فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مُستَنَدِاَزآسِمٰانْ
#قسمت_دوم
~
~
~
~
~
به روایت :|•سیدرضانریمانی•|
|
|شَهٓیٓدْاُمٓیْدٓاَکْبَریٓ|
|
ڪانال #شَهید_اُمید_اَکبری💐
@shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_اول شهيد «مهدي زين الدين» در
💔
#نیمه_پنهان_ماه
زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین
🔸️ #قسمت_دوم
من آخرين بچه از شش بچه ي يك خانواده معمولي بودم . تا راهنمايي هم بچه ماندم . هنوز كه حياط خانه نه چندان بزرگمان را در محله ي باجك قم مي بينم ، ياد شيطنت هاي خودم و خواهرم مي افتم .
يادم مي آيد كه از انبار دوچرخه - فروشي پدر دوچرخه بر مي داشتيم و در ساعت استراحت بين شيفت صبح و بعد از ظهر مدرسه مان بازي مي كرديم .
پدرم كه سرش به كار خودش بود . ما هم مثل خيلي ديگر از دخترها به مادر نزديك تر بوديم تا پدر . مادرم هواي بچه هايش ، مخصوصاً ما دخترها ، را زياد داشت . سعي كرد كه ما تا ديپلم گرفتن راحت باشيم و به چيزي جز درسمان فكر نكنيم ، آن هم در قم آن زمان ، كه تعداد كمي از دخترها ديپلم مي گرفتند .
اين توجه مادرانه را بگذاريد كنار اين كه من ته تغاري و عزيزكرده ي مادر هم بودم . هميشه بهترين لباسهايي را كه مي شد برايم مي خريد يا مي دوخت . هرجا هم كه مي رفت معمولاً مرا هم همراه خودش مي برد .
جلسه ي قرآن را كه خوب يادم هست ، با هم مي رفتيم . سوره هاي ريز و درشت قرآن كه آن جا حفظ كردم از آن به بعد هميشه يادم بودند .
ادامه دارد...
کانال #شَهید_اُمید_اَکبَرۍ🍂
@Shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 🔴 #علمدار ✨ زندگینامه شهید سید مجتبی علمدار #قسمت_اول 💫 زندگینامه سیدمجتبی علمدار، فرزند س
💔
🔴 #علمدار
✨ زندگینامه شهید سید مجتبی علمدار
☘ #قسمت_دوم
✨ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
هیئت بنی فاطمه علیهم السلام با تلاش او راه اندازی شد. جلسات هیئت در منازل شهدا برگزار می شد. بعد از اون هیئت رهروان امام خمینی (ره) و راه اندازی بیت الزهرا علیهم السلام نتیجه تلاش های خستگی ناپذیر او و دوستانش بود.
تلاش سید در جذب و هدایت جوانان به این هیئت ثمر داد. شیوه هیئت داری او بسیار جدید و جذاب بود.
هیئت سید جوانانی را که به دنبال معارف ناب اهل بیت بودند سیراب می کرد.
سوز درونی، اخلاص و سیمای ملکوتی سید همه را جذب می کرد.
سال ۱۳۷۴ به طور عجیبی به مهمانی خانه خدا دعوت شد! و این سفر، بسیار درحال درونی او تاثیر گذار بود.
می گفت انسانی که از سفر معنوی حج برگشت، نباید در این دنیا بماند!
سید درجواب دوستان که از اوضاع اقتصادی گله می کردند، گفت: «این سی سال عمر ارزش این حرف ها را ندارد! »
بارها از عبارت سی سال عمر برای خودش استفاده می کرد.
شب یازدهم شعبان سال۱۳۷۵ در جمع دوستان، به زیبایی نغمه سرایی کرد. سپس از غیبتش در شب نیمه شعبان صحبت به میان آورد!
در مراسم نیمه شعبان همه منتظر نغمه سرایی سید بودند. اما خبری از او نشد. سید بر روی تخت بیمارستان بود. عوارض شیمیایی به سراغش آمده بود.
چند روز بعد و درست در یازدهم دی ماه در سی امین سالگرد میلادش، پرنده روح سید از عالم خاک پرکشید و به یاران شهیدش پیوست.
تشییع پیکر او یکی از بزرگترین اجتماعات مردم ساری بود. طول جمعیت به کیلومترها می رسید. سید درکنار دوستانش درگلزار شهدا آرمید.
اما از اون روز وظیفه دیگر او آغاز شد و یقینا تا آینده ادامه خواهد داشت!
سید در دوران حیات به دنبال هدایت مردم بود. خداوند هم شهدا را در قرآن زنده می خواند و...
سید هنوز مشغول هدایت است. او به دنبال ماست تا راه را کج نرویم ان شاالله.
ادامه دارد....
ڪانال #شهید_امید_اڪبری🍂
@shahidomidakbari
@shahedaneosve
#کپےممنوع
4_5841224800382486943.mp3
37.64M
💔
#قسمت_دوم
امام حسین علیه السلام :
من نماز را دوست دارم....
#بحثےزیبادرموردنماز
#استادرنجبر
ڪانال #شهید_امید_اڪبری🍂
@shahidomidakbari