبالش بگردد. آنقدر گشت که وقتی در مغازه را بعد از مدتها باز کرد، دید همه اجناسش کرم خورده شده است. ضرر و زیان ناشی از این موضوع باعث شد تا مغازه را هم بفروشد و ناراحتیاش چند برابر شود. همسرم رفت، اما خدا میخواست که من سالها بعد از او زنده بمانم و انتظار بکشم. حتی یکبار تصادف شدیدی کردم، خواست خدا بود که زنده بمانم و #چشم_انتظار. به تازگی یکی دیگر از فرزندانم را از دست داده ام و این موضوع باعث شده است دلتنگی ام بیشتر شود. سالهاست که هر بار #زنگ_تلفن را می شنوم امیدوار می شوم نکند خبری از اکبرم آوردهاند. دوست دارم حداقل یک بند انگشت او را برایم بیاورند تا #روی_قلبم بگذارم بلکه کمی قلبم آرام گیرد. روزی که پسرم به جبهه می رفت، فکر نمی کردم رفتنش اینقدر طولانی باشد.
شهید اکبر غریبی نیکچه در چهاردهم اسفند ۱۳۴۲ در تهران چشم به جهان گشود. پدرش غنی و مادرش، کلثوم نام داشت. تا سوم متوسطه در #رشته_علوم_اقتصادی درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. بیست و یکم تیر ۱۳۶۷، در دهلران توسط نیروهای بعثی شهید شد. تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
🌷یکی از عملیاتهای مهم غرب کشور به پایان رسید. پس از هماهنگی، بیشتر رزمندگان به زیارت #حضرت_امام رفتند.
با وجودی که ابراهیم در آن عملیات حضور داشت ولی به تهران نیامد.
رفتم و از او پرسیدم: چرا شما نرفتید!؟
گفت: نمیشه همه بچه ها #جبهه_ها را خالی کنند. باید چند نفری بمانند.
گفتم: واقعا به این دلیل نرفتی؟
مکثی کرد و گفت: ما #رهبر را برای دیدن و مشاهده کردن نمی خواهیم. ما رهبر را می خواهیم برای #اطاعت کردن.
من اگه نتوانستم رهبرم را ببینم مهم نیست بلکه مهم این است که مطیع فرمانش باشم و او از من راضی باشد.🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
اگه عاشق شهدایی گروه شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
✍ #وصیتنامه_شهید_مهدی_ملکی
🌷 مرا غسل ندهید؛ چون خون خودم مرا غسل خواهد داد و وسایل دنیایی را از همسرم بگیرید و در هنگام دفن من جوانان را به #جبهه_رفتن تشویق کنید و در #شب_اول_قبر دوستان و مهدی چمنی تا صبح در کنار قبرم باشند و دعا بخوانند، چون از شب اول قبر #وحشت دارم، خیلی #گناهکار بودم.🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
✍ #خاطره_ای_از_شهید_حسین_قربانی_محمدآبادی
#نام_پدر: یوسف
#مسئولیت: تک تیرانداز
#تاریخ_تولد: ۱۳۴۵/۰۶/۲۸
#تاریخ_شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌷حسین علاقۀ زیادی به #جبهه داشت اما پدر به رفتن او رضایت نمیداد. بارها اثر انگشت پدر را در خواب زیر رضایتنامه زده و از دیوار و پشتبام به سوی محل اعزام فرار کرده بود.
سال هزاروسیصدوشصتوچهار در ارومیه مجروح شد و برای خارجکردن ترکش از آرنجش او را به بیمارستان فیروزآبادی تهران بردند. بعد از سه ماه بهبود حاصل شد و به دامغان برگشت. شبها #کاشیکاری میکرد و روزها به آموزش شنا میرفت. #غواصی و #شنا را در چشمهعلی یاد گرفت.
بعد از مدتی به مادر گفت: «دلم برای لباسهای جنگ تنگ شده؛ اجازه میدی برای یک بار هم شده لباس بپوشم و جلوی آینه خودم رو ببینم.»
مادر که از مجروحیت حسین رنج میبرد، دلش نمیخواست چیزی از آن ایام را به خاطر بیاورد. ولی اصرارهای حسین کار خودش را کرد و مادر اجازه داد یک بار دیگر #لباس_رزم بپوشد. حسین با اشتیاق لباس جبهه را آورد و به تن کرد و جلوی آینه ایستاد. در نگاهش حسرت موج میزد. پوشیدن لباس همان و هوایی شدن دوبارۀ حسین همان. دیگر کسی جلودارش نبود.
او راهی جبههها شد در کنار دیگر رزمندگان به #دفاع_از_میهن_اسلامی پرداخت.🌷
✍ #راوی:خواهر شهید
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
✍ #خانواده_خوب ( #از_خاطرات_شهید_سید_مصطفی_موسوی )
🌷با پدرش که حرف میزد معلوم بود چندباری خطر از بیخ گوشش رد شده.
به شوخی چندباری حرف از #شهادت زده بود اما بار آخر می گفت #دعا کنید اینبار شهید شوم.
بعد از شهادتش هم همه میگفتند که مصطفی خودش میخواست و دعا کرده بود که برود.
می گفتند چرا حرف شهادت را میزنی؟ تو که خانواده خوبی داری.
گفته بود به خاطر دل کندن از خانواده نیست، دلم با عشق دیگری است.
#مادر از #عشق و #علاقه مصطفی میگوید که اگر نبود او را به #سوریه نمیکشاند:
"با من از شهادت حرف نمیزد می دانست ناراحت میشوم.
اگر عشق و ارادهاش نبود بار اولی که برگشت دیگر به سوریه نمیرفت اما #خودش میخواست که برود.
خودش میخواست که وارد #رزم شود.🌷
❤️#کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #شهید_اسدالله_کلهرزاده روز چهارم اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۲ میان خانوادهای متدین در روستای «ویسمراد» از توابع شهرستان بیجار به دنیا آمد.
اسدالله تحت تربیت والدین و با دستورات و #تعالیم_دینی دوران کودکی را سپری کرد و با رسیدن به سن ۶ سالگی برای کسب علم و دانش راهی مدرسه شد و تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش پشت سر گذاشت.
وی برای ادامه تحصیل به شهر بیجار رفت و پس از اخذ دیپلم، وارد دوره نظام وظیفه شد و بعد از طی آن، در سال ۱۳۵۵ به استخدام #آموزش_و_پرورش درآمد.
اسدلله به منظور محرومیت زدای از منطقه روستاهای دور افتاده را برای خدمت به جامعه انتخاب میکرد و در کسوت معلمی با سختترین شرایط به تعلیم و تربیت دانش آموزان میپرداخت.
وی پس از مدتی به تصمیم بزرگان خانواده با دختری عفیف و همکار خود ازدواج کرد و حاصل پیوند وی با همسرش چهار فرزند (۲ دختر و ۲ پسر) است.
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی اسدالله در سایه آگاهیهای سیاسی ـ اجتماعی خود، مردم را از مفاسد و اهداف رژیم پهلوی آگاه میکرد و با آغاز حرکت انقلابی مردم در سال ۱۳۵۶ او نیز نقش خود را به عنوان یک معلم مبارز و انقلابی آشکارتر نمود.
پخش اعلامیهها و شرکت در تظاهرات ضد شاهنشاهی، جزیی از فعالیتهای وی به شمار میرود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با رهبری حضرت امام (ره) اسدالله همچنان به خدمت دلسوزانه اش ادامه داد.
وی در سال ۱۳۶۱ به عنوان معلم راهنما انتخاب شد و در طول خدمت صادقانه اش، دانش آموزان، اولیا و همکارانش را آنچنان شیفته خود کرده بود که همه او را از صمیم قلب دوست داشتند و از او به نیکی نام میبرند.
اسدالله با فراهم کردن لوازم و مایحتاج تحصیلی #دانش_آموزان_بی_بضاعت آنان را به ادامه تحصیل تشویق میکرد و برای پیشرفت آنها از هیچ کوششی فرو گذار نبود.
وی با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت #بسیج درآمد و ضمن تشویق و ترغیب دیگران جهت #مبارزه_با_کفر و حضور در جبهههای حق علیه باطل، خود نیز در سال ۱۳۶۵ از طریق بسیج آموزش و پرورش به جبهه اعزام شد.
اسدالله در تیپ ۲۹ بیت المقدس سپاه پاسداران، سقای رزمندگان اسلام در #خط_مقدم جنگ بود و با ماشین تانکری که در اختیار داشت، آب آشامیدنی را برای مصرف همرزمانش حمل میکرد.
وی پس از #سالها_خدمت در خط مقدم جبهه سرانجام، روز بیست و چهارم دی ماه سال ۱۳۶۶ در منطقه خسرو آباد (جبهه فاو) بر اثر اصابت ترکش نیروهای بعثی عراق به شهادت رسید و پیکر مطهرش در روز یازدهم بهمن ماه همان سال پس از تشییع در گلزار شهدای بیجار به خاک سپرده شده است."🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
اگه عاشق شهدایی گروه شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید